BIRMOSHAVERE.PERSIANBLOG.IR

samiramissociology.blogfa.com

samiramis sociology - ازدربند تا دربند

http://www.samiramissociology.blogfa.com/post/42/-ازدربند-تا-دربند-

من نه عاشق هستم نه محتاج نگاهی که بلرزد برمن، من خودم هستم و یک حس غریب که به صد عشق و هوس می ارزد. اما تمام این مدت گوش هایم را تیز میکردم تا شاید ازبین آن. دست وپا شکسته ای که مادرم با لهجه ترکی. گاهی درمنزل تلفظ می کرد. به صحبت های زری خانم وژست هنرمندانه اش پی ببرم. زری خانم خانم مسسل وار وبدون مکث میگفت:. الله رحم ایله دی امام حسینین نظری دی که اریم (رضا). او قوخمالی قلبی سکته. کشاورزلخ یرینده تیراختوراوستونده یدی که بیردن. بیره سکته ایله دی. الله ایستدی که اهالی دن ایکی نفری به موقع بولدولروتزبیر.

samiramissociology.blogfa.com

samiramis sociology - خداوندا

http://www.samiramissociology.blogfa.com/post/57/خداوندا

من نه عاشق هستم نه محتاج نگاهی که بلرزد برمن، من خودم هستم و یک حس غریب که به صد عشق و هوس می ارزد. شب بود سیاهی به شانه پنجره میزد دیوارها غیبت می کردند. وچشمها به سایه های خیال میخندید. سرما لنگ لنگان به کنج قلب های نم زده پا میگذاشت. دوست داشتن ها اوار می شدوهزاران قلب کشته. رویای ادم ها میسوخت. میان ان همه نبودن همه چیزوهمه کس بود. انگارشوخی قرن است که درامتداد ساعت ها. تورا فراموش می کند. دنیا دنیای ساعتهای فراموش شده بهانه گیراست. چه تعبیرتلخی است که لحظه ها تقدس نگاه توررا ازیادم برد. اس ام اس جدید.

samiramissociology.blogfa.com

samiramis sociology - ازغول چراغ جادو تا سیندرلا

http://www.samiramissociology.blogfa.com/post/55/ازغول-چراغ-جادو-تا-سیندرلا

من نه عاشق هستم نه محتاج نگاهی که بلرزد برمن، من خودم هستم و یک حس غریب که به صد عشق و هوس می ارزد. ازغول چراغ جادو تا سیندرلا. واج گفت بینی تون؟ ازسرتون داره خون میاد چرا یکدفعه پریدید وسط خیابان. نگاهی به مانتوی خاکیم انداختم کفش اسپرتم به گوشه. خیابان نزدیک جدول پرت شده بود.پسرجوان کفش راسمتم گرفت. کفشتون دراومده بهتره بریم بیمارستان. بالحن ارومی گفتم کفشم اسپرته. درمسیر بیمارستان فهمیدم بزرگ شدم. نفهمیدم ساعتها چگونه با من بازی کردند. دکترسرم راپانسمان کرد.مثل دختری شجاع ازتخت. فقط کمی سریع تر. جمعه ...

samiramissociology.blogfa.com

samiramis sociology

http://www.samiramissociology.blogfa.com/1392/07/4

من نه عاشق هستم نه محتاج نگاهی که بلرزد برمن، من خودم هستم و یک حس غریب که به صد عشق و هوس می ارزد. این سومین داستان کوتاه من هست دوباره قلم بازیگوش. من وادار کرد که بنویسم. ازآن جایی که هنوز درحوزه داستان نویسی. ازدوستان وبازدیدکنند گان محترم خواهشمندم. من را درجهت بهترنوشتن یاری نمایند. دخترجوان اندام لاغر ونحیفش را به سمت پنجره می کشاند. نگاه سردش را. بیرون می اندازد. چند بیمار با روپوش های بلند سفید به سمت درورودی. گام برمیداشتند. قطره های باران بازی کنان برشیشه مه آلود پنجره. سرمیخورند. سایه ای.

samiramissociology.blogfa.com

samiramis sociology - واژه های محکوم

http://www.samiramissociology.blogfa.com/post/45/واژه-های-محکوم

من نه عاشق هستم نه محتاج نگاهی که بلرزد برمن، من خودم هستم و یک حس غریب که به صد عشق و هوس می ارزد. یک کم شیطون هست اما قلم خوبیه.تنها دارایی زندگیم ازبچگی. تا حالا همین یک قلم هست.البته بچگی باهام لج بود سالها طول کشید تا باور کرد من. ازته قلبم دوسش دارم.میدونید من تمام ساعتها منتظرتون بودم تا شمع های زمین. فوت کنید. خیلی آرزو کردم بیایید زمین.خیلی خوشحالم فرشته منتقد خیلی. کجا اینقدر انتظارکشیدید حالا دارید میرید؟ نگاهی به ساعت انداختم. ساعت سرش تکان داد تابگه زمان برام تمامه .باغم گفتم:. گفت:پس احساس ...

