BEDUNE-SHARH.MIHANBLOG.COM

roheboghzkarde.blogfa.com

روح بغض کرده - مي خواهم نامه اي برايت بنويسم ...

http://www.roheboghzkarde.blogfa.com/post-366.aspx

چه کسی میداند که عزای بودن و نداشتن را باید سیاه پوشید یا سپید؟ مي خواهم نامه اي برايت بنويسم . می خواهم نامه ای برایت بنویسم. که به هیچ نامهء دیگری شبیه نباشد. و زبانی نو برای تو بیافرینم. زبانی هم تراز اندامت. می خواهم از برگهای لغت نامه بیرون بیایم. و از دهانم اجازهء سفر بگیرم. خسته ام از چرخاندن زبان در این دهان. دهانی دیگر می خواهم. که بتواند به درخت گیلاس. یا چوب کبریتی بدل شود. دهانی که کلمات از آن بیرون بریزند. مانند پریان دریایی از امواج دریا. از کلاه شعبده باز. کتابهای دبستانم را از من بگیرید.

roheboghzkarde.blogfa.com

روح بغض کرده - حواست هست ؟...

http://www.roheboghzkarde.blogfa.com/post-370.aspx

چه کسی میداند که عزای بودن و نداشتن را باید سیاه پوشید یا سپید؟ نوشته شده در شنبه یازدهم آبان ۱۳۹۲ساعت 14:43 توسط مجتبی. چه کسی می داند. که عزای بودن و نداشتن را. سیاه باید پوشید یا سپید؟ چه کسی می داند. که او بودن مرا نمی خواهد. یا نمی گذارند که بخواهد؟ چه کسی می داند. من با این درد که نمی ک شد. اما دیوانه ام می کند چه کار کنم؟ چه کسی می داند ؟ من که هیچ نمی دانم. خالي يعني بي تو. ماجراي من و دادگاه و داستان.

roheboghzkarde.blogfa.com

روح بغض کرده

http://www.roheboghzkarde.blogfa.com/9202.aspx

چه کسی میداند که عزای بودن و نداشتن را باید سیاه پوشید یا سپید؟ باران كه مي بارد . باران که میبارد. باید آغوشی باشد. گرهی کور دستها و پاها. نوشته شده در دوشنبه سی ام اردیبهشت ۱۳۹۲ساعت 8:25 توسط مجتبی. چه کسی می داند. که عزای بودن و نداشتن را. سیاه باید پوشید یا سپید؟ چه کسی می داند. که او بودن مرا نمی خواهد. یا نمی گذارند که بخواهد؟ چه کسی می داند. من با این درد که نمی ک شد. اما دیوانه ام می کند چه کار کنم؟ چه کسی می داند ؟ من که هیچ نمی دانم. خالي يعني بي تو. ماجراي من و دادگاه و داستان.

roheboghzkarde.blogfa.com

روح بغض کرده

http://www.roheboghzkarde.blogfa.com/9203.aspx

چه کسی میداند که عزای بودن و نداشتن را باید سیاه پوشید یا سپید؟ وقتي كه دلتنگ مي شم . وقتی که دلتنگ می شم و. همراه تنهایی می رم،. داغ دلم تازه می شه. با تو هم اندازه می شه. قد هزار تا پنجره. تنهایی آواز می خونم. دارم با کی حرف می زنم. نمی دونم، نمی دونم. این روزا دنیا واسه من از خونم کوچیک تره. کاش می تونستم بخونم قد هزار تا پنجره. طلوع من، طلوع من. وقتی غروب پر بزنه. حالا که دلتنگی داره. رفیق تنهاییم می شه. کوچه ها نارفیق شدن. حالا که می خوان شب و روز. به هم دیگه دروغ بگن. ساعت ها هم دقیق شدن. نوشته شده...

roheboghzkarde.blogfa.com

روح بغض کرده - هیاهوی دل ...

http://www.roheboghzkarde.blogfa.com/post-371.aspx

چه کسی میداند که عزای بودن و نداشتن را باید سیاه پوشید یا سپید؟ با رویاهایی شیرین تسبیحی بسازم. و در محراب عشق نماز بگذارم. باشد که باز گردد. از سفر به سرزمین های مهجور. نوشته شده در شنبه یازدهم آبان ۱۳۹۲ساعت 17:0 توسط مجتبی. چه کسی می داند. که عزای بودن و نداشتن را. سیاه باید پوشید یا سپید؟ چه کسی می داند. که او بودن مرا نمی خواهد. یا نمی گذارند که بخواهد؟ چه کسی می داند. من با این درد که نمی ک شد. اما دیوانه ام می کند چه کار کنم؟ چه کسی می داند ؟ من که هیچ نمی دانم. خالي يعني بي تو.

