bbutterfly.blogfa.com

nazaratenoghte.blogfa.com

امروز زنده ام !

http://nazaratenoghte.blogfa.com/1392/04

دیوار و سقف خانه من همین است که می نویسم . در کافی نت درست در جایگاه سیستم کناریه من نشسته بود . زنی بود با ابروان پرپشت و هیکلی به اندازه موش صحرایی! خیلی جنتلمنی از جایم برخواستم به طرفش رفتم و گفتم : " درود بر مهدعلیا ، شما کجا؟ با ترشرویی برگشت به سرتاپای من نگاهی کرد و گفت : " تو رعیت زاده ی ناچیز ، سگ کی باشی که به من سلام کنی؟ من چشمانم را ریز کردم و با حالت اخم و سرخوردگی گفتم : " اولن چقدر شما بددهنید خانوم؟ با همین اخلاق مملکت رو روی سرانگشتتون می چرخوندید؟ بعدشم دوره ی رعیت و اربابی گذشته!

ghafase-zendegi.persianblog.ir

قفس زندگی

http://ghafase-zendegi.persianblog.ir/1394/2

چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد / چه نکوتر آنکه مرغی ز قفس پریده باشد. راستی پس من از اول هم مرد بودم و خودم خبر نداشتم! من کی این همه مرد شدم؟ از کی همه ی کارای کوچیک و بزرگ خونه افتاد رو دوش من؟ از کی یاد گرفتم کارای فنی مردونه رو انجام بدم؟ کی بجای جعبه ی جواهرات جعبه ابزار مورد علاقه ام شد؟ من زنانگی ام رو گم کردم، شدم شتر گاو پلنگ! اگر دختر کسی یا همسر کسی یا مادر کسی نباشم، چطوری تعریف می شم؟ باید خودمو پیدا کنم. کلمات کلیدی : گمشده. بعد از مدتها،دوباره نوشتن. آرزوی بر باد رفته(۱). خود کرده ر...

ghafase-zendegi.persianblog.ir

تجربه آخرین فصل - قفس زندگی

http://ghafase-zendegi.persianblog.ir/post/119

چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد / چه نکوتر آنکه مرغی ز قفس پریده باشد. هنوز هم بعضی شبها خواب می بینم داریم دعوا می کنیم و وجودم دوباره پر می شه از استرس ،صبح که بیدار می شم و چشمام رو باز می کنم ،خدا رو شکر مس کنم که فقط یه خواب بوده . دختری هر روز خانم تر می شه ،راستش وقتی به قد و بالاش نگاه می کنم کیف می کنم اما از یه طرف هم دلم می گیره،می دونم بلاخره یه روزی می ره به سوی آینده و زندگی خودش و من نمی دونم چجوری باید دور از دختری زندگی کنم. کلمات کلیدی : تجربه آخرین فصل. بعد از مدتها،دوباره نوشتن.

ghafase-zendegi.persianblog.ir

گمشده - قفس زندگی

http://ghafase-zendegi.persianblog.ir/post/123

چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد / چه نکوتر آنکه مرغی ز قفس پریده باشد. راستی پس من از اول هم مرد بودم و خودم خبر نداشتم! من کی این همه مرد شدم؟ از کی همه ی کارای کوچیک و بزرگ خونه افتاد رو دوش من؟ از کی یاد گرفتم کارای فنی مردونه رو انجام بدم؟ کی بجای جعبه ی جواهرات جعبه ابزار مورد علاقه ام شد؟ من زنانگی ام رو گم کردم، شدم شتر گاو پلنگ! اگر دختر کسی یا همسر کسی یا مادر کسی نباشم، چطوری تعریف می شم؟ باید خودمو پیدا کنم. کلمات کلیدی : گمشده. بعد از مدتها،دوباره نوشتن. آرزوی بر باد رفته(۱). خود کرده ر...

