charand-va-parand.blogfa.com
چرند و پرندچرند و پرند - از شیر مرغ تا جون آدمیزاد....
http://charand-va-parand.blogfa.com/
چرند و پرند - از شیر مرغ تا جون آدمیزاد....
http://charand-va-parand.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Saturday
LOAD TIME
0.2 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
12
SSL
EXTERNAL LINKS
18
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
0.219 sec
SCORE
6.2
چرند و پرند | charand-va-parand.blogfa.com Reviews
https://charand-va-parand.blogfa.com
چرند و پرند - از شیر مرغ تا جون آدمیزاد....
چرند و پرند
http://www.charand-va-parand.blogfa.com/9102.aspx
از شیر مرغ تا جون آدمیزاد. شرح الابصار فی المقامات الاسفار- قسمت پنجم. اتوبوس که کنار آن قراضه آهنی توقف کرد تمام رویاهای شیرین ما رنگ باخت. هر چه این ابوطیاره را بر انداز می کردم نمی توانستم خودم را قانع کنم که قرار است با این لگن سفر کنم. ولی چی میشد کرد که تقدیر چنین رقم خورده بود. بالاخره با اکراه سوار شدیم و در صندلی هایمان جا گرفتیم. از همان شروع راه میثم شروع کرد به دلقک بازی های خاص خودش. نوشته شده در شنبه دوم اردیبهشت ۱۳۹۱ساعت 18:2 توسط تقی. Powered By BLOGFA.COM.
چرند و پرند
http://www.charand-va-parand.blogfa.com/8908.aspx
از شیر مرغ تا جون آدمیزاد. سلام مجدد یه خودمم که تنها خواننده این وبلاگم. قبل از اینکه تو چرخ دنده های روز مرگی گیر کنی سعی کن قبلش چرخ دنده ها رو روغن کاری کنی. نوشته شده در یکشنبه سی ام آبان ۱۳۸۹ساعت 20:48 توسط تقی. اینجانب آتقی ید طولایی در راه اندازی وبلاگ دارم ولی عموما پس از یکی دوتا پست بی خیالشون میشم. پس اگه به هر دلیلی این وبلاگ هم تعطیل شد زیاد تعجب نکنید. البته لازم این نکته رو هم اضافه کنم که معمولا فقط خودم خواننده وبلاگ های خودم هستم پس احتمالا دارم این نوشته رو هم برای خودم مینویسم.
چرند و پرند
http://www.charand-va-parand.blogfa.com/9005.aspx
از شیر مرغ تا جون آدمیزاد. دوره ی آموزشی آتش نشانی و نجات فرودگاهی (ARFF). نوشته شده در پنجشنبه سیزدهم مرداد ۱۳۹۰ساعت 22:44 توسط تقی. Powered By BLOGFA.COM.
چرند و پرند
http://www.charand-va-parand.blogfa.com/archive.aspx
از شیر مرغ تا جون آدمیزاد. Powered By BLOGFA.COM.
چرند و پرند
http://www.charand-va-parand.blogfa.com/8909.aspx
از شیر مرغ تا جون آدمیزاد. دانلود رباعیات کامل خیام به تصحیح صادق هدایت ودر قالب PDf و با حجم ۳۴۲ کیلو بایت. Http:/ www.4shared.com/document/r2lOAB5V/khaiyam.html. نوشته شده در چهارشنبه بیست و چهارم آذر ۱۳۸۹ساعت 19:4 توسط تقی. یکی را زنی صاحب جمال درگذشت و مادر زن فرتوت به علت کابین در خانه متمکن بماند و مرد از محاورت او به جان رنجیدی و از مجاورت او چاره ندیدی تا گروهی آشنایان بپرسیدن آمدنش. یکی گفتا : چگونه ای در مفارقت یار عزیز؟ گفت : نادیدن زن بر من چنان دشخوار. نیست که دیدن مادر زن. گلستان سعدی / باب...
