cheshmha.blogfa.com

hoveyda.blogfa.com

دستنوشته های مرد گاری چی - مصاحبه من با خودم – بخش سوم

http://www.hoveyda.blogfa.com/post-19.aspx

دستنوشته های مرد گاری چی. سخت است زرد بودن در روزگاری که همه یا قرمزند یا آبی! مصاحبه من با خودم بخش سوم. در تیکستان هم سیاست و سیاست بازی رواج دارد؟ سیاست به اون شکل معمولش که نه ، ولی دوتا خانوادﮤ بانفوذ و کم طرفدار به نامهای تاکیان. تاکیون هستن که همه امور اقتصادی تیکستان رو قبضه کردن و برای اینکه موقعیتشون رو ازدست ندن مدام برای همدیگه می. زنن بعضی از روستاییان ساده دل هم به طرفداری از اونا دائما با هم جروبحث می. شما کدام طرفی هستید؟ من طرف هیچکدوم نیستم. بالاخره مشی سیاسی شما چیست؟ وی ، معنی خاصی.

hoveyda.blogfa.com

دستنوشته های مرد گاری چی - معجزه و دیگر هیچ

http://www.hoveyda.blogfa.com/post-29.aspx

دستنوشته های مرد گاری چی. سخت است زرد بودن در روزگاری که همه یا قرمزند یا آبی! معجزه و دیگر هیچ. وقتی میخواهیم راه برویم باید دستوری از طرف مغز به ماهیچه های پا برسد. این دستور به صورت یک جریان الکتریکی از مغز حرکت میکند و مسیر اصلی انتقال آن ، نخاع است. ولی آیا این واقعا معجزه است؟ اینها را همه میدانند. اینها دانسته های انسان در علوم تجربی است. چگونه ممکن است چیزی را ببینیم درحالی که شب هنگام است و همه جا تاریک. و چشمانمان هم بسته است. چگونه ممکن است در سکوت شب درحالی که خوابیده ایم صداهایی را بشنویم؟

hoveyda.blogfa.com

دستنوشته های مرد گاری چی - گفت و گوی دو مدیر

http://www.hoveyda.blogfa.com/post-36.aspx

دستنوشته های مرد گاری چی. سخت است زرد بودن در روزگاری که همه یا قرمزند یا آبی! گفت و گوی دو مدیر. گفت و گوی خصوصی دو مدیر دبیرستان در جلسه ی مدیران در پایان یک سال تحصیلی. مدیر دبیرستان آ :. مدیر دبیرستان ب :. دانش آموزان کلاسهای اول در دبیرستان ما در آزمون چهارجوابی موسسه ی مرآت در درس شیمی 1 رتبه ی اول را کسب کردند. مدیر دبیرستان آ :. دانش آموزان کلاسهای چهارم در دبیرستان ما به درجه ای از رشد اخلاقی رسیده اند که ما میتوانیم جلسه ی امتحان را بدون مراقب برگزار کنیم و اطمینان داشته باشیم که کسی تقلب نمیکند.

hoveyda.blogfa.com

دستنوشته های مرد گاری چی - مشت ها و دیوارها

http://www.hoveyda.blogfa.com/post-28.aspx

دستنوشته های مرد گاری چی. سخت است زرد بودن در روزگاری که همه یا قرمزند یا آبی! مشت ها و دیوارها. چند سال پیش یکی از همکارام حکایتی رو از شیخ بهایی نقل کرد راست و دروغش رو نمیدونم حکایت این بود که شیخ بهایی مشغول ساختن دیوار یک مسجد بود یه روز که بالای دیوار داشت خشتها رو روی هم قرار میداد پیرزنی که از اونجا میگذشت خطاب به او گفت :. ننه جون این دیواری که ساختی کجه! شیخ از بالای دیوار پایین اومد و نگاه دقیقی به دیوار انداخت و گفت :. حق با شماست مادر چه خوب شد که بهم گفتی همین الآن درستش میکنم. اما توی این ...

hoveyda.blogfa.com

دستنوشته های مرد گاری چی - هیچکدام!

