barchakaad.blogfa.com

koocheieroya.blogfa.com

آبی تر از دریا - فوايد نماز خواندن

http://www.koocheieroya.blogfa.com/post-25.aspx

آبی تر از دریا. نظريه كارشناسان در مورد خواص نماز :. ايستادن در حالت نماز باعث تقويت حالت تعادلي بدن شده و قسمت مركزي مخچه كه محل كنترل اعمال و حركات ارادي است را تقويت مي كند،نماز قسمت فوقاني بدن را پرورش داده و ستون مهره ها را تقويت كرده وآن را در حالت مستقيم نگه مي دارد. نوشته شده در پنجشنبه پنجم شهریور ۱۳۸۸ساعت 0:58 توسط طاهره فتحیان. یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد. نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد. خطی ننویسم که آزار دهد کسی را . یادم باشد که روز و روزگار خوش است و تنها دل ما دل نیست .

koocheieroya.blogfa.com

آبی تر از دریا - نگاه تو

http://www.koocheieroya.blogfa.com/post-15.aspx

آبی تر از دریا. دلم به اين همه آينه رو نخواهد كرد. به جز نگاه تورا جستجو نخواهد كرد. پرنده اي كه گرفتار پر زدن باشد. به آب و دانه و آواز خو نخواهد كرد. بيا مسافر چشم كه هيچ حادثه اي. نگاه پنجره را زير و رو نخواهد كرد. به غير نام تو اي التهاب روحاني. دلم براي سرودن وضو نخواهد كرد. عزيز غايب من اي هميشه در خاطر. به جز تو را دل من آرزو نخواهد كرد. اما با تمام اين غصه ها كه بر طاقچه دلمان چيده ايم. پر از اميديم واشتياق،زيرا كه هر شبي را پاياني هست. يلداي دل ما منتطر خورشيد چشمان توست.

aflaakian.blogfa.com

افلاكيان - مجنون ليلي

http://www.aflaakian.blogfa.com/post-9.aspx

يك شبي مجنون نمازش راشكست. بي وضو دركوچيه ليلي نشست. عشق آن شب مست مستش كرده بود. فارغ از جام الستش كرده بود. سجده اي زد برلب درگاه او. پر زليلا شد دل پر آه او. گفت يا رب از چه خوارم كرده اي؟ برصليب عشق دارم كرده اي. جام ليلا را به دستم داده اي. وندر اين بازي شكستم داده اي. نيشتر عشقش به جانم مي زني. دردم از ليلاست آنم مي زني. خسته ام زين عشق دلخونم مكن. من كه مجنونم تو مجنونم نكن. مرد اين بازيچه ديگر نيستم. اين تو/ وو اين ليلاي تو .من نيستم! گفت اي ديوانه ليلايت منم. در رگ پنهان و پيدايت منم.

aflaakian.blogfa.com

افلاكيان - زندگي زيباست اگر بگذارند

http://www.aflaakian.blogfa.com/post-11.aspx

زندگي زيباست اگر بگذارند. چشم مخصوص تماشاست اگر بگذارند. و تماشاي تو زيباست اگر بگذارند. سند عقد مشاعي است همه مي دانند. عشق اما فقط از ماست اگر بگذارند. دل رنجيده من اينهمه بيهوده نگرد. خانه دوست همين جاست اگر بگذارند. من از اظهار نظرهاي دلم فهميدم. عشق هم صاحب فتواست اگر بگذارند. روستا زاده ام و سبزتر از برگ درخت. سينه ام وسعت صحراست اگر بگذارند. غضب آلوده نگاهم نكنيد اي ياران. دل من مال شماهاست اگر بگذارند. زندگي زيباست اگر بگذارند. نوشته شده در یکشنبه شانزدهم آبان ۱۳۸۹ساعت 19:59 توسط ابراهيم فتحيان.

aflaakian.blogfa.com

افلاكيان - راز گل شقايق

http://www.aflaakian.blogfa.com/post-10.aspx

شقايق گفت با خنده نه تب دارم ، نه بيمارم. اگرسرخم ، چنان آتش حديث ديگري دارم. گلي بودم به صحرائي نه با اين رنگ و زيبائي. نبودم آن زمان هرگزنشان عشق وشيدائي. يكي از روزهائيكه زمين تبدار وسوزان بود. و صحرا درعطش مي سوخت ، تمام غنچه ها تشنه. و من بي تاب وخشكيده تنم درآتشي مي سوخت. ز ره آمد يكي خسته به پايش خار بنشسته. و عشق از چهره اش پيداي پيدا بود. ز آنچه زير لب مي گفت شنيدم ، سخت شيدا بود. نمي دانم چه بيماري به جان دلبرش افتاده بود. اما طبيبان گفته بودندش. اگر يك شاخه گل آرد از آن نوعي كه من بودم. ز هم ب...

