BEST4U.BLOGFA.COM

alirezamaster.blogfa.com

سحر گاه

http://alirezamaster.blogfa.com/post-4.aspx

کوچه ی خیالم آتش گرفت. ذوق از سراپرده ی نگاهم سرازیر شد. آنگونه که تو کودک می دیدی. بازیچه ای بر لبانم آویختی. آنگونه که تو کودک می دیدی. به کوله بار غم آویختی. آهنین شد کوه غم. لاله گون شد خنده ام. کفش های لبهایم سنگین گشته است. گوش می سپارم به نوای ساعت. رهایی بخشد از کشاکش صحبت نگاه. آه کوچکی از لبانت جاری بود. کاش میشد نمی دیدم تا. لرزش انگشتانت بر قلبم فرو نمی نشست. گذر کن تا لحظه ای دیگر. تا طلوع خاطره ای از جنس یکرنگی. رنگ آسمانت با سقف کلبه ی من. شاید بارانی که بر گونه ی تو نشست. حیاط خانه ی فروغ.

alirezamaster.blogfa.com

سحر گاه

http://alirezamaster.blogfa.com/post-6.aspx

آن مهری که به جادوی نگاهت. از وقتی خنده ات خاموش شد. دیوانه های شهر آرامتر می گریند. بی کران شعله گیرد. کودکان نامه فروش و نامه ساز. شاید اختر بی فروغ آسمان. جلوه ای تازه تر از خون تو را. آینه ی طالع خویش سازد. پس سازی دوباره ساز. کوره ی داغ انسان ساز. جوانه ای نو بر باغچه ی خاطره بیانداز. بی صداتر از قلم من. قلم لغذان نقش بسته بر. تا خروش افتد بر این غم سرای تنهایی من. یار ماه روشنگر هستی ام. خبر از آمدنت نیاورده. بی تابم و نا آرام. هوهوی ققنوسم چهره ی ماهم را تیره تر کرده. بی تابمو نا آرام.

alirezamaster.blogfa.com

سحر گاه

http://alirezamaster.blogfa.com/post-9.aspx

بی گمان روزی ز راهی دور. می رسد شهزاده ای مغرور. می خورد بر سنگفرش کوچه های شهر. ضربه سم ستور باد پیمایش. می درخشد شعله خورشید. بر فراز تاج زیبایش. تار و پود جامه اش از زر. سینه اش پنهان به زیر رشته هایی از در و گوهر. می کشاند هر زمان همراه خود سویی. یا بر آن پیشانی روشن. حلقه موی سیاهش را. مردمان در گوش هم آهسته می گویند. او با این غرور و شوکت و نیرو. بیگمان شهزاده ای والاست. دختران سر می کشند از پشت روزنها. گونه ها شان آتشین از شرم این دیدار. سینه ها لرزان و پر غوغا. در تپش از شوق پندار. ره بسی دور است.

alirezamaster.blogfa.com

سحر گاه

http://alirezamaster.blogfa.com/9107.aspx

این ی شعریه که خوندنش آدمو آروم می کنه. مث همین اهنگی که گوش میدین. نوشته شده توسط REZA master در شنبه بیست و نهم مهر ۱۳۹۱ ساعت 20:54 موضوع لینک ثابت. حیاط خانه ی فروغ. امشب برات ی شعر از فروغ. بخونهمدردمونه.پیش تو میسپارمش.مراقبش باش. حیاط خانه ما تنهاست. حیاط خانه ی ما. در انتظار بارش یک ابر ناشناس. و حوض خانه ی ما خالی است. ستاره های کوچک بی تجربه. از ارتفاع درختان به خاک می افتد. و از میان پنجره های پریده رنگ خانه ی ماهی ها. شب ها صدای سرفه می آید. حیاط خانه ی ما تنهاست. از من گذشته ست. از من گذشته ست.

