bluerain.blogfa.com
باز باران...
http://www.bluerain.blogfa.com/8607.aspx
خوابم درست از آب در اومد و بازی مساوی شد ، آنهم در روزی که استقلال خیلی خوب بازی کرد. در ضمن ،امروز بیست و سوم مهر ماه روز تولد من بود. نوشته شده توسط بابک در Mon 15 Oct 2007. امروز گرفتار مرض بی مغزی شدم ، عصر وقتی که رسیدم خونه در رو که باز کردم افتادم تو تخت و خوابیدم ، ازفرط خستگی. در این یک ساعت کلی هم خواب دیدم که هیچ کدام به یادم نمی آید و از این بابت ناراحتم ، چون مدتیه که خوابهام محقق میشن. آخرینش هم پیداشدن فلش دیسک کاترین بود. دیسک دیگه ای از کیفش در آورد ازش پرسیدم مگه قبلی رو پیدا نکردی؟
bluerain.blogfa.com
باز باران...
http://www.bluerain.blogfa.com/8804.aspx
نوشته شده توسط بابک در Mon 6 Jul 2009.
bluerain.blogfa.com
باز باران...
http://www.bluerain.blogfa.com/8702.aspx
امروز بعد از کم و بیش یکسال. در آناناس فروغ نازنین ام. رو دیدم و اصلا هم حسودی ام نشد که او کلی زیبا تر و شاداب تر از یک سال پیش بود و من در این مدت. خیلی بیشتر از یک سال پیرتر و بی ریخت تر شده. وقت خوبی بود یا نمی دونم شاید برای من خوش می گذشت و لامص ب چه به سرعت. علیمان رو باز هم نشد که ببینم ، این بار هم شانس یار من نبود و. رفیق نیلو هم که گرفتاریهاش خیلی زیاده نیومده بود. آدمها به دلخوشی نیاز دارند و یکی از بزرگترین دلخوشی های. که حالم خوش نیست خسته ،کسل و بی حوصله ام ، اما قرار است بعدا بیشتر بنویسم.
bluerain.blogfa.com
باز باران...
http://www.bluerain.blogfa.com/8709.aspx
این فیلم جدیدی نیست اما دیدنش رو به همه توصیه میکنم. نوشته شده توسط بابک در Sun 14 Dec 2008. Trust in the lord,with all your heart,. And lean not on your understanding;. In all your ways acknowledge him. And he shall make your paths straight. نوشته شده توسط بابک در Sun 7 Dec 2008. به دریایی در افتادم. شعر ناب عطار و صدای بلورین سالار عقیلی تا به کجا که نمی برد مرا. به دریایی در اوفتادم که پایانش نمیبینم. به دردی مبتلا گشتم که درمانش نمیبینم. در این دریا یکی در است و ما مشتاق در او.
bluerain.blogfa.com
باز باران...
http://www.bluerain.blogfa.com/8604.aspx
عزیزم ، خداوند که فقط خدای بچه درسخوان های با استعداد نیست ، خدا ، خدای آدمهای متقلب هم هست ، اما اگر عرضه هیچ کدوم رو نداری ، وای به احوالت چون تو اصلا خدایی نداری. پس چشم ات کور و دندت نرم ، خودت یه فکری به حال خودت بکن. نوشته شده توسط بابک در Sun 15 Jul 2007. اینروزها فقط دارم به خودم تعظیم می کنم . شوخ شنگم ، صبح ها وقتی که قدم میزنم خودم هواسم هست که به یک آهنگ و خیلی مصمم و پرانرژی راه میرم. هر روز بلند به زندگی سلام می کنم. و یک روز درخشان رو برای خودم طرح می ریزم. به خودتون کردیت بدید. اینجا مساب...
