delshekasstegan.blogfa.com
دلشکستگان -
http://www.delshekasstegan.blogfa.com/post-98.aspx
می نویسم از دل خویش. چرا نوشتم در برگ تنهاییم برای تو، نمیدانم؟ انتظار واژه ی غریبی است . واژه ای که روزها یا شایدم ماههاست که با آن خو گرفته ام. که چه سخت است انتظار. هر صبح طلوعی دیگر است بر انتظارهای فرداهای من! خواهم ماند تنها در انتظار تو. شاید روزی بخوانند بر تو، عشق مرا . می دانم روزی خواهی آمد، می دانم . گریان نمی مانم، خندانم! برای ورودت ای عشق. وقتی که به یادت می افتم، به یاد خاطراتت . نامه هایت را مرور می کنم، یک بار . نه . بلکه صد بار. وجودم را سراسر عشق فرا می گیرد . محمد و مریم جونم.
delshekasstegan.blogfa.com
دلشکستگان -
http://www.delshekasstegan.blogfa.com/post-95.aspx
می نویسم از دل خویش. ببين كه چگونه لبهای ساكتم در شهوت بوسيدن لبهای معصوم تو سكوت كرده اند ، شاخه گل سرخی به روی چشمانت ميگذارم و با چشمانی بسته برای اولين بار تو را ميبوسم ، آن هنگام كه هر دو در شهوت تن غرق بوديم ديدی كه خداوند ميخنديد ، خداوند خوشحال شده بود ، خداوند خوشحال شده بود . پس بيا نترسيم و تا ابد لبهايمان را به هم گره بزنيم تا ابد. روزی كه خداوند تو را می آفريد از او زمان مرگت را پرسيدم! برای اينكه پيش از تو بميرم و هيچ گاه مرگت را نبينم . ميخواهم تا هميشه برايم زنده باشی تا هميشه.
delshekasstegan.blogfa.com
دلشکستگان - من مست می عشقم...
http://www.delshekasstegan.blogfa.com/post-110.aspx
می نویسم از دل خویش. من مست می عشقم. من مست می عشقم ديوانه ترم کن تو. برکش زدلت آهی ويرانه ترم کن تو. اين خانه و کاشانه درآتش بيداداست. باآب روان امشب بيگانه ترم کن تو. دستی که نياری پيش تاپنجه نهم برآن! زخمی بزن و بگذر صد پاره ترم کن تو. من خاطره ام درشب ازدوری دستانت. سيلی به بناگوشم از گوش کرم کن تو! باشد که نبينم خون در سطح خيابان ها. آن خنجرسربی را در چشم ترم کن تو. من برکه ی فريادم درصحبت خار و گل. گل را اگرت زيباست فکر سحرم کن تو. ميلی به شنيدن نيست؟ بشکن در وديوارم از خانه درم کن تو!
delshekasstegan.blogfa.com
دلشکستگان -
http://www.delshekasstegan.blogfa.com/post-94.aspx
می نویسم از دل خویش. هرشب كه فرصت می كنم جويای حالش می شوم. از خويش بی خود گشته و مست خيالش می شوم. در آسمان آرزو هر دم صدايش می زنم. چشمم چو بر رويش فتد محو جمالش می شوم. در هر شب تاريك من بدر است ماه صورتش. از شرم اين ديدار نو من هم هلالش می شوم. جاريست اشك از ديدگان هرآن كه يادش می كنم. مقبول درگاهش شوم اشك زلالش می شوم. سرگشته و حيران شدم دلتنگ و بی ايمان شدم. گويم به هر شيدا دلی خط است و خالش می شوم. جويای حالش می شوم مست از خيالش می شوم. با اين دل سودائيم رنج و ملالش می شوم. محمد و مریم جونم.
delshekasstegan.blogfa.com
دلشکستگان - چشم انتظار...
