3aran.blogfa.com
وقتی بزرگ شدم - پدر جان روزت مبارک (به همین سادگی)...
http://www.3aran.blogfa.com/post-369.aspx
ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است. پدر جان روزت مبارک (به همین سادگی). پدرت را مراعات کن، تا پسرت تو را مراعات کند. پدرم ایستادن در مقابل دنیا را به من آموخت و مادرم سازش با دنیا را. پدرم به من زندگی داد و مادرم زندگی کردن را به من آموخت. نوشته شده در ۹۴/۰۲/۱۲ساعت 22:48 توسط بیابان گرد. من، مستم و ميخانه پرستم. وين جام جگر سوز مگيريد ز دستم! مي، لاله و باغم. مي، شمع و چراغم. از تلخي طعم وي، انديشه مداريد،. در ساحل اين آتش. همراه شما نيستم، اي مردم بتگر! در شب گسترده پر و بال. هم ساغر پر مي.
3aran.blogfa.com
وقتی بزرگ شدم
http://www.3aran.blogfa.com/9308.aspx
ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است. همیشه که همه رنگهایش جور نیست ،. همه سازهایش کوک نیست ،. باید یاد گرفت با هر سازش رقصید ،. حتی با ناکوک ترین ناکوکش،. اصلا رنگ و رقص و ساز و کوکش را فراموش کن،. حواست باشد به این روزهایی که دیگر برنمی گردد،. به فرصت هایی که مثل باد می آیند و می روند و همیشگی نیستند ،. به این سالها که به سرعت برق گذشتند،. به جوانی که رفت،. میانسالی که می رود،. حواست باشد به کوتاهی زندگی،. به زمستانی که رفت ،. بهاری که دارد تمام می شود کم کم،. زندگی به همین آسانی می گذرد. مي، لاله و باغم.
3aran.blogfa.com
وقتی بزرگ شدم - دلتنگی ...
http://www.3aran.blogfa.com/post-364.aspx
ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است. گاهی اوقات دلم برای خودم خیلی تنگ میشود. نوشته شده در ۹۳/۰۷/۲۳ساعت 23:19 توسط بیابان گرد. من، مستم و ميخانه پرستم. وين جام جگر سوز مگيريد ز دستم! مي، لاله و باغم. مي، شمع و چراغم. از تلخي طعم وي، انديشه مداريد،. در ساحل اين آتش. همراه شما نيستم، اي مردم بتگر! در شب گسترده پر و بال. از آتش اهريمن بدخو، به امان دار. هم ساغر پر مي. كان تاك زرافشان دهدم خوشه زرين. اندوه زدايد ز دلم با مي ديرين. با آنكه در ميكده را باز ببستند. با آنكه سبوي مي ما را بشكستند. آیت و نشانه ها.
3aran.blogfa.com
وقتی بزرگ شدم - من کجا ؟ عشق کجا ؟ طاقت آغاز کجا ؟ ....
http://www.3aran.blogfa.com/post-366.aspx
ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است. اهل همین کوچه ی بن بست کناری. که تو از پنجره اش پای به قلب من دیوانه نهادی. پنجره ی باز کجا؟ تو به لبخند و نگاهی. من دلداده به آهی. تو در قلب و. من خسته به چاهی. از آن پنجره ی باز؟ از آن لحظه ی آغاز؟ از آن چشم گنه کار؟ از آن لحظه ی دیدار؟ کاش می شد گنه پنجره و لحظه و چشمت،. همه بر دوش بگیرم. جای آن یک شب مهتاب،. تو را تنگ در آغوش بگیرم. 1-خاموش بودن, نصف حکمت است. تعقیب نکردن دیگران, نصف آرامش است. مداخله نکردن در کار دیگران, نصف ادب است. ما آئینه نیستم, انسانیم! با آن...
