BLUE-SEA-CHALOUS.BLOGFA.COM

otaghakeshishei.blogfa.com

×*×*×*اتاقک شیشه ای*×*×*× -

http://www.otaghakeshishei.blogfa.com/post-44.aspx

اتاقک شیشه ای* * *. گاهی باران همه ی دغدغه اش باغچه نیست گاهی ار غصه ی تنها شدنش میباردتنهام نزارید. من خدا نیستم که بگویم: "صد بار اگر توبه شکستی باز آی! آنکه رفت به حرمت آنچه که با خود برد، حق بازگشت ندارد. لااقل مرد باش برنگرد. خط زدن بر من پایان نیست. آغاز بی لیاقتی توست. نوشته شده در شنبه ۱۳۹۱/۰۲/۰۹ساعت 9:24 توسط نرگس. میگذارم سرنوشت هر راهی را که میخواهد برود،من راهم جداست،این ابرها تا میتوانند ببارند من چترمخداست. دختری از دل کویر. باوجودتان بارانی ام کنید. شهر عجایب*.*الهه عزیز*.*.

otaghakeshishei.blogfa.com

×*×*×*اتاقک شیشه ای*×*×*× - چند مطلب شیک و رمانتیک

http://www.otaghakeshishei.blogfa.com/post-51.aspx

اتاقک شیشه ای* * *. گاهی باران همه ی دغدغه اش باغچه نیست گاهی ار غصه ی تنها شدنش میباردتنهام نزارید. چند مطلب شیک و رمانتیک. کلمات هم شده اند. بازیچه من و تو! من برای تو می نویسم . تو برای او می خوانی! برای رسیدن به تو. تاوان با تو پریدن بود. نمیدانم دوستش دارم یا نه؟ با هم قدم میزنیم، با هم میخوابیم،. دلم ک میگیرد آغوشش را باز میکند و بر گونه هایم بوسه میزند. نمیدانم دوستش دارم یا نه؟ دلم می خواهد بخوابم! دلم می خواهد بخوابم. که چند روزیست روی آب خوابیده است. مرا که هیچ مقصدی به نامم . وقتی همه چیز خوبه.

otaghakeshishei.blogfa.com

×*×*×*اتاقک شیشه ای*×*×*× -

http://www.otaghakeshishei.blogfa.com/post-53.aspx

اتاقک شیشه ای* * *. گاهی باران همه ی دغدغه اش باغچه نیست گاهی ار غصه ی تنها شدنش میباردتنهام نزارید. مردی کنار بیراهه ای ایستاده بود. ابلیس را دید که با انواع طنابها به دوش درگذر است. کنجکاو شد و پرسید: ای ابلیس ، این طنابها برای چیست؟ جواب داد: برای اسارت آدمیزاد. طنابهای نازک برای افراد ضعیف النفس و سست ایمان ،. طناب های کلفت هم برای آنانی که دیر وسوسه می شوند. سپس از کیسه ای طناب های پاره شده را بیرون ریخت و گفت:. مرد گفت طناب من کدام است؟ ابلیس گفت : اگر کمکم کنی که این ریسمان های پاره را گره زنم،.

otaghakeshishei.blogfa.com

×*×*×*اتاقک شیشه ای*×*×*× -

http://www.otaghakeshishei.blogfa.com/post-41.aspx

اتاقک شیشه ای* * *. گاهی باران همه ی دغدغه اش باغچه نیست گاهی ار غصه ی تنها شدنش میباردتنهام نزارید. زن نصف شب از خواب بیدار میشود و میبیند که شوهرش در. رختخواب نیست، لباسش را میپوشد و به دنبال او به طبقه ی پایین. میرود،و شوهرش در آشپزخانه نشست بود در حالی که یک فنجان. قهوه هم روبرویش بود . در حالی که به دیوار زل زده بود در فکری. عمیق فرو رفته بود. زن او را دید که اشکهایش را پاک میکرد و قهوهاش را مینوشید. زن در حالی که داخل آشپزخانه میشد آرام زمزمه کرد : "چی شده. چرا این موقع شب اینجا نشستی؟

otaghakeshishei.blogfa.com

×*×*×*اتاقک شیشه ای*×*×*× - مترسک

http://www.otaghakeshishei.blogfa.com/post-37.aspx

اتاقک شیشه ای* * *. گاهی باران همه ی دغدغه اش باغچه نیست گاهی ار غصه ی تنها شدنش میباردتنهام نزارید. زياد وقت صرف ساختنم نكردند با هر چي كه دم دستشون بود ساختنم همين قدر كه ديگران باور كنند كه وجود دارم. و من هر وقت كه بارون مي باره و گودال جلوي پام پر از آب مي شه و آينه اي مي شه واسه ديدنم چشمهام پر از اشك مي شه و به خودم مي گم: بيچاره پرنده ها! حق دارند ازم بترسند. دلم كلي مي گيره. شايد اگر من رو يك كمي بهتر مي ساختند، حالا يه مترسك تنهاي تنها توي دنياي به اين شلوغي نبودم. دختری از دل کویر.