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
12
داستانهای مترو (subway stories) - داغ
http://subwaystories.blogfa.com/post-10.aspx
داستانهای مترو (subway stories). هزار ساله شی دخترجون.عجیب شبیه آبجیم میمونی! خودمو جمع و جور کردم و بهش لبخند زدم. دلیل نگاه خیره ش دستم اومد. از وقتی روبهروش نشسته بودم یه بند نگام میکرد. اما نگاهش معذبم نمیکرد. سرمو انداختم پایین، دو تا دست لرزونش رو میدیدم که روی برامدگی عصا قفل شده بود. طوری گرفته بود عصا رو که انگار ارزشمندترین چیز رو زمینه. شاید هم بود براش. سرش پر باد شد. زبونش دراز شد. گفت اون چیزی رو که نباید. اون جایی که نباید. جنازه ش رو که آوردن زنم پس افتاد! تو چی کار میکنی دختر؟ و از جایش ...
داستانهای مترو (subway stories) - شرافت!
http://subwaystories.blogfa.com/post-9.aspx
داستانهای مترو (subway stories). شرمم میاد از نوشتن این پست! مترو باز هم خلوت بود. خلوتی یک روز تعطیل! شاید از همین خلوتی بود که مردی عمدا یا سهوا به خودش اجازه داده بود که وارد واگن بانوان بشه. کاش این جا هم مثل هند برای این کار جریمه ی نقدی در نظر میگرفتن! جمع کن این بساطو! دختر تند و تند شروع به برگردوندن بسته ها به داخل کیسه ش کرد. یه دوس پسر نداری که خرجتو بده که اومدی اینجا این بساطو راه انداختی؟ مرد باز هم گفت. نمیدیدمش ولی خوب میشنیدمش! دختر سرشو بلند کرد و فقط گفت! خانما شما باید اعتراض کنین!
داستانهای مترو (subway stories) - سال نو مبارک
http://subwaystories.blogfa.com/post-11.aspx
داستانهای مترو (subway stories). مترو را با تمام هیاهوی روزهای آخر سال و خلوتیهای روزهای اول سالش میگذارم و میروم. به جایی که شاید نام مترو هم به گوش مردمانش آشنا نباشد. I’ll leave subway behind with all its crowded days at the end of the year and all its silence at the first days of the new one. I’ll go to somewhere that its people even don’t know what the subway is. نوشته شده در 18 Mar 2011. اینها دلنوشته های یه رهگذره! آخرین نسخه یک مرد. دن ژوان شبیه یه ب.ا.د.کن.ک. یادداشت های غربت، با طعم لبخند.
داستانهای مترو (subway stories) - عبور محض
http://subwaystories.blogfa.com/post-17.aspx
داستانهای مترو (subway stories). مدتیه زیاد نمیبینم غریبه ها با هم گپ بزنن، نمیدونم چجوریاست. انگار آدما غم رو که تو چشمای هم میبینن، از همدیگه فراری میشن. لابد پیش خودشون فکر میکنن الانه که طرف سفره ی درد و دلش وا بشه و خوب اونها هم که به اندازه ی کافی غم و غصه دارن خودشون. یا خیال میکنن طرف ممکنه ازشون چیزی بخواد و اونا تو رودروایستی بمونن. پیرمرد برگشت، جعبه ی خالی رو نشونمون داد و گفت، امشب فالی واسم نمونده خواهر من! اونم به عنوان یه حامی! واقعا اعتماد به نفس بعضی آدمها برای بنده جای سوال داره. دن ژو...
داستانهای مترو (subway stories) - با امید فرداهای بهتر، به خانه برمیگردیم؟!
http://subwaystories.blogfa.com/post-13.aspx
داستانهای مترو (subway stories). با امید فرداهای بهتر، به خانه برمیگردیم؟ خدا نکنه بخوای طرفای 8 و 9 شب از تهران بری کرج. برعکس خط کرج-تهران، این خط همیشه این ساعتا شلوغه. فرقی نمیکنه با چه حال و هوایی سوار مترو بشی، وقتی داری پیاده میشی اعصابت حسابی خطخطیه. کاش مثل قدیما خطای مترو آنتن نمیدادن! تازه سوار شدم، مهمونا رسیدن؟ تا برسم خیلی دیر میشه، ممکنه اتوبوس نباشه، میای دنبالم؟ واسه شام فکری کردی؟ خو چی کار کنم؟ کارم طول کشید دیگه! امشب حالشو ندارم، بهش بگو آخر هفته میبرمش! چی میتونم بخرم آخه؟ میپرم بیر...
