BARAN5955.BLOGFA.COM
امام حسین (ع)امام حسین (ع) - حسین یعنی وجود عالم - امام حسین (ع)
http://baran5955.blogfa.com/
امام حسین (ع) - حسین یعنی وجود عالم - امام حسین (ع)
http://baran5955.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Monday
LOAD TIME
0.3 seconds
PAGES IN
THIS WEBSITE
1
SSL
EXTERNAL LINKS
17
SITE IP
209.126.116.165
LOAD TIME
0.297 sec
SCORE
6.2
امام حسین (ع) | baran5955.blogfa.com Reviews
https://baran5955.blogfa.com
امام حسین (ع) - حسین یعنی وجود عالم - امام حسین (ع)
baran5955.blogfa.com
Error 404 - Page not found
http://www.baran5955.blogfa.com/Profile
صفحه ای با این آدرس پیدا نشد!
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
1
راز پروانهها - شهید دکتر مصطفی چمران
http://www.1363kohan.blogfa.com/tag/شهید-دکتر-مصطفی-چمران
اینک ما و شما ماندهایم که وارث رسالت و حامل امانت شهدا هستیم. از کوچ تا عروج. اتاق نشسته بود، یه دفعه دید که صدای دعوا میاد! چند لحظه بعد با دست بند، رضا رو آوردن تو اتاق انداختنش رو زمین و گفتن : " این کیه آوردید جبهه؟ رضا شروع کرد به فحش دادن، فحشای رکیک! اما چمران مشغول نوشتن بود. رضا که دید توجه نمیکنه، یه دفه داد زد:. هوی کچل با توام ! یکدفعه چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد:. قضیه این بود آقا رضا داشت میرفت بیرون، بره سیگار بگیره و برگرده با دژبان دعواش شده بود. چمران: " آقا رضا چی میکشی؟ دردمندم،...
راز پروانهها - از زمین تا خدا
http://www.1363kohan.blogfa.com/post/25
اینک ما و شما ماندهایم که وارث رسالت و حامل امانت شهدا هستیم. از زمین تا خدا. امام صادق (ع) میفرماید:" چنانکه اعضایت را با آب پاک میکنی، قلبت را با نور تقوا و یقین پاک گردان." بعضی وقتها متوجه میشوم که چقدر از قافله عقب ماندم. نه! اصلا توی قافله نیستم. یا بهتر بگویم راهم نمیدهند. جای هر کسی که نیست، لیاقت میخواهد که جزو قافله باشی، چه برسد به اینکه شهید شویم. خدایا! به ما گوشهای از آن شناختی که شهیدان به تو داشتند، به فضل و کرمت عطا فرما. خدایا! از دست نوشتههای شهید سید احمد پلارک. من را لایق بدانند.
راز پروانهها - سیم علی
http://www.1363kohan.blogfa.com/post/34
اینک ما و شما ماندهایم که وارث رسالت و حامل امانت شهدا هستیم. دیگر امیدی برای کسی باقی نمانده بود. مرحله ی آخر عملیات بیت المقدس به بن بست رسیده بود. دو ساعت از زمان عملیات غافلگیری می گذشت. عراقی ها همه چیز را فهمیده بودند. از بعضی نقاط جبهه، حتی بچه ها عبور کرده بودند، اما در منطقه ی اصلی، عراقی ها هنوز مقاومت می کردند. از همه ی سنگرها، بچه ها دست به دعا برداشته و به درگاه خداوند استغاثه می کردند. حسین برویم، کار تمام است.". کتاب پیشانی سوخته، نقل از سردار دقیقی وزارت دفاع و. نیت کردهام از شهدا بنویسم.
راز پروانهها - شهادت و عشق
http://www.1363kohan.blogfa.com/tag/شهادت-و-عشق
اینک ما و شما ماندهایم که وارث رسالت و حامل امانت شهدا هستیم. دختر شهید و پدرش! یكی از بچه های تفحص اصفهان می گفت :. رفتیم در خونه ی شهید خبر بدیم كه بیاید استخونهای شهیدتون معراج شهداست، بیایید تحویل بگیرید، می گفت رفتیم در زدیم، دختری اومد در رو باز کرد. گفتم شما با این شخص چه نسبتی داری؟ گفت: بابامه چی شده؟ گفتم: جنازه شو پیدا كردن، می خوان پنجشنبه ظهر بیارن. دیدم دختره گریه كرد، گفت: یه خواهش دارم، رد نكنید، گفت: حالا كه بعد این همه سال اومده ظهر نیاریدش شب جنازه رو بیارید. برچسبها: شهادت و عشق.