otaghakeshishei.blogfa.com

×*×*×*اتاقک شیشه ای*×*×*× -

http://www.otaghakeshishei.blogfa.com/post-35.aspx

اتاقک شیشه ای* * *. گاهی باران همه ی دغدغه اش باغچه نیست گاهی ار غصه ی تنها شدنش میباردتنهام نزارید. تعدادی مرد در رخت كن یك باشگاه گلف هستند . . موبایل یكی از آنها زنگ می زند ,مردی گوشی را بر میدارد و روی اسپیكر می گذارد و شروع. به صحبت می كند. همه ساكت میشوند و به گفتگوی او با طرف مقابل گوش می دهند! مرد: بله بفرمایید . مرد:سلام بله باشگاه هستم. زن: من الان توی فروشگاهم یك كت چرمی خیلی شیك دیدم فقط هزار دلاره میشه بخرم؟ مرد: آره اگه خیلی خوشت اومده بخر . واسه فروش گذاشتن 950000 دلاره! دختری از دل کویر.

otaghakeshishei.blogfa.com

×*×*×*اتاقک شیشه ای*×*×*× - تساوي

http://www.otaghakeshishei.blogfa.com/post-34.aspx

اتاقک شیشه ای* * *. گاهی باران همه ی دغدغه اش باغچه نیست گاهی ار غصه ی تنها شدنش میباردتنهام نزارید. معلم پاي تخته داد ميزد. صورتش از خشم گلگون بود. و دستانش به زير پوششي از گرد پنهان بود. ولي آخر کلاسيها ،. لواشک بين خود تقسيم مي کردند. وان يکي در گوشه اي ديگر ( جوانان) را ورق ميزد. براي اينکه بيخود هاي و هوي ميکرد و با آن شور بي پايان ،. تساوي هاي جبري را نشان ميداد. با خطي خوانا بروي تخته اي کز ظلمتي تاريک. تساوي را چنين نوشت : يک با يک برابر است . از ميان جمع شاگردان يکي برخاست ،. معلم مات بر جا ماند.

otaghakeshishei.blogfa.com

×*×*×*اتاقک شیشه ای*×*×*× - منو دوست داشته باش

http://www.otaghakeshishei.blogfa.com/post-38.aspx

اتاقک شیشه ای* * *. گاهی باران همه ی دغدغه اش باغچه نیست گاهی ار غصه ی تنها شدنش میباردتنهام نزارید. منو دوست داشته باش. یادت هروقت ازت میپرسیدم. منو چقدر دوست داری؟ همون اندازه که تو منو دوست داری. منم با ناز میگفتم :. نه،تو منو باید بیشتر دوست داشته باشی. قدرکه من تو رو دوست دارم. نوشته شده در دوشنبه ۱۳۹۱/۰۱/۱۴ساعت 11:44 توسط نرگس. میگذارم سرنوشت هر راهی را که میخواهد برود،من راهم جداست،این ابرها تا میتوانند ببارند من چترمخداست. دختری از دل کویر. باوجودتان بارانی ام کنید. من بی تو (کاظم خان ).

otaghakeshishei.blogfa.com

×*×*×*اتاقک شیشه ای*×*×*× - خاطره طنز پدر بزرگ

http://www.otaghakeshishei.blogfa.com/post-46.aspx

اتاقک شیشه ای* * *. گاهی باران همه ی دغدغه اش باغچه نیست گاهی ار غصه ی تنها شدنش میباردتنهام نزارید. خاطره طنز پدر بزرگ. یه دفعه از پدربزرگم پرسیدم چه وقتی بیشتر از همیشه ضایع شدی؟ گفت: اون قدیما وقتی که هنوز خیلی جوون بودم و تو دهاتمون زندگی میکردم، یه روز دختر خالم اومد در خونمون و گفت:. بیا بریم خونه ما، اونجا خالیه! من هم خوشحال شدم و دنبالش رفتم. وقتی در رو باز کردیم و رفتیم تو دیدم که راست گفته، هیچ کس تو خونه نبود. دختر خالم گفت: من میرم تو اتاق تو هم 5 دقیقه دیگه بیا تو. آخه لخت رفته بودم تو!

otaghakeshishei.blogfa.com

×*×*×*اتاقک شیشه ای*×*×*× - بنده ی خدا×××

http://www.otaghakeshishei.blogfa.com/post-43.aspx

اتاقک شیشه ای* * *. گاهی باران همه ی دغدغه اش باغچه نیست گاهی ار غصه ی تنها شدنش میباردتنهام نزارید. در تعطيلات كريسمس، در يك بعد از ظهر سرد زمستاني، پسر شش هفت سالهاي. ويترين مغازهاي ايستاده بود. او كفش به پا نداشت و لباسهايش پاره پوره بودند. همين كه چشمش به پسرك افتاد، آرزو و اشتياق را در چشمهاي آبي او خواند. دست كودك را گرفت و داخل مغازه برد و برايش كفش و يك دست لباس گرمكن. آنها بيرون آمدند و زن جوان به پسرك گفت:. حالا به خانه برگرد. انشالله كه تعطيلات شاد و خوبي داشته باشي. دختری از دل کویر.