fereshte2509.blogfa.com
آشنا - ...ناتمام من!(1)
http://www.fereshte2509.blogfa.com/post/17
هر چه می خواهد دل تنگت بگو. نازنینان ،دوستان و عزیزان دور و نزدیکم! آنچه که خواندید (.ناتمام من)! تقدیم به تو دخترک یکی یکدانه محله ی ما و شما. شاید تلنگری باشد، و همه در امنیت و سلامت ، دنیای قشنگ را زیباتر زندگی کنیم. از روز دستبرد به باغ و بهار تو. دارم غنیمت از تو گلی یادگارتو. تقویم را معطل پاییز کرده است. در من مرور باغ همیشه بهارتو. از باغ رد شدی که کشد سرمه تا ابد. بر چشم های میشی نرگس غبارتو. فرهاد کو که کوه به شیرین رها کند. با یک نگاه کردن شوریده وارتو. کم کم به سنگ سرد سیه می شود بدل.
fereshte2509.blogfa.com
آشنا - ... تغییر آدرس سایتم
http://www.fereshte2509.blogfa.com/post/26
هر چه می خواهد دل تنگت بگو. به دیدارم بیا ای روشن ای دوست. سلام دوستان نازنینم آشنای دیرینه ام، . و هم محلی مجازی ام! تاخیر داشتم. سخت گرفتار زندگی بودم. گاه چنان سنگین بر شانه های. دل و جانم می نشیند ، زندگی را می گویم که به دور از شما لال می شوم. و تا دور دست های نیافتنی خودم می روم. سکوت همواره علامت رضا و خرسندی نیست! خدا را شکر خسته نمی شوم از رفتن که نرفتن مرا می کشد! به دیدنم بیائی خوش و دلگرم می شوم با دلمویه های قشنگ و نظراتت. هر کاری کردم تایپ انگلیسی آدرسمو غیر مجاز دونست!
fereshte2509.blogfa.com
آشنا
http://www.fereshte2509.blogfa.com/1392/08
هر چه می خواهد دل تنگت بگو. بس که یاران در همین ویرانه ها گم کرده ام. می چکد اشکم زچشم و خاک را بو می کند. نوشته شده در پنجشنبه سی ام آبان 1392ساعت 22:21 توسط فرشته.
fereshte2509.blogfa.com
آشنا - ...یادت بخیر! (خودمان قدیمی!)
http://www.fereshte2509.blogfa.com/post/25
هر چه می خواهد دل تنگت بگو. یاد آن روزها و روزگاران دور دور، گه گاه چنان جانم را می نوازد ، روحم رادل خوش و خاطرم را سرخوش که سرمست می شوم از عطر خاطرات کهن با تمام جوانسالی و شادابیم در آغاز شیب عمرم! چقدر آدم ها با هم مهربان بودند! در غم ها و شادی ها بی چشم داشت غمخوار و یاور یکدیگر. در سختی ها تنها نمی ماندی تا پشتت زیر آوار درد خم شود یا یشکند. و تو بشکنی در خودت تنها، آرام آرام و بی صدا! خوشم که در چنین روزگاری عمر به سر بردم و در میان چنین آدمیانی نفس کشیدم.
fereshte2509.blogfa.com
آشنا
http://www.fereshte2509.blogfa.com/1392/10
هر چه می خواهد دل تنگت بگو. شاید هیچ وقت نخوانی، می دانم. نمی نویسم تا تو بخوانی. شاید هم روزگاری بخوانی و خودت را تحسین کنی و لذت ببری که چه حکایتی خلق کردی با دخترک یکی یکدانه ی محله ی ما، ولایت عشق و از سبک نگارشش به وجد آیی. یا نه برخودت بپیچی و درد را مزه مزه کنی و آه بکشی نفس هایت را دم بدم! می نویسم چون شنواییت دچار حادثه. شده بود، حادثه ی. می نویسم تا کمی ،فقط کمی سبک بار تر با زندگی قدم بزنم باقی عمری را که نه تو می دانی و نه من تا کی و کجا باید بروم! هرچه سبکبارتر بهتر و آسانتر. گفتی با من بدنی...