راز پروانهها - شهید نادعلی رضایی
http://www.1363kohan.blogfa.com/tag/شهید-نادعلی-رضایی
اینک ما و شما ماندهایم که وارث رسالت و حامل امانت شهدا هستیم. زندگی در نامهی نادعلی. وارد حسینیه شهدا شدیم که 2 شهید آنجا دفن بودند. شهید حامدی. جلوی در ایستادیم و فاتحه خواندیم. آرام دستم را گرفت. من تعجبم دو چندان شد که چرا اینجا آمدیم. گفت:. ناراحت نشو، ما همه باید بیاییم اینجا، ولی خوب من کمی زودتر. دلم شکست و ناراحت شدم. چرا اولین بار که با هم بیرون آمدیم، اینجا آمدیم و چرا اینطور صحبت میکند؟ نشستیم و فاتحه خواندیم. نادعلی باز اشاره کرد و گفت:. برچسبها: شهید نادعلی رضایی. نیت کردهام از شهدا بنویسم.
راز پروانهها - شهید احمد کشوری
http://www.1363kohan.blogfa.com/tag/شهید-احمد-کشوری
اینک ما و شما ماندهایم که وارث رسالت و حامل امانت شهدا هستیم. مهندس بهادر کاوسیفر مقیم تهران که در زمان جنگ در امور عمرانی استانداری ایلام مشغول به کار بوده، از شب شهادت احمد کشوری. یک روز قبل از شهادت شهید کشوری. یعنی روز جمعه، بنده و مهندس ابراهیمی استاندار وقت ایلام و شهید کشوری. که همراه با خانوادهاش به ایلام آمده بود در کنار هم بودیم. دلش گرفته بود و از خلبان شهید سهیلی. یاد میکرد که چند روز قبل به شهادت رسید و بسیار دلتنگ این دوست خود بود. سرهنگ خلبان، رحیم پزشکی کمک خلبان شهید احمد کشوری. چهارشنبه...
راز پروانهها - شهید محمدرضا عامری
http://www.1363kohan.blogfa.com/tag/شهید-محمدرضا-عامری
اینک ما و شما ماندهایم که وارث رسالت و حامل امانت شهدا هستیم. خوابی پر از الهام. این بار که بروم، دیگر بر نمیگردم. دیشب خواب دیدم دراز کشیده بودم که شنیدم در میزنند. در را که باز کردم، دیدم برادرم است. راه باز کردم و آمد توی حیاط. شوکه بودم. پرسیدم:. چیزی نگفت. پرسیدم:. تو مگه شهید نشدی؟ منتظرت هستم. چرا نمیآیی؟ این حرف را چند بار تکرار کرد. گفت:. زود باش بیا پیشم. منتظرت هستم. از دست نوشتهی شهید محمدرضا عامری. گزیدهای از کتاب علمهای تکیه پیش، علی سروی. برچسبها: شهید محمدرضا عامری. من را لایق بدانند.
راز پروانهها - خوابی پر از الهام
http://www.1363kohan.blogfa.com/post/28
اینک ما و شما ماندهایم که وارث رسالت و حامل امانت شهدا هستیم. خوابی پر از الهام. این بار که بروم، دیگر بر نمیگردم. دیشب خواب دیدم دراز کشیده بودم که شنیدم در میزنند. در را که باز کردم، دیدم برادرم است. راه باز کردم و آمد توی حیاط. شوکه بودم. پرسیدم:. چیزی نگفت. پرسیدم:. تو مگه شهید نشدی؟ منتظرت هستم. چرا نمیآیی؟ این حرف را چند بار تکرار کرد. گفت:. زود باش بیا پیشم. منتظرت هستم. از دست نوشتهی شهید محمدرضا عامری. گزیدهای از کتاب علمهای تکیه پیش، علی سروی. برچسبها: شهید محمدرضا عامری. من را لایق بدانند.
راز پروانهها - شهید حسن خجسته
http://www.1363kohan.blogfa.com/tag/شهید-حسن-خجسته
اینک ما و شما ماندهایم که وارث رسالت و حامل امانت شهدا هستیم. دریایی به وسعت آسمان. حسن نسبت به بیتالمال خیلی حساس بود. حتی پول شیرینی جلساتی را که برگزار میشد از جیب خودش میداد. یک بار جلسه شهرداری را در منزل انجام داد و پول شیرینی را از کمد برداشت. حسن هر ماه که حقوق میگرفت، بخشی از پول را داخل کمد، توی یک ظرف سربسته میگذاشت. از او سوال کردم برای مهمانهای شهرداری چرا از اینجا پول میگیری؟ گفت: "مگر آنها چقدر میخورند؟ کتاب شهردار شهید (مجموعه عشق و آتش۱۷)، خاطرات همسر. سردار شهید حسن خجسته. از کوچ تا عروج.