http://www.hoveyda.blogfa.com/post-18.aspx

دستنوشته های مرد گاری چی. سخت است زرد بودن در روزگاری که همه یا قرمزند یا آبی! همانطور که می بینید من ابتدا دست راستم را پایین می آورم! سپس همان دست را که بالابرده بود به آرامی پایین آورد و در همان حال گفت :. و دوباره آن را بالا میبرم! بعد ناگهان سکوت کرد و متوجه شد که دانشجوها ضمن زمزمه های زیرلب دارند با تعجب به او نگاه میکنند. از موقعیت استفاده کرد و گفت :. یکی از دانشجویان گفت :. شما میخواستید در ابتدای درس ببینید حواس ما چقدر جمع است. یکی دیگر از دانشجویان گفت :. دانشجوی دیگری گفت :. و آن دانشجو در ...

hoveyda.blogfa.com

دستنوشته های مرد گاری چی - تواضع

http://www.hoveyda.blogfa.com/post-31.aspx

دستنوشته های مرد گاری چی. سخت است زرد بودن در روزگاری که همه یا قرمزند یا آبی! در زمانهای قدیم مردی ثروتمند و متکبر در خواب دید که دچار فقر و بیماری و تنگدستی شده است. برای رهایی از این کابوس نزد درویشی رفت و جریان را برایش تعریف کرد و از او درخواست کمک کرد. درویش در تنها توصیه اش به مرد توانگر گفت برو و تواضع پیشه کن. به جای ابن که معنای فرزند داشت کلمه ی عبد را قرار داد که به معنی بنده باشد و نشانه ی تواضع باشد. سیر بوق عبد پشم 15! Sire booghe abde pashme panzdah. مگه مجبوریم از هر پرت و پلایی نتیجه بگ...

hoveyda.blogfa.com

دستنوشته های مرد گاری چی - بفرمایید چایی!

http://www.hoveyda.blogfa.com/post-27.aspx

دستنوشته های مرد گاری چی. سخت است زرد بودن در روزگاری که همه یا قرمزند یا آبی! یادش بخیر بچه که بودیم هر وقت خونه مادربزرگمون میرفتیم و برامون چایی میاورد چاییها توی استکانهای مختلفی ریخته شده بود چون یه دست استکان و نعلبکی کامل تو خونه نداشتن! با اینکه هر چهارتا چایی از یک قوری ریخته شده بود و جنس و عطر و طعم و رنگ همشون یه جور بود ولی او برای اینکه بازارگرمی بکنه یکی یکی استکانها رو نشون میداد و برای هرکدوم میپرسید : کی این چایی رو میخواد؟ نوشته شده در شنبه ۱۶ خرداد۱۳۸۸ساعت 1:6 توسط شهريار هويدا.

hoveyda.blogfa.com

دستنوشته های مرد گاری چی - بنویس!!

http://www.hoveyda.blogfa.com/post-24.aspx

دستنوشته های مرد گاری چی. سخت است زرد بودن در روزگاری که همه یا قرمزند یا آبی! میتوان نوشت از همه ی آن دلهای گرفته ای که نمیتوان در آنها شادی را زنده کرد. میتوان نوشت از همه ی آن اشکهایی که نمیتوان مانع جاری شدن آنها بر چهره ها شد. میتوان نوشت از همه ی آن بغضهایی که حتی نمیتوان باعث شکسته شدن آنها در گلوها شد. میتوان نوشت از همه ی آن چیزهایی که نمیتوان تغییری در آنها ایجاد کرد. چه بد است این توانایی و چه قدر بدتر است این ناتوانی و چه حاصلی دارد این نوشتنها؟ کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ.

hoveyda.blogfa.com

دستنوشته های مرد گاری چی - مصاحبه من با خودم – بخش اول

http://www.hoveyda.blogfa.com/post-21.aspx

دستنوشته های مرد گاری چی. سخت است زرد بودن در روزگاری که همه یا قرمزند یا آبی! مصاحبه من با خودم بخش اول. و آن دروغ شنیده و باور کرده ایم که شنیدن حرف راست ، بیشتر از هر دروغی در ما تردید ایجاد. پس برای اینکه در درستی حرفهایم. شک نکنید بهتر است فرض کنید که دروغ میگو. در ابتدا لازم میدانم از شما به خاطر قبول دعوت و شرکت در این مصاحبه تشکر کنم. منم متشکرم از اینکه می. بینم شما دارید با آدم فهمیده و با شعوری مصاحبه می. چه شد که به فکر مصاحبه کردن با خودتان افتادید؟ ای میکردن و انتظار داشتن که. و تا مقطع فوق.