BERCKEH.BLOGSPOT.COM

nikzadam.parsiblog.com

سالگرد فروغ فرخزاد - آدم آباد _ ادم آباد _ عدم آباد

http://nikzadam.parsiblog.com/category/سالگرد%20فروغ%20فرخزاد

آدم آباد ادم آباد عدم آباد. جمعه 87/11/25 ساعت 9:17 صبح). دیروز برای سالگرد فروغ رفتم ظهیرالدوله. یادداشت هایی روی گوشی موبایلم نوشتم تا برای نوشتن اینجا فراموشیم نابودشان نکند. دیشب اما دیدم که تمرکز برای نوشتن ندارم. ذهنم شدید روی موضوعی درگیر شده بود. امروز صبح هم که بیدار شدم، خیلی تند دست به قلم شدم و کمی هم نوشتم اما دیدم که نه! هنوز از حال دیروز و دیشب رها نشدم و نوشتنم چنگی به دلم نمی زند. بایگانی اسفند ماه وبلاگ پیشینم http:/ mnikzad.blogfa.com/8612.aspx. کسانی که روشن نبود که اند و از کجا؟

hoodam.persianblog.ir

من درختم...!

http://hoodam.persianblog.ir/1393/1

سلام ستاره ی از شب گریخته ی همروز من. چرا من این همه کوچک هستم که در خیابان ها گم می شوم؟ نویسنده : محمد نیک زاد. ساعت ۱۱:۱٤ ‎ب.ظ روز ٢٧ فروردین ۱۳٩۳. تمام این سال ها پررنگ ترین حس من درباره او نگرانی است. نگرانی تا به آن پایه که نگفته همسرم می فهمید و بارها دلداری می داد که او در خط خوب و درستی است و آینده خوبی دارد و عاقل است و از این دست حرف ها. می دانستم. می دانم. باور هم دارم. اما چه کنم؟ و برای همین است که یقه خودم را برای کم بودنم گرفته ام. نخستین دقایق پنج شنبه بیست و هشتم فروردین نود سه. درباره ...

nikzadam.parsiblog.com

برگی از نوشته ی امروزم! - آدم آباد _ ادم آباد _ عدم آباد

http://nikzadam.parsiblog.com/Posts/12/برگي%20از%20نوشته%20ي%20امروزم!

آدم آباد ادم آباد عدم آباد. برگی از نوشته ی امروزم! دوشنبه 87/11/28 ساعت 1:17 عصر). با خودم می گفتم: چگونه می شودم که می خواهم پاک بودن را و شدن را، نور را اما گاه و بی گاه روزگار و جهان پیرامون عفونت و تیره گی را به سراغم می فرستند؟ من که آن ها را نخواستم. پس چرا و از کجا ؟ رفتم توی کلبه، بوی نم و نا می آمد. دستهای خورشید اما بر سر اسباب کلبه یود. سوراخ های ریز سقف مهمانشان کرده بودند. آرام تر شده بودم. احساس نیرومندی گذشته را داشتم. با خودم گفتم:. شب سختی باید باشد. جایی که به نور روزنه دارد،. سلام ستا...

nikzadam.parsiblog.com

کلبه چوبی - آدم آباد _ ادم آباد _ عدم آباد

http://nikzadam.parsiblog.com/category/كلبه%20چوبي

آدم آباد ادم آباد عدم آباد. برگی از نوشته ی امروزم! دوشنبه 87/11/28 ساعت 1:17 عصر). با خودم می گفتم: چگونه می شودم که می خواهم پاک بودن را و شدن را، نور را اما گاه و بی گاه روزگار و جهان پیرامون عفونت و تیره گی را به سراغم می فرستند؟ من که آن ها را نخواستم. پس چرا و از کجا ؟ رفتم توی کلبه، بوی نم و نا می آمد. دستهای خورشید اما بر سر اسباب کلبه یود. سوراخ های ریز سقف مهمانشان کرده بودند. آرام تر شده بودم. احساس نیرومندی گذشته را داشتم. با خودم گفتم:. شب سختی باید باشد. جایی که به نور روزنه دارد،. سلام ستا...

nikzadam.parsiblog.com

من درختم...! - آدم آباد _ ادم آباد _ عدم آباد

http://nikzadam.parsiblog.com/Posts/13/من%20درختم...!

