BUED.BOUN.EDU.TR

hosseintaghdisi.blogfa.com

حســیـن تـقـدیـسـی -

http://www.hosseintaghdisi.blogfa.com/post/66

جمعه بیست و چهارم آبان ۱۳۹۲. به پاره ی تنم. به رغم شادخواری، یک جهان الکل خوران کورند. خراب غفلتند ام ا به زعم خویش معمورند. نمی بینند این کهنه سوار اژدهاد م را. نمی بینند این خمر تموزی را و کیفورند! تویی ایران من، غد اره بندان را به غاران، بند. کمنداندازها از دست بهرامت لب گورند. امیران کبیری داری و تکلیف دانانی. چه شاهانی که در دارالفنونت مات دستورند! تویی ایران من، بلبل فروشی سخت دولتمند. به ضرب سک ه ات، بازاریان مدهوش تنبورند. چنان می خوانمت که در رقابت رغبت انگیزم. ک ردمردی که حلبچه خوانی می کند.

hosseintaghdisi.blogfa.com

حســیـن تـقـدیـسـی -

http://www.hosseintaghdisi.blogfa.com/post/64

جمعه یکم شهریور ۱۳۹۲. هینه هین، هێدی هێدی، بهفر تێ ساره. ئهز و تلڤیزییوونێ، بێ ته و بێدهنگ. جیگاره دوو جیگاره، قههوه پێ قههوه. دلێ من سا ته بوویه تهنگ! ل ڕۆناهییا کی مهرخێ؟ ل گۆڤهندا کی مهیدانێ؟ ل بهفرێنه کی ئالییێ؟ ل خهونێنه کی ههلبهستێ؟ ل چێنێنه کی قالییێ؟ هینه هین، بهفر تێ، پێ ههڤ. ڕهشهبا هووڤه هووڤه، شهڤ بوویه دووپشکێ وهر شووشێ. نا نا، سهر برینێ من دبارێ خوێ! هینه هین، هێدی هێدی بهفر تێ ساره. ئهز و تلڤیزییوونێ، بێ ته و بێدهنگ. دلێ من - بهفرهمێرهک - سا ته بوویه تهنگ! Dîsa, êvar e, êvar e. چه در ه ای؟

hosseintaghdisi.blogfa.com

حســیـن تـقـدیـسـی -

http://www.hosseintaghdisi.blogfa.com/post/59

چهارشنبه یکم خرداد ۱۳۹۲. در ایستگاه شلوغ قطار. در بندر رو به افق نامعلوم، چقدر. دل بدهم به سیاه باد؟ عشق تو ای سرزمینم! در این دنیای دربدری و گم گشتگی. اتوبانی است که همواره. به آغازش برمی گرداند مرا. در بین شهرهای پراکنده. در وسط جنگل های تاریک، چقدر. راهم را گم کنم و. عشقم را بسپارم به قعر دریا؟ عشق تو ای نامزد من! در یخبندان و کولاک این جهان. آتشدانی است که همیشه ی خدا. برم می گرداند نزد خویش. من کی ام که تو. مانند رودخانه ی عریان گندمگون. این قدر با خیال تخت. پا به پایم دراز می کشی و. من کیستم که تو.

hosseintaghdisi.blogfa.com

حســیـن تـقـدیـسـی -

http://www.hosseintaghdisi.blogfa.com/post/61

شنبه یکم تیر ۱۳۹۲. تلفن را هنوز ملتفتم، باز شد مشت آش و سار پرید. سیب در سیبری به برف نشست، رنگ از صورت انار پرید. تشت تفتیده بام را س ر خورد، ن قل زندیق ن قل مجلس شد. خواجگان در ایاز افتادند، حسنک زنده ماند و دار پرید. میز را در خیال می چینم- میهمان روی چشم جا دارد. صرف تیمار اسب شد فکرم، تا به خود آمدم سوار پرید. شمع فنجان نشینم آقاجان! بلکه لب تر کنی و داغ شوی. سرخ شد، لب نزد به بوسه ی چای، گل عرق کرد و با بهار پرید. با قشونی از عشق در تعقیب، ب ل د باد را ق ر ق کردم. جمعه در جمعه خودخوری، ای وای!

hosseintaghdisi.blogfa.com

حســیـن تـقـدیـسـی -

http://www.hosseintaghdisi.blogfa.com/post/69

چهارشنبه سی ام بهمن ۱۳۹۲. در تپ ه های تب ت این شهر، صندل به پا نکرده صبورم. روحم همه جهن م ابر است ، در سهرورد غربت گورم. یک مثنوی دویدن ریگم، در چشم های تنگ گلوها. یک چند آیه قاری نی یا داوود خوان باغ زبورم. یک روز منتسب به حسینم، یک شام منتسب به یزیدم. ا عشق امر کرد شهیدم،. تا عقل خواب کرد به زورم. ابراز ناز می کند از دور، کشمیر پر کرشمه و در مرز. غوغاست در سیاحت رویش، صادر نشد جواز عبورم! این چه طرز نگاه است؟ م می شود آن ماه! در روشنایی شب مهتاب، شبنامه می دهند که کورم! بعد از طلوع طلعت طاعون، با شمس ک.