aflaakian.blogfa.com

افلاكيان

http://www.aflaakian.blogfa.com/8910.aspx

باز باران با ترانه مي خورد بربام خانه. يادم آرد كربلا را. دشت پر شور و نوا را. خيمه ها را مشكها را. آن قمر آن دلربا را. به چه زيبا بود عباس. به تماشا داشت عباس. يادم آيد مادرم را. فاطمه آن بي بي پهلو شكسته. در كنار دخترش زينب نشسته. يادم آيد كربلا را. گردش يك ظهر غمگين. گرم وسوزان ، خشك و عطشان. زير تيغ و نيزها را. با صداي گريه هاي كودكانه. در پي ساقي روانند. آب مي خواهند ز ساقي. دست ساقي مشك خالي. تا عمو از ره درآيد. جرعه آبي از دودست ساقي كوثر بنوشند. مي دود طفلي سه ساله. به گمانم كه رقيه يا سكينه.

aflaakian.blogfa.com

افلاكيان - روزگار

http://www.aflaakian.blogfa.com/post-5.aspx

روزگار خوبي بود:مردم دنيا دلشون درد نداشت. هركسي غصه اينكه چكار كنه نداشت. چشمه سادگي از لطف زمين بيرون مي زد. راستشو بگم زمين ما اينهمه نامرد نداشت. جاي چك يه نخ سيبيل ارزشي داشت. جاي سفته ،قول وقرار بهائي داشت. روزگار خوبي بود، مهرو وفا،لطف وصفابا هم بودن. صداقت ،انسانيت، بخدا وقاري داشت. غيرت ومردونگي توشهر ما يه عالمه ،چقدربگم زياد بودش. خلاصه جونم بگه، انسانيت توشهر ماصفائي داشت ارزشي داشت. توخيابون توبيابون همه مهربون بودن. هركسي گره بكارش مي اومد. بقيه آتيش بجون حلال مشكلش بودن. اون موقعه يه دنياي...

aflaakian.blogfa.com

افلاكيان - بارالها

http://www.aflaakian.blogfa.com/post-4.aspx

من در كلبه فقيرانه خود چيزي را دارم. كه تو در عرش كبريائيت نداري. من چون توئي را دارم. و تو چون خود نداري. نوشته شده در پنجشنبه بیست و پنجم تیر ۱۳۸۸ساعت 13:17 توسط ابراهيم فتحيان. آبي تر از دريا.

aflaakian.blogfa.com

افلاكيان

http://www.aflaakian.blogfa.com/8807.aspx

ياد باد آن روزگاران ياد باد. ديشب به سرم باز هواي دگر افتاد. يادپدر ومادر وايام جواني بسر افتاد. ياد ايام جوانيها به خير ياد ايام طفوليت ، صميميت به خير. ياد آن كرسي وچادر شب به خير. ياد بوي قرمه سبزي مادر به خير. ياد دست پينه بسته بابا به خير. ياد لبخند مليح مادرو قه قه بابا به خير. ياد دعواها وشوخيهاي خواهرها به خير. ياد چه روزها و شباني كه دلم تنگ نبود! از غصه نان وكره و كاردلم تنگ نبود! با پدر ،مادر وهمشيره ،برادر طي شد شب و روزا كه چه خوش بود. طي شد همه ايام كه اي كاش تاريخ نبود. هرگز مبر از ياد.

mydoll.blogfa.com

دنياي زيباي من

http://www.mydoll.blogfa.com/89021.aspx

امشب تمام پنجره ها سنگ مي شوند . نوشتم و ننوشتم سكوت قلبم را. سكوت و بغض غريبي كه سرنوشتم شد. صداي حادثه سازي كه در خلأ پژمرد. شراره اي كه بلا سوز آن بهشتم شد. كنار قاب تو كز كردم و بهانه شدم. بهانه اي كه دل تنگ را نوازش كرد. به قطره قطره ي باران زلال باريدم. از انتهاي نگاهي كه باز خواهش كرد. ترانه ها همه يك شب به دست غم م ردند. شبي كه تلخي تكرار آن هلاهل شد. غزل نگاه ترحم به قافيه انداخت. سقوط اشك به ظاهر دواي اين دل شد. نبوده اي كه ببيني غرور له شده ام. به عمق فاجعه ها سر به زير مي راند. هفته چهارم شهر...