samiramissociology.blogfa.com

samiramis sociology - ماهی کوچولو

http://www.samiramissociology.blogfa.com/post/52/ماهی-کوچولو

من نه عاشق هستم نه محتاج نگاهی که بلرزد برمن، من خودم هستم و یک حس غریب که به صد عشق و هوس می ارزد. دلم میخواد تورابنویسم تمام نگاهت برای دنیام نوشنتنیه. یکجا نوشته بود سمیرا یعنی زن قصه گو. اما من هیچ وقت شهرزاد قصه گوی دنیای تونبودم. من بلد نیستم نگاهت بنویسم. نمیتونم شکل دستهای آدمهایی که نگاهت خط خطی کردند. بکشم اما من میتونم باحسم تو را توی خطوط. کج کجی بچگی هام نقاشی کنم. خنده داره اما قشنگه. من دوست ندارم تورا تو دنیای آدم بزرگها نقاشی کنم. میخوام تورا با مداد رنگی شاد کودکی بکشم. تو دریا شنا کرد.

samiramissociology.blogfa.com

samiramis sociology

http://www.samiramissociology.blogfa.com/1392/12/2

من نه عاشق هستم نه محتاج نگاهی که بلرزد برمن، من خودم هستم و یک حس غریب که به صد عشق و هوس می ارزد. شب بود سیاهی به شانه پنجره میزد دیوارها غیبت می کردند. وچشمها به سایه های خیال میخندید. سرما لنگ لنگان به کنج قلب های نم زده پا میگذاشت. دوست داشتن ها اوار می شدوهزاران قلب کشته. رویای ادم ها میسوخت. میان ان همه نبودن همه چیزوهمه کس بود. انگارشوخی قرن است که درامتداد ساعت ها. تورا فراموش می کند. دنیا دنیای ساعتهای فراموش شده بهانه گیراست. چه تعبیرتلخی است که لحظه ها تقدس نگاه توررا ازیادم برد. و لبخندها در...

samiramissociology.blogfa.com

samiramis sociology - صدای جیغ

http://www.samiramissociology.blogfa.com/post/53/صدای-جیغ

من نه عاشق هستم نه محتاج نگاهی که بلرزد برمن، من خودم هستم و یک حس غریب که به صد عشق و هوس می ارزد. پدرش باسرعت ازفضای نیم روشن اتاق دور شد. رها سرش را ازمیان پتو بالا آورد نگاهش را به ساعت انداخت عقربه های ساعت. را نشان میداد پلکهایش را برهم گذاشت گذشته ازمقابل چشمانش عبورکرد. صدای جیغ پرده گوشش را خراش داد .جسد سرد زنی بر گوشه ی پذیرایی. جیغ زنان به سمتش دوید تکانش داد تکان نمی خورد.تمام تارهای صوتی اش. کشید دوباره بادستهای ظریفش تکانش داد ساکت شد سرش را. برقفسه سینه زن گذاشت. درجامدادی صورتی رنگش گذاشت.

samiramissociology.blogfa.com

samiramis sociology - اهدای عضو اهدای زندگی

http://www.samiramissociology.blogfa.com/post/48/اهدای-عضو-اهدای-زندگی

من نه عاشق هستم نه محتاج نگاهی که بلرزد برمن، من خودم هستم و یک حس غریب که به صد عشق و هوس می ارزد. اهدای عضو اهدای زندگی. اهدای عضو اهدای زندگی. زندگی عبور میکند. لحظه ها به آخرمی رسند.ثانیه ها گیج می شوند. جسمها دفن می شوند.انگارهیچ گاه نبوده ای. اما می شود همیشه بود. می شود به اندازه تمام نبودن ها به. آدمها زندگی بخشید.شاید لحظه ای فرارسد که ثانیه های. زندگی خدا حافظی کنند وتودردریای زندگی ازقایق نجات. عقب بمانی. اما میشود قایق نجات را در طوفان. رفتن ها به آدمها هدیه داد. تو میمانی در مناجات شب های دعا.

samiramissociology.blogfa.com

samiramis sociology

http://www.samiramissociology.blogfa.com/1392/06/1

من نه عاشق هستم نه محتاج نگاهی که بلرزد برمن، من خودم هستم و یک حس غریب که به صد عشق و هوس می ارزد. اهدای عضو اهدای زندگی. اهدای عضو اهدای زندگی. زندگی عبور میکند. لحظه ها به آخرمی رسند.ثانیه ها گیج می شوند. جسمها دفن می شوند.انگارهیچ گاه نبوده ای. اما می شود همیشه بود. می شود به اندازه تمام نبودن ها به. آدمها زندگی بخشید.شاید لحظه ای فرارسد که ثانیه های. زندگی خدا حافظی کنند وتودردریای زندگی ازقایق نجات. عقب بمانی. اما میشود قایق نجات را در طوفان. رفتن ها به آدمها هدیه داد. تو میمانی در مناجات شب های دعا.