داستانهای مترو (subway stories)
http://subwaystories.blogfa.com/8912.aspx
داستانهای مترو (subway stories). مترو را با تمام هیاهوی روزهای آخر سال و خلوتیهای روزهای اول سالش میگذارم و میروم. به جایی که شاید نام مترو هم به گوش مردمانش آشنا نباشد. I’ll leave subway behind with all its crowded days at the end of the year and all its silence at the first days of the new one. I’ll go to somewhere that its people even don’t know what the subway is. نوشته شده در 18 Mar 2011. هزار ساله شی دخترجون.عجیب شبیه آبجیم میمونی! بعدشم ما رو با دو تا پسر گذاشت و رفت. سوختم میدونی؟ سوختم نباس لوسش...
داستانهای مترو (subway stories) - شبهای مترو، شبهای تهرون
http://subwaystories.blogfa.com/post-8.aspx
داستانهای مترو (subway stories). شبهای مترو، شبهای تهرون. اون شب هم اوضاع از همین قرار بود. باید با دخترم میرفتم مهمونی. دخترم تا حالا مترو رو این طوری ندیده بود. جو گیر شده بود به اصطلاح. برعکس همیشه آروم و ساکت کنارم نشسته بود. وقتی آژیر بسته شدن در به صدا در اومد، یه زن جوون با عجله پرید تو و بلافاصله کف مترو پخش و پلا شد. پاشنه ی کفشش شکسته بود! موبایلش یه سره زنگ می زد. خونه ی مادربزرگه هزارتا قصه داره.خونه ی مادربزرگه! باشه خودت میای دیگه؟ ببین قرارمون این نبود. گفتم دفعه اول خودت منو ببری. Subway ...
داستانهای مترو (subway stories) - تازه چه خبر؟
http://subwaystories.blogfa.com/post-12.aspx
داستانهای مترو (subway stories). ما آدما یه جورایی به یه فضاهایی تعلق داریم. خونهی پدری، مدرسهی قدیمی، یه فروشگاه، یه وبلاگ، یه چتروم. نکنه تحریم دامن شما رو هم گرفته؟ پوزخندی زد و چیزی نگفت. اینقدری مشتری داشت که فکرشم نمیکردم بخواد تعطیل کنه. به هر حال . دیروز که بسته بود. تاریک و غبار گرفته. حتی خالی از قفسههای خالی. We feel that we somehow belong to some places. Dad’s home, the old school, a special shop, a web blog or a chat room. نوشته شده در 12 Apr 2011. اینها دلنوشته های یه رهگذره! خط خطی های یک ...
داستانهای مترو (subway stories)
http://subwaystories.blogfa.com/9003.aspx
داستانهای مترو (subway stories). فرهنگ پوشیدگی و پوشیدگی فرهنگی. کودک خود را روی صندلی جلوی من انداخت. موهای ژولیده و خیس از عرقش از دور روسری پیدا بود. با حرکتی عادت وار دهانش را باز کرد و گره روسریش را محکم تر بست. روسری کج شده بود و گره تقریبا زیر گوش کودک قرار داشت. بلوز تریکو آستین بلند قرمز رنگش نه ربطی به شلوار کتان سبزش داشت و نه ربطی به هوای داغ سر ظهر! نگاهی به مادرش اداختم که بعد از مرتب کردن چادر و مقنعهاش، داشت تند و تند عرق را از زیر چشمان سرمهکشیدهاش پاک میکرد! شش سالش داره تموم میشه.
