BIA2FASHEN.BLOGFA.COM

dastard.blogfa.com

آنقدرگریه کردم گریه هم اینبارآرامم نکرد -

http://www.dastard.blogfa.com/post-11.aspx

آنقدرگریه کردم گریه هم اینبارآرامم نکرد. درجایی که روشندلان بینایند. آبگینه ای که هرگزدروغ نمیگوید. دراجتماعی که همه خاکستری میبینند. آبی نوشتن درشوره زارخواب دریامیشود. بانگاه کردن به دریاچه هرگزتشنگی نمیمیرد. فقط خورشیدشدن ارضایم میکند. به اندازه ی مامابودیم. نوشته شده در شنبه بیست و ششم تیر ۱۳۸۹ساعت 0:41 AM. شب سردی است ، و من افسرده. راه دوری است ، و پایی خسته. تیرگی هست و چراغی مرده. میکنم ، تنها ، از جاده عبور:. دور ماندند ز من آدم ها. سایهای از سر دیوار گذشت ،. غمی افزود مرا بر غم ها.

dastard.blogfa.com

آنقدرگریه کردم گریه هم اینبارآرامم نکرد -

http://www.dastard.blogfa.com/post-14.aspx

آنقدرگریه کردم گریه هم اینبارآرامم نکرد. چندهزاردرخت بایددرمن برویدتاجنگل شوم؟ روح سبزوساحلی من درمن نمیگنجد. شبهاماسه هارادرآغوش میگیرم اماخوابم نمی گیرد. کاش میدانستم چقدرخوب بودن نیازاست تاپروانه شدن. امسال هم نیاموختم چگونه شالیزارشوم. چقدربخشش نیازاست تاتکه ای ازخداشوم؟ آنقدرقالبم کوچک شده که ازخداشدن هم ارضانمیشوم. بالهایی برای پریدن میخواهم. نوشته شده در چهارشنبه نوزدهم آبان ۱۳۸۹ساعت 0:21 AM. شب سردی است ، و من افسرده. راه دوری است ، و پایی خسته. تیرگی هست و چراغی مرده. میکنم ، تنها ، از جاده عبور:.

dastard.blogfa.com

آنقدرگریه کردم گریه هم اینبارآرامم نکرد -

http://www.dastard.blogfa.com/post-7.aspx

آنقدرگریه کردم گریه هم اینبارآرامم نکرد. در مني و اين همه ز من جدا. با مني ور ديده ات بسوي غير. بهر من نمانده راه گفتگو. تو نشسته گرم گفتگوي غير. غرق غم دلم به سينه مي تپد. با تو بي قرار و بي تو بي قرار. واي از آن دمي كه بيخبر زمن. بر كشي تو رخت خويش از اين ديار. سايه تو ام بهر كجا روي. سر نهاده ام به زير پاي تو. چون تو در جهان نجسته ام هنوز. تا كه برگزينمش به جاي تو. شادي و غم مني به حيرتم. خواهم از تو . در تو آورم پناه. موج وحشيم كه بي خبر ز خويش. گشته ام اسير جذبه هاي ماه. رشته وفا مگر گسستني است؟

dastard.blogfa.com

آنقدرگریه کردم گریه هم اینبارآرامم نکرد -

http://www.dastard.blogfa.com/post-15.aspx

آنقدرگریه کردم گریه هم اینبارآرامم نکرد. به چیدن گندمیهای تنت می آیم باآذرکهای بوسه. شبی راباتوالوان خواهم کردتابیداری خیس دهکده. ازلبخنده های شعرتوتاهجاهای چشم من پلی میبافم به رنگ نیلوفرهای آبی. باسکوت توآبستن رضایت میشوم حتی اگرجواب نادانیهای عشقم خاموشی باشد. ازتوسرودن سقف نداردهمچوچهاردیواری اتاق من. تورادرقصه های مادربزرگ شنیده بودم. دربیداری شکوفه های آلوچه خوابهایت رابارهامرورکرده ام. وهمه راچشم بسته امتحان میدهم. باغهای شفاف گیلاس بعدازبلوغ گردوها. دانه های توت راازچهره ی کوچه باغ برمیچینند.

