AZARHOOSH.BLOGFA.COM

janatan.blogfa.com

دست نوشته های من وتنهائی -

http://www.janatan.blogfa.com/post-68.aspx

دست نوشته های من وتنهائی. شوخي با داستانهاي كتاب فارسي. گاو ما ما مي كرد. گوسفند بع بع مي كرد. سگ واق واق مي كرد. و همه با هم فرياد مي زدند حسنك كجايي. شب شده بود اما حسنك به خانه نيامده بود.حسنك مدت هاي زيادي است كه به خانه نمي آيد.او به شهر رفته و در آنجا شلوار جين و تي شرت هاي تنگ به تن مي كند.او هر روز صبح به جاي غذا دادن به حيوانات جلوي آينه به موهاي خود ژل مي زند. موهاي حسنك ديگر مثل پشم گوسفند نيست چون او به موهاي خود گلت مي زند. او در خانه تخم مرغ و پنير دارد اما گوشت ندارد. هفته دوم دی ۱۳۸۵.

janatan.blogfa.com

دست نوشته های من وتنهائی

http://www.janatan.blogfa.com/85064.aspx

دست نوشته های من وتنهائی. سلام به همه دوستان. میدونم که دیر کردم. ولی گفتم وقتی چیزی برای نوشتن پیدا کردم بیام. میدان پهلوانی ندیده بود. به سینه اش نبود هرگز مدالهای افتخار. هر صبحگاه که افق از اسمان سر میکشید. و هر شامگاه که ماه در پر تو ستارگان میدمید. زن و بچه اش بیک صدا میگفتند. اگه بد بود ببخشید. قدر لحظات با هم بودن رو بدونید. ممنون که بازم من رو تحمل میکنید. سال جدید کردار جدید پندار جدید گفتار جدید. تا های بعدی بای. نوشته شده در پنجشنبه سی ام شهریور ۱۳۸۵ساعت 22:4 توسط ميثم حاتم خاني. وب نوشت محرم...

janatan.blogfa.com

دست نوشته های من وتنهائی

http://www.janatan.blogfa.com/85032.aspx

دست نوشته های من وتنهائی. از خیلی خوب به خیلی بد. من امروز هم باید برم سر کار. این هم یه متن ادبی دیگه. خیلی خوب . خیلی زود تبدیل شد به خیلی بد. هیچ کس چیزی به من نگفت و به همین دلیل هیچ وقت سر در نیاوردم. که خیلی خوب چقدر زود تبدیل شد به خیلی بد . افتاب . تبدیل شد به سایه به باران. شور و شوق . تبدیل شد به لذت به درد. ترنم ترانه های دل انگیز عاشقانه جایش را داد به. سر دادن سرود های غم انگیز. با تا ابد شروع شد. و ابد تبدیل شد به گاهی به هیچ وقت. و مرا دوست داشته باش. قدر لحظات با هم بودن رو بدونید. هفته ا...

janatan.blogfa.com

دست نوشته های من وتنهائی -

http://www.janatan.blogfa.com/post-69.aspx

دست نوشته های من وتنهائی. امروز تولد یه پیرمرده. افتاب لب بومم دیگه. تا های بعدی بای. نوشته شده در پنجشنبه سیزدهم اردیبهشت ۱۳۸۶ساعت 18:2 توسط ميثم حاتم خاني. هفته دوم دی ۱۳۸۵. هفته چهارم آبان ۱۳۸۵. هفته او ل آبان ۱۳۸۵. هفته دوم مهر ۱۳۸۵. هفته چهارم شهریور ۱۳۸۵. هفته او ل شهریور ۱۳۸۵. هفته چهارم مرداد ۱۳۸۵. هفته سوم مرداد ۱۳۸۵. هفته سوم تیر ۱۳۸۵. هفته دوم تیر ۱۳۸۵. هفته او ل تیر ۱۳۸۵. هفته چهارم خرداد ۱۳۸۵. هفته دوم خرداد ۱۳۸۵. هفته او ل خرداد ۱۳۸۵. هفته چهارم اردیبهشت ۱۳۸۵. هفته سوم اردیبهشت ۱۳۸۵.

janatan.blogfa.com

دست نوشته های من وتنهائی

http://www.janatan.blogfa.com/85043.aspx

دست نوشته های من وتنهائی. پارو بزن پارو بزن. پارو بزن پارو بزن قایقت را. به ارامی در مسیر رود خانه. شاد و بی خیال. که زندگی رویائی بیش نیست . پارو بزن پارو بزن قایقت را. از میان فاضلاب های سمی. شاد و بی خیال. پارو بزن پارو بزن قایقت را. به ارامی در مسیر رود خانه. و به مواد شیمیائی. که ای را به رنگ سبز در می اورند نگاه کن . پارو بزن پارو بزن قایقت را. از میان روغن های ریخته. شاد و بی خیال. به راستی خوش نمی گذرد؟ پارو بزن پارو بزن قایقت را. به ارامی در مسیر لجن زار. و به ماهی های کوچک. شاد و بی خیال. هفته ...