داستانهای مترو (subway stories)
http://subwaystories.blogfa.com/9002.aspx
داستانهای مترو (subway stories). با امید فرداهای بهتر، به خانه برمیگردیم؟ خدا نکنه بخوای طرفای 8 و 9 شب از تهران بری کرج. برعکس خط کرج-تهران، این خط همیشه این ساعتا شلوغه. فرقی نمیکنه با چه حال و هوایی سوار مترو بشی، وقتی داری پیاده میشی اعصابت حسابی خطخطیه. کاش مثل قدیما خطای مترو آنتن نمیدادن! تازه سوار شدم، مهمونا رسیدن؟ تا برسم خیلی دیر میشه، ممکنه اتوبوس نباشه، میای دنبالم؟ واسه شام فکری کردی؟ خو چی کار کنم؟ کارم طول کشید دیگه! امشب حالشو ندارم، بهش بگو آخر هفته میبرمش! چی میتونم بخرم آخه؟ میپرم بیر...
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
18
charancreations.deviantart.com
CharanCreations (Charan) - DeviantArt
Window.devicePixelRatio*screen.width 'x' window.devicePixelRatio*screen.height) :(screen.width 'x' screen.height) ; this.removeAttribute('onclick')" class="mi". Window.devicePixelRatio*screen.width 'x' window.devicePixelRatio*screen.height) :(screen.width 'x' screen.height) ; this.removeAttribute('onclick')". Join DeviantArt for FREE. Forgot Password or Username? Artisan Crafts / Hobbyist. Deviant for 3 Years. This deviant's full pageview. Last Visit: 3 weeks ago. You can drag and drop to rearrange.
چرند و پرند
Friday, December 28, 2012. امشب باید صدهزار بار بنویسی: رفقا همدیگه رو مال خود نمی کنن، رفقا همدیگه رو مال خود نمی کنن، رفقا همدیگه رو مال خود نمی کنن. بنویسی و باور کنی. باور کنی که دلتنگی تو به رفقا ربطی نداره. مسئولیت دل فندقی تو با خودته. از رفقا نباید انتظاری داشت! از هیچ کس نباید! Wednesday, October 4, 2006. خواهر کوچیکه تلفن کرده به مامان که: «بیا دیگه! اگه یه چند روز دیگه کرمان بمونی، وقتی برگردی به جای من یه بشکه می بینی. تا من باشم دیگه اینقده تنوع غذایی براش ایجاد نکنم!
charand-parand-2006.blogfa.com
چرند و پرند
هرچه می خواهد دل تنگم میگویم. نوشته شده در دوشنبه بیستم دی 1389ساعت 13:3 توسط محمود قاسم پور. دریا حباب عاشقانه ها. بالاخره بعد از دو سال انتظار و اتفاق های گوناگون آلبوم "عاشقانه ها" از هنرمند خوش صدا و دوست داشتنی کشورمون آقای احسان خواجه امیری مجوز گرفت و به قول خودشون هفت خوان رستم رو پشت سر گذاشت و به زودی در بازار پخش خواهد شد. از "حباب" محسن یگانه عزیز که سرنوشتی شبیه به عاشقانه ها داشت خبر میرسه ، در نهایت مراحل اداری رو طی کرد و برای پخش مشکلی نداره. همیشه مقصدم بودی، کجا با تو سفر کردم. یک کهکش...
[ باد ، باران ، ستاره ]
باد ، باران ، ستاره ]. سكوت سرشار از ناگفته هاست! شيش ماه نبودم ، ننوشتم . حالا :. که غم درون دیده. چگونه قطره قطره آب می. اسیر دست آفتاب می. ای مرا به کام می. تو آمدی ز دورها و دورها. ز سرزمین عطرها و نورها. نشاندهای مرا کنون به زورقی. ز عاجها، ز ابرها، بلورها. مرا ببر امید دلنواز من. ببر به شهر شعرها و شورها. فراتر از ستاره می. من از ستاره سوختم. لبالب از ستارگان تب شدم. چه دور بود پیش از این زمین ما. به این کبود غرفه. کنون به گوش من دوباره می. صدای بال برفی فرشتگان. که من کجا رسیده. مرا از این ستاره.