http://www.delshekasstegan.blogfa.com/post-97.aspx
می نویسم از دل خویش. تک دختری که چشم تو را دوست داشت مرد. در آبی نگاه تو معنا نداشت مرد. در انتظار پنجره ها را شکسته بود. از اين همه دروغ و ريا شکسته بود. در يک غروب سرد زمستان به خواب رفت. از لحظه ها جدا شد تا آفتاب رفت. باور نمی کنم که به اين سادگی گذشت. از کوچه های خالی مردانگی گذشت. ديدی تمام قصه های ما اشتباه بود. شش دفتر کنار اتاقم سياه بود. ديگر فريب دست قضا را نمی خورم. گندم به پشت گرمی حوا نمی خورم. فردا کنار خاطره ها بيگانه می شوم. در پيچ و تاب جاده ها ديوانه می شوم. تقدير من هميشه شکيبايی وفاست.
delshekasstegan.blogfa.com
دلشکستگان -
http://www.delshekasstegan.blogfa.com/post-113.aspx
می نویسم از دل خویش. Salam bacheha chetorid sorry man pcm sokhte ta dorostesh konam tool mikeshe delam vase hamatoon tang shode hesabi saram shologhe hatman miyam be weblogetoon sar mizanam fadaye hamatoon doosetoon daram bye. نوشته شده در چهارشنبه نوزدهم دی ۱۳۸۶ساعت 13:51 توسط مریم. در کشور عشق هیچ کس رهبر نیست! محمد و مریم جونم. به من نگو دوست دارم.
delshekasstegan.blogfa.com
دلشکستگان - برای من از عشق بگو...
http://www.delshekasstegan.blogfa.com/post-109.aspx
می نویسم از دل خویش. برای من از عشق بگو. من چنان تاریکم که همه ستاره ها هر شب به چشمانم کوچ میکنند، فكر ميكنم زنها یک چیز را خوب میدانند مدارا کردن، ساختن و تحمل کردن را. ولی من هنوز عاشقم ،عاشق دریایی طوفانی که سرد بی مهر است ،عاشق چشمهایی که همیشه گریانند و قلبی که سالهاست خاک گرفته ،من می خواهم به روشنایی روزهایت ایمان پیدا کنم من می خواهم به باران و یاس دل خوش کنم عشق چیزیست که هرگز نمی توانم درکش کنم. نمی دانم باید از آن بترسم وبگریزم یا اعتماد کنم و بمانم. تو چطور عشق را فهمیدی؟ محمد و مریم جونم.
delshekasstegan.blogfa.com
دلشکستگان - برای مرد مغروری که گویا اصلا مرا نمیبیند...
http://www.delshekasstegan.blogfa.com/post-108.aspx
می نویسم از دل خویش. برای مرد مغروری که گویا اصلا مرا نمیبیند. چشمهایت به من امید زندگی داد،آیه ای بود از لطف خدا. چشمهایت مرا با حقیقت روشن عشق آشنا کرد با نگاهت چگونه بودت را درک کردم،زیستن را فهمیدم من برای لحظه ای کنار تو نفس کشیدن چه باید بکنم؟ برای چشمهای تو.که در زندان غم و اندوه اسیرند چقدر باید دعا کنم؟ من چگونه میتوانم راه قلبم را برای تو نمایان سازم برای نگاهی که هرگز مرا نمیفهمد برای مرد مغروری که گویا اصلا مرا نمیبیند. نوشته شده در شنبه سی و یکم شهریور ۱۳۸۶ساعت 23:12 توسط مریم.
delshekasstegan.blogfa.com
دلشکستگان - تو رها شدی از بند اسارت دل من ...
http://www.delshekasstegan.blogfa.com/post-96.aspx
می نویسم از دل خویش. تو رها شدی از بند اسارت دل من . من تو را سخاوتمندانه به كسی هديه می دهم كه از من عاشقتر باشد و از من برای تو مهربانتر. من تو را به كسی هديه می دهم كه صدای تو را از هزار فرسخ راه دور. در خشم. در مهربانی. در دلتنگی. در هزار همهمه. دنيا يكه و تنها بشناسد. من تو را سخاوتمندانه به كسی هديه می دهم. آفتابگردان و تمام سخاوت های عاشقانه اين گل معصوم را. و ترنم دل پذير هر آهنگ. هر نجوای كوچك. برايش يك خاطره مشترك باشد. او بايد از رنگين كمان چشمان تو تشخيص بدهد كه امروز هوای. محمد و مریم جونم.