hosseintaghdisi.blogfa.com

حســیـن تـقـدیـسـی -

http://www.hosseintaghdisi.blogfa.com/post/56

دوشنبه پنجم فروردین ۱۳۹۲. وارد می شوم در چشم عقاب. این که تنیده شده در دامنه ها. و فصل ها را پوشانده. یا نفس مل ت من است؟ ای شیرین خانه ی زحمت کشان و دربدرها. در دلت را به رویم چفت مکن، امشب! من هم مثال تو. وا می کنم به باران. و تابش آغاز آفتاب، پنجره ای. من نیز چون تو. وارد می شوم در چشم عقاب. الان هم.ام ا. گاه که آتش بودی. نه می سوزاندی ام. نه گرم ام می کردی! نه غرق ام می کردی. تکان می دادی ام در آغوش موجی! الان هم.ام ا. روزی ده بار روشن می کنی. نه آنی، آرام می گیری نزدم. نه یک بار- تنها یک بار-. گۆڤار...

tanitim.boun.edu.tr

Boğaziçi Üniversitesi Tanıtım Sitesi

http://tanitim.boun.edu.tr/ogrenci_kulupleri

Ouml;ğrenci Kulüpleri. Boğaziçi Üniversitesi, kampüs hayatıyla Türkiye’nin en canlı üniversitelerinden biridir. Robert Koleji zamanlarından günümüze aynı geleneği sürdüren üniversitemiz, öğrencilerine kaliteli eğitimin yanı sıra kendilerini geliştirebilecekleri sosyal atmosferi de yaratmaya çalışmış ve öğrencilerin yaratıcılıklarına destek vermiştir. Ldquo; Festival günleri, kampüs yaşamının büyülü bir havaya kavuştuğu günlerdir.”. Boğaziçi Üniversitesi Öğrenci Kulüpleri. Bilişim Kulübü. Boğaziçi ...

hosseintaghdisi.blogfa.com

حســیـن تـقـدیـسـی -

http://www.hosseintaghdisi.blogfa.com/post/57

یکشنبه یکم اردیبهشت ۱۳۹۲. این سرباز مرخ ص! دوست داشتن تو، تابلوست. رد چرخ های تانک. جاپایه ی مبل راحتی. بر پ رز خواب رفته ی قالی است. دست از سرم برداری اگر. پ هبادها و گرگ ها. بر این صخره ی گل سنگ. در رؤیای سربازی که. به هم ریخته است. مرزهایش در شب هال. و هنوز از بین نرفته است. تاریخ برگه ی مرخ صی اش. هومعطر پرتقالی در تاریکی. مرا به دست آغوشت بکش! ک ردمردی که حلبچه خوانی می کند. لابد م ه است، م ه. در م ه، چراغ ها به زور نفس می کشند. دست روی دست می گذارند. رودخانه ی بی گدار را گیج می روند. الف- سر زدن به.

hosseintaghdisi.blogfa.com

حســیـن تـقـدیـسـی -

http://www.hosseintaghdisi.blogfa.com/post/62

یکشنبه شانزدهم تیر ۱۳۹۲. گ ل ا فتوگ ردیش تخم جن مو، گم ر فت ه. گ ل ا فتوگ ردیش آر غ سی.ن ه، م ل م ر فت ه. بلیط بالینگی و ب دو برو "ن ق اب". به رد شازد ه ای که می گ ن م ه م ر فت ه! گیریفت ه روش ه ط ر ف با ا و د نیک ش فت ه. خدای ا لد ر م و شاه ب لد ر م ر فت ه! ه م ش م گ ف دم "خی ام" گرم و "فیتزجرالد". نگو که تا به ق ق رچ ک ق طی خ م ر فت ه! به ق ول ی ک پ ر ه ها، چ پ ه ر فت ه تو چ لپ و. به هر دری که ز ی ه، ل ت به ل ت پ ل م ر فت ه. جوری که بوش م ی ه گ سف ند ن فسیکی خورد ش. گ ل ا فتوگ ردیش: گل آفتابگردان.

hosseintaghdisi.blogfa.com

حســیـن تـقـدیـسـی -

http://www.hosseintaghdisi.blogfa.com/post/58

دوشنبه شانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۲. عتابت با حلبچه وضعی من نسبتی دارد. بله، هر میوه ای وقت رسیدن آفتی دارد. گلاب آلوده تن رد می شوی ام ا ترش رویی. به عزرائیل می مانی که هر دم صورتی دارد. تو ذوالقرنین قرنی، بوالفضولم من که می پرسم. چرا آیینه ی آب حیاتت ظلمتی دارد؟ تو را مشرک صدا می کردم ام ا با خودم گفتم. که صحن قل هوالل ه تو هم جمعی تی دارد! مزارات شریفی در تو خوابیده است، شیرینا! شب یمگان دره در چشم خسرو لذ تی دارد. عتابت با حلبچه وضعی من.این چه حرفی بود؟ که باید گفت: هر کس قسمتی دارد. لابد م ه است، م ه.