آدم آباد ادم آباد عدم آباد. یکشنبه 87/12/4 ساعت 10:19 عصر). پس از این که خواستم سرویس دهنده پیشین رو ترک کنم و دیگر در. نشانی پیشینم www.mnikzad.blogfa.com. ننویسم، پی سرویس دهنده ای رو گرفتم که بهترین ابزارها رو داشته باشد. اینجا اما، نه تنها به این خواسته نرسیدم که به دشواری های دیگری هم در کاربری برخوردم. پی سرویس دهنده دیگری رفتم و تارنمایی آزمایشی باز کردم. به خواندنم بیایید:. Http:/ hoodam.persianblog.ir/. نویسنده: محمد نیک زاد. لیست کل یادداشت های این وبلاگ. برگی از نوشته ی امروزم! مجتبی لطفی (خور...

nikzadam.parsiblog.com

نظرات ياداشت هميشه يا نمي رسيم؛ يا آن گاه مي رسيم كه ديگر خيلي دير است. - آدم آباد _ ادم آباد _ عدم آباد

http://nikzadam.parsiblog.com/Comments/9

وبلاگ : آدم آباد ادم آباد عدم آباد. يادداشت : هميشه يا نمي رسيم يا آن گاه مي رسيم كه ديگر خيلي دير است. مشخصات شما ذخيره شود. اين پيام به صورت خصوصي. كار بسيار زيبايي بود. به روزم و منتظر حضور و نگاهتون. شاد و موفق باشيد . به قول استاد شفيعي كدكني. آنچه مي بينم نميخواهم آنچه ميخواهم نميبينم. خيلي شعر زيبايي بود. گاهي چقدر زود دير ميشود! سلام نيك زاد عزيز. سروده ي زيبايت كه از احساس عميق و اندوخته ي والا سر شار است پخته گي وبلنداي انديشه ي تان را بيان كر است زيبا در يافتم سعادت هميشه از آن تان باد . آخر ت...

nikzadam.parsiblog.com

ظهیرالدوله - آدم آباد _ ادم آباد _ عدم آباد

http://nikzadam.parsiblog.com/category/ظهيرالدوله

آدم آباد ادم آباد عدم آباد. جمعه 87/11/25 ساعت 9:17 صبح). دیروز برای سالگرد فروغ رفتم ظهیرالدوله. یادداشت هایی روی گوشی موبایلم نوشتم تا برای نوشتن اینجا فراموشیم نابودشان نکند. دیشب اما دیدم که تمرکز برای نوشتن ندارم. ذهنم شدید روی موضوعی درگیر شده بود. امروز صبح هم که بیدار شدم، خیلی تند دست به قلم شدم و کمی هم نوشتم اما دیدم که نه! هنوز از حال دیروز و دیشب رها نشدم و نوشتنم چنگی به دلم نمی زند. بایگانی اسفند ماه وبلاگ پیشینم http:/ mnikzad.blogfa.com/8612.aspx. کسانی که روشن نبود که اند و از کجا؟

hoodam.persianblog.ir

من درختم...!

http://hoodam.persianblog.ir/1390/8

سلام ستاره ی از شب گریخته ی همروز من. نویسنده : محمد نیک زاد. ساعت ٩:٢۸ ‎ب.ظ روز ٤ آبان ۱۳٩٠. این وبلاگ دیگر به روز نمی شود و پیام هاش از نیمه آبان به بعد دیده نمی شود. خواستم با سپاس از پیگیری تان و پوزش از پیشگاه تان بروم. نه چون خیلی ها که حتا اگر نگویند روشنفکر هستند، در رفتارشان موج می زند اما اینقدر برای خواننده و بیننده وبلاگشان احترام نمی گذارند که دیگر نیامدنشان را به آگاهی شان برسانند. پروفایل مدیر : محمد نیک زاد. خلایق آن چه لایق. چرا من این همه کوچک هستم که در خیابان ها گم می شوم؟

hoodam.persianblog.ir

من درختم...!

http://hoodam.persianblog.ir/1392/12

سلام ستاره ی از شب گریخته ی همروز من. نویسنده : محمد نیک زاد. ساعت ٦:٥۳ ‎ب.ظ روز ٩ اسفند ۱۳٩٢. وارد اتاق که شد مودبانه گفت سلام و بعد کاغذ رسید صندوق را به خانم روانشناس داد و با لبخند گفت: یعنی من و شما چهل و پنج دقیقه وقت داریم تا من زندگی و مشکلاتمان را تعریف کنم و شما هم نجاتم دهید? روانشناس که از این موضوع خوشش نیامده بود آرامش خود را حفظ کرد و گفت: نه! شاید این جلسه ها چند ماهی طول بکشد. همه چیز بستگی به مورد شما دارد. مرد شگفت زده گفت: چند ماه? مرد گفت: بله و البته این هم به اصرار همسرم است. خانم ...