janatan.blogfa.com

دست نوشته های من وتنهائی

http://www.janatan.blogfa.com/85034.aspx

دست نوشته های من وتنهائی. بانوی مشعل به دست. سلام به همه دوستان. چون دلم خیلی گرفته از این زمونه نامرد. چرا ما ادما باید تاوان کار نکردمون رو باید بدیم. چرا یه ادم نادون باید یه کاری بکنه که ما ادم ها به هم بد بین بشیم. یه نفر اومده با اسم و ادرس ایمیل من. برای یکی از دوستان وبلاگی کامنت گذاشته. حالا این دوست به من بد بین شده. این هم یه متن ادبی دیگه. بانوی مشعل به دست. کنار خلیج ایستاد در سپیده دمی غمگین. و نظاره کرد سرزمین اشفته را . به ان سوی خلیج نگریست. به جنوب جائی که خیابان ها به سرخی میزد. هفته چ...

janatan.blogfa.com

دست نوشته های من وتنهائی

http://www.janatan.blogfa.com/85054.aspx

دست نوشته های من وتنهائی. بعد از یه غیبت طولانی بالاخره اومدم. گفتم یه چیزی بزارم که درد دل همه باشه. مادر سیلویا میگه سیلویا کار داره. اونقدر سرش شلوغه که نمی تونه بیاد پای تلفن. سیلویا داره یه زندگی جدید رو شروع میکنه . مادر سیلویا میگه : سیلویا الان خوشبخته. چرا نمیذاری به حال خودش باشه؟ تلفن چی میگه :. چهل سنت دیگه برای سه دقیقه بعدی . خواهش میکنم خانم ایوری. من باید باهاش حرف بزنم. خواهش میکنم خانم ایوری. فقط میخوام بهش بگم :. مادر سیلویا میگه سیلویا داره چمدونشو می بنده. اخه امروز از اینجا میره .

janatan.blogfa.com

دست نوشته های من وتنهائی

http://www.janatan.blogfa.com/85084.aspx

دست نوشته های من وتنهائی. اینم یه بدون شرح دیگه. نامه اي به پدر! پدر در حال رد شدن از کنار اتاق خواب پسرش بود، با تعجب ديد که تخت خواب کاملا مرتب و همه چيز جمع و جور شده. يک پاکت هم به روي بالش گذاشته شده و روش نوشته بود پدر. با بدترين پيش داوري هاي ذهني پاکت رو باز کرد و با دستان لرزان نامه رو خوند :. پاورقي : پدر، هيچ کدوم از جريانات بالا واقعي نيست، من بالا هستم تو خونه Tommy. فقط مي خواستم بهت يادآوري کنم که در دنيا چيزهاي بدتري هم هست نسبت به کارنامه مدرسه که روي ميزمه. دوس ت دارم! اگه بد بود ببخشید.

janatan.blogfa.com

دست نوشته های من وتنهائی

http://www.janatan.blogfa.com/85081.aspx

دست نوشته های من وتنهائی. گفتم یه بهونه ای باشه که بیام. چه بهونه ای بهتر از سالگرد وبلاگ. من خوش سلیقه نیستم که عکس بزارم به بزرگی خودتون ببخشید. ای که دو چشمت برکه الماس. من هنوز اهنگ صدای پایت را. در سکوت لحظه ها بر رود. بر خاک خالی قلبم. با خیالت می کنم احساس. اگه بد بود ببخشید. قدر لحظات با هم بودن رو بدونید. ممنون که بازم من رو تحمل میکنید. سال جدید کردار جدید پندار جدید گفتار جدید. تا های بعدی بای. نوشته شده در چهارشنبه سوم آبان ۱۳۸۵ساعت 1:17 توسط ميثم حاتم خاني. هفته دوم دی ۱۳۸۵. هفته دوم مهر ۱۳۸۵.

janatan.blogfa.com

دست نوشته های من وتنهائی

http://www.janatan.blogfa.com/85102.aspx

دست نوشته های من وتنهائی. یکبار وقتی می خواستم یکی از خودهای مرده ام را دفن کنم. گورکن نزدیک من شد و گفت :. از همه کسانی که برای تدفین اینجا امده اند تو تنها کسی هستی که دوستت دارم . شما مرا خوشحال کردید اما چرا مرا دوست داری؟ زیرا انها گریان می ایند و گریان می روند. اما تو خندان می ایی و خندان می روی . اگه بد بود ببخشید. قدر لحظات با هم بودن رو بدونید. ممنون که بازم من رو تحمل میکنید. سال جدید کردار جدید پندار جدید گفتار جدید. تا های بعدی بای. نوشته شده در شنبه نهم دی ۱۳۸۵ساعت 0:8 توسط ميثم حاتم خاني.