ghafase-zendegi.persianblog.ir

گمشده - قفس زندگی

http://ghafase-zendegi.persianblog.ir/tag/گمشده

چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد / چه نکوتر آنکه مرغی ز قفس پریده باشد. راستی پس من از اول هم مرد بودم و خودم خبر نداشتم! من کی این همه مرد شدم؟ از کی همه ی کارای کوچیک و بزرگ خونه افتاد رو دوش من؟ از کی یاد گرفتم کارای فنی مردونه رو انجام بدم؟ کی بجای جعبه ی جواهرات جعبه ابزار مورد علاقه ام شد؟ من زنانگی ام رو گم کردم، شدم شتر گاو پلنگ! اگر دختر کسی یا همسر کسی یا مادر کسی نباشم، چطوری تعریف می شم؟ باید خودمو پیدا کنم. کلمات کلیدی : گمشده. بعد از مدتها،دوباره نوشتن. آرزوی بر باد رفته(۱). خود کرده ر...

ghafase-zendegi.persianblog.ir

عمق فاجعه - قفس زندگی

http://ghafase-zendegi.persianblog.ir/tag/عمق_فاجعه

چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد / چه نکوتر آنکه مرغی ز قفس پریده باشد. چند روز پیش دوباره بدجوری بغض راه گلوم رو گرفته بود ،همش داشتم فکر می کردم من تازه اول این راه خیلی سخت هستم ،تنهایی و تنها بزرگ کردن بچه خیلی سخته خیلیییی. موقعی که رسیذم نزدیک خونه ،به آپارتمانمون نگاه کردم ،با حسرت با درد با غصه چون این جا دیگه مال ما نیست و ما فقط تا سال آینده اینجا مستاجریم. ساعت ٩:۳٢ ‎ق.ظ روز ۱۳٩۳/٥/٢٥. کلمات کلیدی : عمق فاجعه. درباره : زندگی سراسر محنت و رنج است اگر عشقی تک تک لحظه های آن را پر شور نسازد.

ghafase-zendegi.persianblog.ir

گذر زمان - قفس زندگی

http://ghafase-zendegi.persianblog.ir/tag/گذر_زمان

چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد / چه نکوتر آنکه مرغی ز قفس پریده باشد. بیشتر اوقات وقتی دارم آشپزی می کنم یا ظرف می شورم یا کلا کارهای خونه رو انجام می دم ، ذهنم در حال پروازه. گاهی وقتا کل گذشته رو سیر می کنم و بعضی وقتا به آینده ای که چیز زیاذی ازش نمی دونم فکر می کنم. چطوری می شه تو خونه ای نفس کشید که صدای خنده های دختری سکوتش رو نمی شکونه؟ چطوری می شه موقع خواب چشمامو ببندم بدون این که قبلش به ریتم منظم صدای نفساش گوش نداده باشم؟ هزار هزار تا چطوریه دیگه هم هست . من می ترسم، از تنها شدن می ترسم.

nazaratenoghte.blogfa.com

امروز زنده ام !

http://nazaratenoghte.blogfa.com/1392/05

دیوار و سقف خانه من همین است که می نویسم . یک روز قبل از آنکه بمیرم تو را در آغوش خواهم گرفت. و آغوشت را سخت فشار خواهم داد. و فشار را از روی شانه هایت برخواهم داشت. و خواهم داشت عشقت را برای یک عمر. و یک عمر دوباره زندگی خواهم کرد. نوشته شده در یکشنبه ۱۳ مرداد۱۳۹۲ساعت 18:54 توسط حامد. این وبلاگ تنها به انعکاس نوشته ها و نظرات شخصی من و دغدغه هایم در دنیای امروز می پردازد و قصد توهین و تحقیر هیچ کس را ندارد . A Girl On The Moon. دختر بده ی داستان. یک چمدان برای راهی شدن کافیست. My Name Is Red (موش سابق).

ghafase-zendegi.persianblog.ir

خدای من ... - قفس زندگی

http://ghafase-zendegi.persianblog.ir/post/118

چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد / چه نکوتر آنکه مرغی ز قفس پریده باشد. خدای من نه آن خدای خشمگین و جبار و منتقمی است که در کودکی و در لابلای کتاب دینی مدرسه نشانم دادند و همیشه از آتش جهنمش ترساندندم،من حالا با تمام وجود می دانم خدای من خالق گلبرگ های نازک گلها است ،خدای من همان توبه پذیری است که ناامیدی از رحمت و بخشش اش بزرگ ترین گناهان است . من خدای مهربانی دارم که در همه حال آغوشش برویم باز است هر چند من بنده گنهکار اویم . کلمات کلیدی : خدای من. بعد از مدتها،دوباره نوشتن. آرزوی بر باد رفته(۱).