چرند و پرند سه تفنگدار
چرند و پرند سه تفنگدار. جفنگیات سه مریخی عجیب و غریب. کلاغ لکه ای بود بر دامن آسمان و وصله ای ناجور بر لباس هستی. صدای ناهموار و ناموزونش , خراشی بود بر صورت احساس. با صدایش نه گلی می شکفت نه لبخندی بر لبی می نشست. صدایش اعتراضی بود که در گوش زمین می پیچید. کلاغ خودش را دوست نداشت. بودنش را هم. کلاغ از کائنات گله داشت! کلاغ فکر می کرد در دایره قسمت نازیبایی تنها سهم اوست. کلاغ غمگین بود و با خودش گفت: " کاش خداوند این لکه ی زشت را از هستی می زدود.". پس بالهایش را بست و دیگر آواز نخواند. ولی کلاغ هیچ نگفت.
چرند و پرند
از شیر مرغ تا جون آدمیزاد. شرح الابصار فی المقامات الاسفار- قسمت هشتم. نوشته شده در جمعه بیست و یکم فروردین ۱۳۹۴ساعت 10:31 توسط تقی. شرح الابصار فی المقامات الاسفار- قسمت هفتم. باری پس از گذشت نیم ساعت کسالت بار دیگر در حالی ضخامت چربی ماتحت مسافران به دلیل جابه جا شدن بیش از حد روی صندلی ها و تولید اصطکاک به یک سوم مقدار اولیه کاهش یافته بود، کاپیتان با صدایی که از انتهای چاه ویل می آمد اعلام کرد که تا چند دقیقه ی دیگر پرواز خواهیم کرد. نوشته شده در دوشنبه سوم آذر ۱۳۹۳ساعت 11:7 توسط تقی. هنوز گیجم. ...
..::چــ ــرند و پــ ــرند ::..
چ رند و پ رند : . هرچی ک ه به ذهن م برس ه. وای دلم خیلی واسه وبم تنگ شده بود. البته بازم تتنگ میشه. چون طبق معمول اومدم و دوباره برای یه مدت میرم. الان تاریخ آخرین پستم رو دیدم. 91/01/17 یاااااااا خدا. اصلا" باورم نمیشه. یعنی این همه از وبم جدا بودم؟ تو این مدت اتفاقای خاصی نیوفتاد. یعنی با تموم شدن ترم و بیکار شدنم، دیگه مدام تو خونه ام و جز بخور و بخواب کاری نمیکنم. تابستونهای گذشته مدام کلاس زبان بودم. اما دیگه امسال واقعا" خسته بودم و دوست داشتم استراحت کنم. چند روز دیگه هم دختر عمه از خارجه. اینروزا...
از هر دری
دوشنبه 3 تیرماه سال 1387 ساعت 10:41 ب.ظ. گاو ما ما می کرد. گوسفند بع بع می کرد. سگ واق واق می کرد. و همه با هم فریاد می زدند حسنک کجایی. شب شده بود اما حسنک به خانه نیامده بود.حسنک مدت های زیادی است که به خانه نمی آید.او به شهر رفته و در آنجا شلوار جین و تی شرت های تنگ به تن می کند.او هر روز صبح به جای غذا دادن به حیوانات جلوی آینه به موهای خود ژل می زند. موهای حسنک دیگر مثل پشم گوسفند نیست چون او به موهای خود گلت می زند. او در خانه تخم مرغ و پنیر دارد اما گوشت ندارد. نوشته شده توسط میلاد.
Home Page
Welcome to charand.com. Web Address: To customize this page visit your web console.
چرندنامه
تالار گفتمان عقاید اسلامی. از فریب تا حقیقت. مطالب وبلاگ را چگونه ارزیابی می كنید؟ در وبلاگ رو تخته كن! بازدید این ماه :. بازدید ماه قبل :. آخرین بروز رسانی :. از فریب تا حقیقت. دوشنبه 14 اردیبهشت 1388. قرار شد كه در مورد فریب كروبی در دوره ی قبل انتخابات ریاست جمهوری بگی! اگه یادت باشه دوره ی قبل این آقا گفت كه اگه رئیس جمهور بشه به هر ایرانی ماهی 50 هزارتومان می ده! حتی وقتی كه دكتر احمدی نژاد رئیس جمهور شد و اجرای هدفمند كردن یارانه ها رو شروع كرد، آقای كروبی گفت كه ایشان طرح رو از من دزدیده! جا خورد&...