dastard.blogfa.com

آنقدرگریه کردم گریه هم اینبارآرامم نکرد -

http://www.dastard.blogfa.com/post-13.aspx

آنقدرگریه کردم گریه هم اینبارآرامم نکرد. نیمه شب مه آلود. من وکوچه های ولگرد. من تنهاشب گرددهکده هستم. موسیقی وحشی شب بوهاباقدمهای مبهم من ترانه ای میخوانند. که رویایی صورتی راپیش چشمهای خمارم نقاشی میکند. هوای نم گرفته ی اتاق کهنگی نفسهایم راپرازرخوت کرده. مردم دهکده خواب باغهای معلق میبینندومن هنوزبیدارم. امشب خیلی زودازکوچه هاخداحافظی کردم. میخواهم برای دیوارهای خط خطی اتاقم درددل کنم. فکراین که فرداچه خواهدشدرهایم نمیکند. پگاه سفیدوخاکی ازراه رسید. شب تمام شدومن بازیک ولگردهستم. تیرگی هست و چراغی مرده.

dastard.blogfa.com

آنقدرگریه کردم گریه هم اینبارآرامم نکرد -

http://www.dastard.blogfa.com/post-16.aspx

آنقدرگریه کردم گریه هم اینبارآرامم نکرد. روزی خواهم خندید به دغدغه های امروز. برای فهمیدن من سوادنمیخواهد. پشت حریم شب بوها. زیربوته های توت فرنگی. پروانه ای بالغ میشود. گوشه ی دنج حیاط شنی. چه کسی ثروت راتقسیم کرد؟ چه کسی گفت خداانسانهارابرابرآفرید؟ برای فهمیدن من قاصدک کافیست. برای فهمیدن من شالیزاربس است. برای فهمیدن من باران کافیست. روزی خواهم خندیدبه دغدغه های امروز. نوشته شده در چهارشنبه نوزدهم آبان ۱۳۸۹ساعت 0:23 AM. شب سردی است ، و من افسرده. راه دوری است ، و پایی خسته. تیرگی هست و چراغی مرده.

dastard.blogfa.com

آنقدرگریه کردم گریه هم اینبارآرامم نکرد

http://www.dastard.blogfa.com/89083.aspx

آنقدرگریه کردم گریه هم اینبارآرامم نکرد. روزی خواهم خندید به دغدغه های امروز. برای فهمیدن من سوادنمیخواهد. پشت حریم شب بوها. زیربوته های توت فرنگی. پروانه ای بالغ میشود. گوشه ی دنج حیاط شنی. چه کسی ثروت راتقسیم کرد؟ چه کسی گفت خداانسانهارابرابرآفرید؟ برای فهمیدن من قاصدک کافیست. برای فهمیدن من شالیزاربس است. برای فهمیدن من باران کافیست. روزی خواهم خندیدبه دغدغه های امروز. نوشته شده در چهارشنبه نوزدهم آبان ۱۳۸۹ساعت 0:23 AM. به چیدن گندمیهای تنت می آیم باآذرکهای بوسه. تورادرقصه های مادربزرگ شنیده بودم.

dastard.blogfa.com

آنقدرگریه کردم گریه هم اینبارآرامم نکرد -

http://www.dastard.blogfa.com/post-10.aspx

آنقدرگریه کردم گریه هم اینبارآرامم نکرد. من از تو مي مردم. اما تو زندگاني من بودي. تو با من مي رفتي. تو در من مي خواندي. وقتي که من خيابانها را. بي هيچ مقصدي مي پيمودم. تو با من مي رفتي. تو در من مي خواندي. تو از ميان نارونها گنجشکهاي عاشق را. به صبح پنجره دعوت مي کردي. وقتي که شب مکرر مي شد. وقتي که شب تمام نمي شد. تو از ميان نارونها گنجشکهاي عاشق را. به صبح دعوت مي کردي. تو با چراغهايت مي امدي. وقتي که بچه ها مي رفتند. و خوشه هاي اقاقي مي خوابيدند. و من در اينه تنها مي ماندم. تو با چراغهايت مي امدي.

dastard.blogfa.com

آنقدرگریه کردم گریه هم اینبارآرامم نکرد

http://www.dastard.blogfa.com/88082.aspx

آنقدرگریه کردم گریه هم اینبارآرامم نکرد. رفتم ، مرا ببخش و نگو او وفا نداشت. راهی به جز گریز برایم نمانده بود. این عشق آتشین پر از درد بی امید. در وادی گناه و جنونم کشانده بود. رفتم که داغ بوسه ی پر حسرت تو را. بر اشکهای دیده ز لب شستشو دهم. رفتم که ناتمام بمانم در این سرود. رفتم که با نگفته به خود آبرو دهم. رفتم ، مگو مگو که چرا رفت ، ننگ بود. عشق من و نیاز تو و سوز و ساز ما. از پرده ی خموشی و ظلمت ، چو نور صبح. بیرون فتاده بود به یک باره راز ما. رفتم که گم شوم چو یکی قطره اشک گرم. بوی عشق کبوتر وحشی.