راز پروانهها - دریایی به وسعت آسمان
http://www.1363kohan.blogfa.com/post/26
اینک ما و شما ماندهایم که وارث رسالت و حامل امانت شهدا هستیم. دریایی به وسعت آسمان. حسن نسبت به بیتالمال خیلی حساس بود. حتی پول شیرینی جلساتی را که برگزار میشد از جیب خودش میداد. یک بار جلسه شهرداری را در منزل انجام داد و پول شیرینی را از کمد برداشت. حسن هر ماه که حقوق میگرفت، بخشی از پول را داخل کمد، توی یک ظرف سربسته میگذاشت. از او سوال کردم برای مهمانهای شهرداری چرا از اینجا پول میگیری؟ گفت: "مگر آنها چقدر میخورند؟ کتاب شهردار شهید (مجموعه عشق و آتش۱۷)، خاطرات همسر. سردار شهید حسن خجسته. از زمین تا خدا.
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
17
مثل باران در شب
مثل باران در شب. Those good old Jeans. ده تا وبلاگ دیگه هم که بسازم ، بازم انگار یه چیزی از گوشه و کنار این جا منو می کشونه و می کشونه و می کشونه.و دوباره چشمامو باز می کنم و می بینم نشستم روبروی ریمیا. درست مثل وقتی که با داشتن پنج تا شلوار جین. قدیمی و رنگ و رو رفته ست که با پوشیدنش حالت خوب می شه و وقتی باهاشون از کوه می ری بالا ، احساس می کنی به حای دو تا پا.دو تا بال داری. قصه رو می گم. یعنی می تونه بیاد و مثل اون س ره بشینه رو انگشتای من؟ نویسنده : باران . تگ ها : وبلاگ. بشینه رو دستای من؟ پنجره ی ...
دختر دریا
فرد دیگری باش فردا روز دیگری است. سلام بچه ها من بارانم! بارانی به وسعت دل گرفته ی همه ی ابرها! خوش اومدید امیدوارم خوشتون بیاد نظر یادتون نره. خاطرات دلبرکان غمگین من. برای همه ی اونایی که دلو زدن به دریا. پاتوق دختر پسرای دوست داشتنی. کلبه رویاهای دختری با قلب کوچک. هیچ هیچ هیچ * *(گندم جونی)* *. هوای این وب کمی تا قسمتی عاشقانس. هماجونییی رمان نویس محشر. قالب وبلاگ عروسک تنها. چسب لاغری اسلیم پچ. سلام دوست جونیااااااااااااا خوبید؟ من بعد مدتها اومدم دانشگاهم قبول شدم. این همه گفتید : خواهرم ، حجابت .
می نویسم تا زنده بمانم
می نویسم تا زنده بمانم. دستم که به جایی نمی رسد پس بگذارید تا پایم را محکم بر زمین بکوبم! مصاحبه ای در باب ترویج کنسرتهای موسیقی آنچنانی. گتوندنیوز:عضو هیات علمی دانشگاه در خصوص برگزاری کنسرت در دانشگاه ها اظهار داشت:بدون شک هیچ انسان عاقل و سالمی مخالف شادی و شاد زیستن نیست ولی نسخه ای که این افراد برای تحقق این موضوع پیچیدهاند، بیش از آنکه به خوراندن دارو شبیه باشد به تزریق سم شبیه است. نوشته شده در چهارشنبه بیست و چهارم تیر ۱۳۹۴ساعت 13:7 توسط علی زنگنه. هر از چند گاهی! و اما هر از چندگاهی. نوشته شده د...
::A N G E L::
1670;هارشنبه ٥ شهریور ،۱۳٩۳. تا وقتی مینویسی . هستی. تا وقتی رد پایی می گذاری . کسی یادش هست زمانی از این راه عبور کردی. تا صدای تو را می شنوند . به سویت برمیگردند. اما همین که چیزی برای نوشتن نداشته یاشی. همینکه بادها و شن ها رد پایت را از بین ببرند. همین که سکوت کنی . انگار نیستی . انگار هیچ وقت نبودی. زود از خاطره ها پاک میشوی. دنیای ما همین است. فاصله بین بودن و نبودن. خاطره ها فراموشکارن. زودیادشان میرود که زمانی چقدر حرف برای گفتن داشتم. فرشته هاي آسمان . بعد یک سال سلام :P. فرشته هاي آسمان . به هر...
مشق بارانی
صدای تنگه نوشته منوچهر شفیانی. درخم کوهساران فراموش شده جنوب. زمانی دلگیرودیرگذررامرور می کرد. فقط باریکۀ آبی که از بغل تیغۀ کوه برپیشانی تنگه می خزید. هستی طبیعت رابرای مردم آنجا ملموس می کرد موهبتی که حتی زلزله ای ناچیزمی توانست ازتنگه ئیان دریغ دارد. و چنین بود که تنگه نشینان. سکون طبیعت را به سخاوت او تعبیرمی کردند. به معجزه پیری که. برچسبها: صدای تنگه نوشته منوچهر شفیانی. نوشته شده در چهارشنبه چهاردهم اسفند 1392ساعت 0:3 توسط علی صفر زاده. برچسبها: داستان ریموند کارور. مشهورترین شاعر گویش بختیاری.