3aran.blogfa.com
وقتی بزرگ شدم
http://www.3aran.blogfa.com/9309.aspx
ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است. اهل همین کوچه ی بن بست کناری. که تو از پنجره اش پای به قلب من دیوانه نهادی. پنجره ی باز کجا؟ تو به لبخند و نگاهی. من دلداده به آهی. تو در قلب و. من خسته به چاهی. از آن پنجره ی باز؟ از آن لحظه ی آغاز؟ از آن چشم گنه کار؟ از آن لحظه ی دیدار؟ کاش می شد گنه پنجره و لحظه و چشمت،. همه بر دوش بگیرم. جای آن یک شب مهتاب،. تو را تنگ در آغوش بگیرم. 1-خاموش بودن, نصف حکمت است. تعقیب نکردن دیگران, نصف آرامش است. مداخله نکردن در کار دیگران, نصف ادب است. ما آئینه نیستم, انسانیم! با آن...
3aran.blogfa.com
وقتی بزرگ شدم - فصل نو از کتاب زندگی ...
http://www.3aran.blogfa.com/post-372.aspx
ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است. فصل نو از کتاب زندگی . گام هایم را آهسته بر میدارم. صدایم را آرام تر. دلم را صاف تر. زبانم را نرم تر. فراموش نخواهم کرد اولین باری بود که دیگران را نمی دیدم. تمام وجودم را فریاد فرا گرفته بود. به یکباره خود را یافتم. بر خود مسلط شدم، بر خود تشری زدم. و نگاهی به اطراف دوختم. و تنها یک وجود را یافتم و آن یک وجود پاره تنم شد. نوشته شده در ۹۴/۰۵/۱۲ساعت 17:33 توسط بیابان گرد. من، مستم و ميخانه پرستم. وين جام جگر سوز مگيريد ز دستم! مي، لاله و باغم. مي، شمع و چراغم.
masstaneh.blogfa.com
مستانه
http://www.masstaneh.blogfa.com/8712.aspx
ماه رو - دوتا چشم سیاه داری. پری پیکر بتی کز سحر چشمش. نیامد خواب در چشمان من دوش. نه هر وقتم به یاد خاطر آید. که خود هرگز نمیگردد فراموش. حلالش باد اگر خونم بریزد. که سر در پای او خوشتر که بر دوش. نصیحتگوی ما عقلی ندارد. بر او گو در صلاح خویشتن کوش. دهل زیر گلیم از خلق پنهان. نشاید کرد و آتش زیر سرپوش. بیا ای دوست ور دشمن ببیند. چه خواهد کرد گو میبین و میجوش. تو از ما فارغ و ما با تو همراه. ز ما فریاد میآید تو خاموش. حدیث حسن خویش از دیگری پرس. که سعدی در تو حیرانست و مدهوش. دو تا چشم سیاه داری.
masstaneh.blogfa.com
مستانه
http://www.masstaneh.blogfa.com/8605.aspx
و از اهالي امروز بود. و با تمام افق هاي باز نسبت داشت. را چه خوب مي فهميد. به شكل حزن پريشان واقعيت بود. مسير نبض عناصر را به ما نشان داد. هواي صاف سخاوت را ورق زد. به سمت ما كوچاند. به شكل خلوت خود بود. و عاشقانه ترين انحناي وقت خودش را براي آينه تفسير كرد. و او به شيوه باران پر از طراوت تكرار بود. و او به سبك درخت. ميان عافيت نور منتشر مي شد. هميشه كودكي باد را صدا مي كرد. هميشه رشته صحبت را. براي ما، يك شب. سجود سبز محبت را. چنان صريح ادا كرد. كه ما به عاطفه سطح خاك دست كشيديم. كه با چقدر سبد.
3aran.blogfa.com
وقتی بزرگ شدم
http://www.3aran.blogfa.com/9405.aspx
ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است. فصل نو از کتاب زندگی . گام هایم را آهسته بر میدارم. صدایم را آرام تر. دلم را صاف تر. زبانم را نرم تر. فراموش نخواهم کرد اولین باری بود که دیگران را نمی دیدم. تمام وجودم را فریاد فرا گرفته بود. به یکباره خود را یافتم. بر خود مسلط شدم، بر خود تشری زدم. و نگاهی به اطراف دوختم. و تنها یک وجود را یافتم و آن یک وجود پاره تنم شد. نوشته شده در ۹۴/۰۵/۱۲ساعت 17:33 توسط بیابان گرد. من، مستم و ميخانه پرستم. وين جام جگر سوز مگيريد ز دستم! مي، لاله و باغم. مي، شمع و چراغم.