fereshte2509.blogfa.com
آشنا
http://www.fereshte2509.blogfa.com/1392/11
هر چه می خواهد دل تنگت بگو. به دیدارم بیا ای روشن ای دوست. سلام دوستان نازنینم آشنای دیرینه ام، . و هم محلی مجازی ام! تاخیر داشتم. سخت گرفتار زندگی بودم. گاه چنان سنگین بر شانه های. دل و جانم می نشیند ، زندگی را می گویم که به دور از شما لال می شوم. و تا دور دست های نیافتنی خودم می روم. سکوت همواره علامت رضا و خرسندی نیست! خدا را شکر خسته نمی شوم از رفتن که نرفتن مرا می کشد! به دیدنم بیائی خوش و دلگرم می شوم با دلمویه های قشنگ و نظراتت. هر کاری کردم تایپ انگلیسی آدرسمو غیر مجاز دونست! ادب بودن و مفید بودن...
fereshte2509.blogfa.com
آشنا - ...هوای گریه با من
http://www.fereshte2509.blogfa.com/post/19
هر چه می خواهد دل تنگت بگو. هوای گریه با من. دلم گرفته ای دوست! هوای گریه با من. گر از قفس گریزم، کجا روم کجا من؟ کجا روم، که راهی به گلشنی ندانم. که دیده بر گشودم به کنج تنگنا، من. نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل. چو تخته پاره بر موج رها رها رها من. ز من هرآنکه او دور چو دل به سینه نزدیک. به من هر آنکه نزدیک از او جدا جدا من. نه چشم دل به سویی نه باده در سبویی. که تر کنم گلویی به یاد آشنا من. ز بودنم چه افزود؟ که گویدم به پاسخ که زنده ام چرا من؟ ستاره ها نهفتم در آسمان ابری. دلم گرفته ای دوست!
fereshte2509.blogfa.com
آشنا
http://www.fereshte2509.blogfa.com/1392/09
هر چه می خواهد دل تنگت بگو. اگر شما اصلا هيچ مشكلي نداشته باشيد درمعرض خطر بدي قرار گرفته ايد در حال مردن هستيد و خود خبر نداريد و پيشنهاد ميشود به محل خلوتي برويد و زانو بزنيد و دستها را بالا ببريد و دعا كنيد كه : خدايا چه شده؟ چرا مرا فراموش كرده اي و چرا به من اطمينان نداري؟ و (كن بلا نچارد). نوشته شده در پنجشنبه چهاردهم آذر 1392ساعت 22:42 توسط فرشته. ست از می نابم کردند. سرمست ز جرعه شرابم کردند. ای دوست به چشمهای مست تو قسم. جامی دو سه دادند و خرابم کردند. تا یار مرا ربوده از هستی خویش. نماز را در و...
fereshte2509.blogfa.com
آشنا - ...تو خود بخوان...
http://www.fereshte2509.blogfa.com/post/23
هر چه می خواهد دل تنگت بگو. با وجود توده آوار و انبوه ویرانی ها کمک به افراد زیر آوار نا ممکن به نظر میرسید اما او هر لحظه تعهد خود به پسرش را به خاطر می آورد. هشت ساعت به کندن ادامه داد.دوازده ساعت.بیست و چهار ساعت.سی و شش ساعت و بالاخره در سی و هشتمین ساعت سنگ بزرگی را عقب کشیده و صدای پسرش را شنید فریاد زد پسرم! پدر من اینجا هستم.پدر من به بچه ها گفتم نگران نباشید پدرم حتما ما را نجات خواهد داد.پدر شما به قولتان عمل کردید. پدر پرسید وضع آنجا چطور است؟