امام حسین (ع)
حسین یعنی وجود عالم. قائم مقام فرمانده گردان امین الله لشکر5نصر(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی). سال 1340 ه ش در روستای بن خزنیک در شهرستان قاین به دنیا آمد. تا شش سالگی در دامان پر مهر مادر و کانون گرم خانواده، کودکی را گذراند. در سن 7 سالگی، به دبستان قدم گذاشت دوران پنج ساله ابتدایی را در روستای زادگاهش گذراند. بعد از اتمام آن برای ادامه تحصیلات در دوره راهنمایی به روستای "خشک" رفت و سه سال راهنمایی را در این روستا گذراند. در این زمان انقلاب اسلامی اوج گرفت که، شهید هم از اولین پرچم داران این مبارزه بود .
لطيف مثل باران ... زلال مثل آب | وبلاگ فارسی
لطيف مثل باران . زلال مثل آب. لطيف مثل باران . زلال مثل آب. لطيف مثل باران . زلال مثل آب. تقديم به تندر عزيز تا بهانه ای باشد برای ادامه . به زندگی سلام کن , بخند , شاد باش به لحظه های . ادامه مطلب. لطيف مثل باران . زلال مثل آب. به نام خالق عشق و نور سلام دوستان خوب و مهربونم از همه اونهايی که تو اين مدت ناراحتشون کردم معذرت می . ادامه مطلب. لطيف مثل باران . زلال مثل آب. به نام خالق عشق و نور اشکهايم را برای تو خواهم ريخت دردهايم را تنها به تو خواهم گفت مرهم زخمهايم را فقط . ادامه مطلب. پرشین بلاگ، نخستی...
به وبلاگ باران خوش امديد
به وبلاگ باران خوش امديد. نوشته شده در جمعه هجدهم اسفند 1385ساعت 11:32 توسط. دلت ميخواست جاي كدومشون باشي! نوشته شده در سه شنبه بیست و ششم دی 1385ساعت 22:58 توسط. روزي مرد جواني وسط شهري ايستاده بود و ادعا مي كرد كه زيبا ترين قلب را درتمام آن منطقه دارد. جمعيت زيادی جمع شدند. قلب او كاملا سالم بود و هيچ خدشهاي بر آن وارد نشده بود و همه تصديق كردند كه قلب او به راستی زيباترين قلبي است كه تاكنون ديدهاند. مرد جوان با كمال افتخار با صدايي بلند به تعريف قلب خود پرداخت. مرد جوان به پير مرد اشاره كرد و گفت.
BLOGFA.COM
این وبلاگ به دستور کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه مسدود شده است. محتوای وبلاگ محفوظ است. تنها از نمایش عمومی آن جلوگیری شده است. جهت اطلاعات بیشتر بخش ر اهنمای پیگیری جهت رفع فیلتر وبلاگهای مسدود شده توسط کارگروه.
کاش می شد...
زندگی را از نخست برای من بد ترجمه کرده اند. زندگی را یکی مرگ تدریجی نام نهاد. یکی بدبختی مطلق معنی کرد. یکی درد درمان ناپذیرش خواند. و سرانجام یکی رسید و گفت. زندگی به تنهایی ناقص است تا عشق نباشد. زندگی تفسیر نمی شود. نوشته شده توسط تردید در جمعه شانزدهم دی 1390 و ساعت 18:54. به راستی مقصر کیست؟ به راستی مقصر کیست؟ نمی دانم علت این همه زجر را به گردن که بیندازم! چه شد که آخر کار این گونه تمام شد؟ چه چیز باعث کشاندن ما به این وادی شد؟ خدایاگاهی اوقات که دلم به اندازه دنیا تنگ می شود. خسته از تو نیستم.
شب بارانی
تو می دانی رسیدن چه لذتی دارد؟ من از آن لحظه می گویم. اخطار پشت اخطار , قسط پشت قسط , بی پولی پشت بی پولی. دیگه نمیدونم باید چکار کنم. این کابوس نمیذاره حتی شبا بخوابم. مگه اینکه معجزه ای بشه. خدای مهربون همه جا دستم و گرفته. میدونم اینجا هم میگیره. نمیذاره وضع اینجوری بمونه. وقتی چند روز پیش دندونم شکست. با این اوضاع خراب اینم شد قوز بالای قوز. وقتی میخندم جاش خالیه. از این وضعیت کلافه کننده. ولی از اونجایی که همه روزای سخت موندگار نبودن. و من عجب تحملی داشتم. الهی نگاهی . . . لطفا. دیگه انگار تموم شدم.