lastdinner.persianblog.ir
شام آخر
http://lastdinner.persianblog.ir/post/404
بعضی چیزها را حتی ، اینجا هم نمی خواهم بنویسم . مثل علت لحظه ای که سرت رو روی میز گذاشتی . مثل زمانی که یک دفعه خون توی چشات دوید . مثل لحظه ای که لبهات لرزید. اینجوری بود که فهمیدم وقتی گفتی یه رام کننده خوب ، هیچ وقت نگران سرکشی اسبش نیست ، فقط داشتی دهن کجی میکردی به تقدیر. نگران تقدیر نباش ، من بهش اعتقادی ندارم این روزها. Design By : Night Skin. مانی عسل خاله(سمی ). دنبال كلمه مي گردم. من و جايی ديگر. من يک زنم شايد يک مادر. خودم (ش . خ). پا برهنه تا ماه. دختر باران ( خونه جدید). پیاده رو (1 ).
lastdinner.persianblog.ir
شام آخر
http://lastdinner.persianblog.ir/1389/7
عدسی گفت با ماشی. عدسی گفت با ماشی. به شعرهای پروین اعتصامی همیشه خندیدم! حتی با اینکه فهمیدم به زنی بی پروا به نام فروغ که درونش را - بی نگرانی از آنانکه نامشان آدمیان معاصرش بود – شعرگونه فریاد میزد، چه تهمتها و بهتانها و لیچارها حواله کرده اند . باز هم به عقلم نرسید که باید پروین اعتصامی را بخشید! تا اینکه بیشتر و بیشتر رنج زن بودن را در جامعه ام حس کردم . رنجی که با فشار بر زخمهایی که خودشان بر تنم زدند ، بیشتر و بیشتر می شود. و کسی نگوید زنیکه هرجایی! هم عاشق می شود و هم به کوه می زند! نخندی ، چون ز...
bluerain.blogfa.com
باز باران...
http://www.bluerain.blogfa.com/8707.aspx
من خیلی خرم . پس چرا اصلا خوشبخت نیستم؟ نوشته شده توسط بابک در Mon 20 Oct 2008. گر ز حال دل خبر داری بگو. گر نشانی مختصر درای بگو. مرگ را دانم ولی تا کوی دوست. راه اگر نزدیک تر دانی بگو. نوشته شده توسط بابک در Sun 5 Oct 2008.
bluerain.blogfa.com
باز باران...
http://www.bluerain.blogfa.com/8603.aspx
یکی در مدرسه ما ثبت نام کرده که همشهری من است. بی تعارف ، آدم مزخرفی است و زیاد حرف میزند. کمکش کردم چون غریبه است اما در اولین فرصت باید دک شود و یک جایی میان مرده ها برای خودش دست و پا کند. امروز فرنی هم داریم. اگر میل دارید کاسه هایتان را به ششصد و ده بفرستید :). نوشته شده توسط بابک در Thu 21 Jun 2007. زیر باران ، بی چتر. الله اکبر ، مهربان. و دمت گرم رفیق. میمرم باریدن ات را، عشقی. فروغ جان ،آقا حالش خوب است و خوش است به خوشی دوستان. نوشته شده توسط بابک در Wed 20 Jun 2007. ساراي درياها کمک کن. من مي ...
po-ker.blogspot.com
poker
http://po-ker.blogspot.com/2006_10_01_archive.html
Tuesday, October 24, 2006. دست آخر را تو بردی. ولی کاش می شد راهی برای تعریف اسارت توی بازی های دو نفره پیدا کرد . فقط توی نگاهت جا ماندم ! چشمهایت را ببند. خیال فرار ندارم . Sunday, October 15, 2006. بیخود توی این چارخانه های سیاه دنبال شاه من نگرد! من ، شاهم ، در دایره سیاه نگاه تو نشسته است . من نگاه تو را مات کرده ام و شاه خودم را ! Saturday, October 07, 2006. برگردیم به همانجایی که تو مهره هایت را عقب کشیدی . و من بغض رویاهایم را تجربه کردم. رستگاری در ساعت 8:20 دقیقه. یلدا با طعم گوجه فرنگی.