alirezamaster.blogfa.com

سحر گاه

http://alirezamaster.blogfa.com/8910.aspx

سال جدید رو به همتون تبریک میگم. توعبادتهاو خلوتای شبانه من رو از یاد نبرید. دوستدار همه ی شما. آواز و ساز بنیان کنید که بهاران می آید کهنگی ز ره به دور کنید که شتابان می آید. وگر دلی داری به خصم ز رعیت بد هنر آنست رها کنی دلی به شوق می آید. تو این سال جدید باید به خواستم برسم.اینو دارم به خودم قول میدم.خدا کمکم کنه. آواز و ساز بنیان کنید که بهاران می آید. کهنگی زره به دورکنید که شتابان می آید. وگر دلی به کین داری زخصم به رعیت بد. هنر آنست رها کنی دلی به شوق می آید. که به آغوش گرمم غلطد دعا نظرها به ماکند.

alirezamaster.blogfa.com

سحر گاه

http://alirezamaster.blogfa.com/post-7.aspx

آخ که چقدر تنها شدم. بیشتر از این وبلاگم. کوتاهتر شده و اندوهم از آسمانم. کو همنفسی که لبخندی نثارش کنم. منو تو این ماه زیبای رمضون ببخش و کمکم کن تا شاد باشم و خوشبختی به خونم بیاد و گرما به خونم.نذار خسته بشم.خودت میدونی که کسی غیر تو نیست این نوشتهامو بخونه. خودت میدونی چقدر تنهام.پس کمکم کن تا زنده بمونم و زندگی کنم.امیدوارم به لطفت. خودمو به تو سپردم.من عاشق. نوشته شده توسط REZA master در سه شنبه سوم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 13:12 موضوع لینک ثابت. حیاط خانه ی فروغ. ناپیدا ولی با ما. ღ من و معبودم ღ.

alirezamaster.blogfa.com

سحر گاه

http://alirezamaster.blogfa.com/9202.aspx

سلام به همگی.همه ی تنهایی من. رو به خودم تبریک بگم. آخه هیچکس نمیاد وبلاگ منو بخونه. همیشه باید من تنها باشم؟ آرههههههه/خودم مییییدونم که نیمه ی دوم اردیبهشته.اما عیبی نداره.هنوز انگار عیده.هنوز لباسهام تمیزه.هنووووووووز که هنوزه آغوش طبیعت به روم بازه.آغوووش سرد طبیعت. بازم عیبی نداره.همینطوریم قشنگه. هر سال میادو تو. نوشته شده توسط REZA master در شنبه بیست و یکم اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 21:55 موضوع لینک ثابت. حیاط خانه ی فروغ. ناپیدا ولی با ما. ღ من و معبودم ღ. خط خطی های یک لیدی. دختری در آستانه ی پرواز.

alirezamaster.blogfa.com

سحر گاه

http://alirezamaster.blogfa.com/9105.aspx

آخ که چقدر تنها شدم. بیشتر از این وبلاگم. کوتاهتر شده و اندوهم از آسمانم. کو همنفسی که لبخندی نثارش کنم. منو تو این ماه زیبای رمضون ببخش و کمکم کن تا شاد باشم و خوشبختی به خونم بیاد و گرما به خونم.نذار خسته بشم.خودت میدونی که کسی غیر تو نیست این نوشتهامو بخونه. خودت میدونی چقدر تنهام.پس کمکم کن تا زنده بمونم و زندگی کنم.امیدوارم به لطفت. خودمو به تو سپردم.من عاشق. نوشته شده توسط REZA master در سه شنبه سوم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 13:12 موضوع لینک ثابت. حیاط خانه ی فروغ. ناپیدا ولی با ما. ღ من و معبودم ღ.

alirezamaster.blogfa.com

سحر گاه

http://alirezamaster.blogfa.com/post-8.aspx

حیاط خانه ی فروغ. امشب برات ی شعر از فروغ. بخونهمدردمونه.پیش تو میسپارمش.مراقبش باش. حیاط خانه ما تنهاست. حیاط خانه ی ما. در انتظار بارش یک ابر ناشناس. و حوض خانه ی ما خالی است. ستاره های کوچک بی تجربه. از ارتفاع درختان به خاک می افتد. و از میان پنجره های پریده رنگ خانه ی ماهی ها. شب ها صدای سرفه می آید. حیاط خانه ی ما تنهاست. از من گذشته ست. از من گذشته ست. من بار خود رابردم. و کار خود را کردم. و در اتاقش از صبح تا غروب. پدر به مادر میگوید. لعنت به هر چی ماهی و هر چه مرغ. وقتی که من بمیرم دیگر. با ماهیا...