shaya.me
شین: September 2014
http://www.shaya.me/2014_09_01_archive.html
نقطه ی قرارم افتاده. پا در رکاب کرده ام. حالا همه چیز شفافتر است. از پشت اشک همه چیز لرزان و بی ثبات بود. صورتم رو که از اشک شستم، آرامتر گرفتم. دورو برم رو نگاهی کردم. چیزها بودند و بودند و در چهره های مکرر تکرار می شدند. الان همه چیز آرامتر است. زندگی ام تازگی ها جوری چرخیده که دیگه بتونم رزومه بفرستم برای وودی آلن و بگم من ژانر تو رو خیلی خوب بازی می کنم. طنز تلخ. جوری که همینطور که لبخندم باشه از طنز و ظرافتش، ته حلقم مزه ی گس و تلخش گلوم رو به خارش و سرفه انداخته باشه. بقیه ش؟ خود فیلم رو ببین.
shaya.me
شین: December 2014
http://www.shaya.me/2014_12_01_archive.html
در این آخرین ساعات،. رو لابلای عکسهای گزیده با هم مرور کنیم. نمیدانم چکار کنم. اما تأسف نخورید، تسلیام ندهید، به قول آن دوست که میگوید "دستم نزنید، خوبم." من میگویم کاری به کارم نداشته باشید، خرابم.". بقیه ی این دردنامه ی حرمان. ترسم که اشک در غم ما پرده در شود. ناتانائیل، کاش در تو هیچ انتظاری حتی میل هم نباشد، و فقط استعدادی برای پذیرفتن باشد. مائده های زمینی- آندره ژید). و بقول عباس معروفی:. از دل نمیتوان رفت. ولی از دست، چرا. فال من به دست تو. گر چه افتاد ز زلفش گرهی در کارم. و فال تو به دست بابا.
shaya.me
شین: July 2014
http://www.shaya.me/2014_07_01_archive.html
A three-day trip to Devon and Cornwall. شایایی هستم درون و برون یکرنگ و سِت شده: سوخته و خوشحال. چقدر سفر لازم بودم. وسط اجرای مورمورِ. 1548; یه جایی همون اوایل اجرا، روی دقیقه ی 1:18، خانوم خودم نینا سیمون، مکثی طولانی میکنه و میگه:. 8220;O damn it! 8220;What a shame to have to write a song like that”,. 8220;I’m not making fun of the man. I do not believe the conditions that produced a situation that demanded a song like that! حالم؟ همین چند خط. همینقدر آرام. همینقدر غمگین. همه جا صدای چک چک است. هیچ وق...
vitalbina.blogspot.com
once upon @ time: women & love (so-called chaos)
http://vitalbina.blogspot.com/2011/06/women-love-so-called-chaos.html
Once upon @ time. This blog wants to be a récit de vie: books, food, friends, trips and co. I like to think life is a way to gather and share experiences, through art or through people. allow ourselves to share this space, with some words maybe allow ourselves to use the language we prefer. Thursday, June 23. Women and love (so-called chaos). Long time no writing, indeed, many things to tell you but not today. Will be in the coming days, I promise, this blog will get part of a bigger project ;-). We admi...
vitalbina.blogspot.com
once upon @ time: February 2011
http://vitalbina.blogspot.com/2011_02_01_archive.html
Once upon @ time. This blog wants to be a récit de vie: books, food, friends, trips and co. I like to think life is a way to gather and share experiences, through art or through people. allow ourselves to share this space, with some words maybe allow ourselves to use the language we prefer. Sunday, February 27. Wednesday, February 16. J'Apero, backstage of a kick-off! Sun is surprisingly shining today in Bxl and this is definitely useful to cheer myself UP on a very important day ;-). Your mouth will be ...
shaya.me
شین: June 2014
http://www.shaya.me/2014_06_01_archive.html
بگذاریم که رویا نفسی تازه کند. قصه ام خلاف جريان رود پیش می رود! حالا؟ در داستان من؟ همان. صدای مردِ داستانم نیست. برایم روشن نیست مرد کجای قصه ایستاده. نمیدانم. شاید قصه ها همه اینجورند. شاید راوی هم فقط قادر است یک ذهن را با آنهمه پیچ و خم هایش روایت کند؟ و همیشه، هر داستانی، فقط یک کاراکتر اصلی دارد و بقیه در حاشیه ی همان یک کاراکتر؟! قصه ام خلاف جريان رود پیش می رود! داشتم با خودم فکر میکردم هنوز چههمه حوصلهام را داری. و از این فکر لبخند می شوم. کچل کردم که از یادم بری. یه کم هم آدم باش. دردی که ک...
shaya.me
شین: February 2015
http://www.shaya.me/2015_02_01_archive.html
تیر تو تاریکیهایی که رها کرده بودم از قضا گرفته! ایمان که داشته باشید، لابد رستگار می شوید! البته من هیچوقت، در هیچ کاری و کلن در کلیتِ زندگانی، نقش عنصری به نام "شانس" و "اتفاق" رو نه فقط دست کم نمیگیرم که چه بسا از اصلیترین و تعیین کننده ترین عناصر هر حرکتی و هر موقعیتی برام محسوب میشه. تو؟ شاید باور نکنی ولی به همین سوررآلی. من؟ همون پیرمرده م تو فیلم نبراسکا. بله! مجلس ختمی به یاد شایا. یادم نیست از کجا و چرا شروع کردم به مُردن. آها! آیا تا به حال چنان عاشق بوده ای،. ترجمه از خودم -Modigliani, 2004).
shaya.me
شین: March 2015
http://www.shaya.me/2015_03_01_archive.html
دستخط آخ امان از دست و خط. و وقتی دو برگه خوش-خطِ دستخطت رو کنارم گذاشتم و به پنجره ی خیابون خوشبخت نگاه کردم، فکر کردم: من به زندگی معتادم. او؟ به زندگی محتاط. برام نوشته که چرا خودش رو "آفتاب" دیده، من اما همیشه وقتی به او فکر میکنم، بی اختیار به فیلم "آفتاب ابدی یک ذهنِ زلال" هم فکر میکنم. گرچه آدرس رو اشتباه نوشته بودی ولی اینبار ازون وقتها بود که اشتباهی به مقصدِ درست رسیدیم. چقدر دلم خواست بغلت کنم. بعد هم بشینیم پیانوی دبوسی. گوش کنیم و من برامون آبجو باز کنم. و سرِ دلِ خوش. الان؟ اگر در...
shaya.me
شین: June 2015
http://www.shaya.me/2015_06_01_archive.html
مولانا به سعی شایا. اندر بنِ انبار. پن مه شون امروز خیلی شیطون بود. یادداشت روی میز، بغل کتابها. با عرض خیلی معذرت، ظهر که شما سر کار بودید، ساندویچ کتلتی را که برای خودتان دیشب درست کرده بودید و صبح یادتان رفته بود از یخچال بردارید از بس که خواب مانده بودید، تا ته خوردم. جا دارد که بگویم آشپز خیلی خوبی هستید. کتلت ها همانها بودند که باید می بودند. نرم اما برشته. و ترشی فلفل را هم خیلی به اندازه اضافه کرده بودید. نقدن عرض دیگری نیست. داشتم مقاله ی گاردین. سعدی به سعی شایا. رفت و رها نمیکنی. در سلسله ی ح...
SOCIAL ENGAGEMENT