roheboghzkarde.blogfa.com

روح بغض کرده - به تو که می رسم ...

http://www.roheboghzkarde.blogfa.com/post-364.aspx

چه کسی میداند که عزای بودن و نداشتن را باید سیاه پوشید یا سپید؟ به تو که می رسم . به " تو " که میرسم ! انگار در " زیبایی ت " چیزی را ,. در ص دایت . آرام ش. در چش م هایت . زندگ ی . نوشته شده در دوشنبه هفدهم تیر ۱۳۹۲ساعت 17:56 توسط مجتبی. چه کسی می داند. که عزای بودن و نداشتن را. سیاه باید پوشید یا سپید؟ چه کسی می داند. که او بودن مرا نمی خواهد. یا نمی گذارند که بخواهد؟ چه کسی می داند. من با این درد که نمی ک شد. اما دیوانه ام می کند چه کار کنم؟ چه کسی می داند ؟ من که هیچ نمی دانم. خالي يعني بي تو.

roheboghzkarde.blogfa.com

روح بغض کرده - هیچ چیز جز یاد تو ...

http://www.roheboghzkarde.blogfa.com/post-368.aspx

چه کسی میداند که عزای بودن و نداشتن را باید سیاه پوشید یا سپید؟ هیچ چیز جز یاد تو . هیچ جز یاد تو ، رویای دلاویزم نیست. هیچ جز نام تو ، حرف طرب انگیزم نیست! عشق می ورزم و می سوزم و فریادم نه! دوست می دارم و می خواهم و پرهیزم نیست. نور می بینم و می رویم و می بالم شاد ،. شاخه می گسترم و بیم ز پائیزم نیست. تا به گیتی دل از مهر تو لبریزم هست. کار با هستی از دغدغه لبریزم نیست. بخت آن را که شبی پاک تر از باد سحر ،. با تو ، ای غنچه نشکفته بیامیزم نیست. تو به دادم برس ای عشق ، که با این همه شوق. چه کسی می داند.

roheboghzkarde.blogfa.com

روح بغض کرده - پاییز همان بهاراست که عاشق شده ...

http://www.roheboghzkarde.blogfa.com/post-369.aspx

چه کسی میداند که عزای بودن و نداشتن را باید سیاه پوشید یا سپید؟ پاییز همان بهاراست که عاشق شده . آنهایی که رنگ پریدگی پاییز را دوست ندارند، نمی فهمند که پاییز همان بهاراست که عاشق شده. این روزها آسمان دلم آنقدر ابری است. که حت ی پاییز هم برای امدن استخاره میکند. که هوس زرد شدن دارم. با باران یکی شدن. باغچه ی پاییز من. سبز تر از بهار و. گرم تر از تابستان و. سرد تر از زمستان است. پاییز من آهنگ خش خش برگ دارد. پاییز چه كردی با من كه اینچنین بی قرارانه. در انتظارت این روزهای آخر. تابستان را سپری می كنم.

roheboghzkarde.blogfa.com

روح بغض کرده

http://www.roheboghzkarde.blogfa.com/9205.aspx

چه کسی میداند که عزای بودن و نداشتن را باید سیاه پوشید یا سپید؟ مي خواهم نامه اي برايت بنويسم . می خواهم نامه ای برایت بنویسم. که به هیچ نامهء دیگری شبیه نباشد. و زبانی نو برای تو بیافرینم. زبانی هم تراز اندامت. می خواهم از برگهای لغت نامه بیرون بیایم. و از دهانم اجازهء سفر بگیرم. خسته ام از چرخاندن زبان در این دهان. دهانی دیگر می خواهم. که بتواند به درخت گیلاس. یا چوب کبریتی بدل شود. دهانی که کلمات از آن بیرون بریزند. مانند پریان دریایی از امواج دریا. از کلاه شعبده باز. کتابهای دبستانم را از من بگیرید.

roheboghzkarde.blogfa.com

روح بغض کرده

http://www.roheboghzkarde.blogfa.com/9210.aspx

چه کسی میداند که عزای بودن و نداشتن را باید سیاه پوشید یا سپید؟ نگاه مرد مسافر به روی زمین افتاد:. حیات نشئه تنهایی است. قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه اشکال. و عشق، تنها عشق. ترا به گرمی یک سیب میکند مأنوس. و عشق، تنها عشق. مرا به وسعت اندوه زندگیها برد،. مرا رساند به امکان یک پرنده شدن. صدای خالص اکسیر میدهد این نوش. و حال شب شده بود. و چای می خوردند. چرا گرفته دلت، مثل آنکه تنهایی. دچار آن رگ پنهان رنگها هستی. و فکر کن که چه تنهاست. اگر که ماهی کوچک دچار آبی دریای بیکران باشد. چه فکر نازک غمناکی!