CHESHMSIYA.BLOGFA.COM

sadat1363.blogfa.com

پلهای پیوند

http://www.sadat1363.blogfa.com/8904.aspx

دو تا شعر بسیار زیبا از نجمه زارع. دوباره ت ش زده بر قلب نازک سیگا. هوای سرد و تو و فندک و پ ک سیگار. تو طبق عادت هر روز مینویسی باز. به روی صندلیت عشق با نوک سیگار. و سرفه میکنی و یاد حرفهای منی. ه گفته بودهام انگار با تو که سیگار،. برای حنجرهات خوب نیست دست بکش. و دست میکشی از آخرین پک سیگار. جای پای کسی نیست جز خودت اینجا. فقط زمین و تن بیتحرک سیگار. کسی نمیرسد از راه، سخت میرنجی. و میروی که ببینی تدارک سیگار. خورشید پشت پنجرهی پلکهای من. طلوع کن امشب برای من. یریزم آنچه هست برایم به پای تو.

sadat1363.blogfa.com

پلهای پیوند - تولدم

http://www.sadat1363.blogfa.com/post-13.aspx

امسال فکر میکردم روز تولدم از هر سالی تنها تر باشم،ولی به لطف خانواده. و دوست ماهم نگار ۲تا کیک تولد داشتم. روز تولدم خونه خواهرم بودم که غافلگیرم کردن و برام کیک خریدن که کلی. فردای تولدم رفتم خونه نگار که اونجا دیگه واقعا سورپرایز شدم،مامان عزیز. نگار که مثل مامان خودم دوسش دارم با یه کیک اومد جلوم،تازه شمع ۲۶. سالگیمم روش بود.واقعا بال در اوردم،نگار و نرگس عزیز کلی برام. رقصیدن،امیر عزیز کلی برام گیتار زد،کوروش عزیز هم بعد اومدو یکمی. این روزا اصلا حال خوشی ندارم نگار مرهمیه روی زخمام.کی باورش. آهنگ س...

sadat1363.blogfa.com

پلهای پیوند - شاعر تمام شده از مهدی موسوی

http://www.sadat1363.blogfa.com/post-19.aspx

شاعر تمام شده از مهدی موسوی. نگاه می کنم از غم به غم که بیشتر است. به خیسی چمدانی که عازم سفر است. من از نگاه کلاغی که رفت فهمیدم. که سرنوشت درختان باغمان تبر است. به کودکانه ترین خواب های توی تنت. به عشقبازی من با ادامه ی بدنت. به هر رگی که زدی و زدم به حس جنون. به بچ ه ای که توام! در میان جاری خون. به آخرین فریادی که توی حنجره است. صدای پای تگرگی که پشت پنجره است. به خواب رفتن تو روی تخت یک نفره. به خوردن دمپایی بر آخرین حشره. به هرگزت که سؤالی شد و نوشت: کدام؟ به دست های تو در آخرین تشن ج هام.

sadat1363.blogfa.com

پلهای پیوند

http://www.sadat1363.blogfa.com/8908.aspx

تقدیم به تو که همیشه در خاطرم می مانی. خوب به خودت نگاه کن، ببین چی داری از من. جز اینکه صد تا دنیا ، فاصله داری از من. فاصله مون یه دنیاس، پس انتها نداره. مامال هم نمیشیم ، تو روز و من ستاره ، تو روز و من ستاره. نه قلب تو بند منه ، نه فکرمی همیشه. بیا بهم دروغ نگیم ، اینجوری حل نمیشه. نه یاد من مونده نه تو ، که قلب کی نحیفه. مسلما بیشتر از این ، حافظه مون ضعیفه. مسلما بیشتر از این ، حافظه مون ضعیفه. مهم نبود از اول که آخرش چی میشه. نگفته ها زیاده،اما این آخریشه. هر کی بخواد میتونه تو قلبه تو بشینه.

arash6445.blogfa.com

در کوچه ی بی سوار -

http://www.arash6445.blogfa.com/post-28.aspx

در کوچه ی بی سوار. باور نمی کنم خدا وجود داشته باشد! مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در حال کار، گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت. آنها به موضوع خدا رسیدند،. آرایشگر گفت: من باور نمی کنم خدا وجود داشته باشد! آرایشگر گفت : کافی است به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد. اگر خدا وجود داشت آیا این همه مریض می شدند؟ بچه های بی سرپرست پیدا می شدند؟ اين همه درد و رنج وجود داشت؟ نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه می دهد این چیز ها وجود داشته باشند. به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.

arash6445.blogfa.com

در کوچه ی بی سوار - چگونه قضاوت كنيم

http://www.arash6445.blogfa.com/post-33.aspx

در کوچه ی بی سوار. خاطره ای که می خواهم تعریف کنم مربوط به زمانی است که من در دبستان تحصیل می کردم. این خاطره را هیچ گاه فراموش نمی کنم، به یاد دارم که با یکی از همکلاسی هایم بر سر موضوعی بحث شدیدی داشتیم و هر یک از ما بر این باور بودیم که درست می گوید و دیگری در اشتباه است. معلم از ما خواست جایمان را با هم عوض کنیم و هنگامی که در جای دوستم نشستم با تعجت دیدم که لیوان سفید است و دوستم هم گفت که لیوان سیاه است. نوشته شده در سه شنبه بیست و یکم اردیبهشت ۱۳۸۹ساعت16:57توسط آرش. مگر نهاينکه من نيز چون تو تنهايم.

arash6445.blogfa.com

در کوچه ی بی سوار - نمایش

http://www.arash6445.blogfa.com/post-43.aspx

در کوچه ی بی سوار. مادر به پسرش گفت:گریه کن، به خاک بیفت، طلب بخشش کن. پدر به پسرش گفت: ناراحت نباش، می برنت تا پای چوبه ی دار، بعد می بخشندت. مادر مقتول به دخترش می گفت: می بخشمش، ولی پای چوبه ی دار، بگذار مزه ی مرگ را بچشد. جوان وقتی جرثقیل ، طناب دار و انبوه جمعیت را دید، برای اولین بار ترسید اما خیلی زود یادش آمد باید نمایشش را اجرا کند. خودش را روی خاک انداخت، افتاد به گریه و پشت سر هم دست هایش را از آسمان به طرف خانواده ی مقتول می چرخاند. نوشته شده در یکشنبه شانزدهم آبان ۱۳۸۹ساعت10:47توسط آرش.

sadat1363.blogfa.com

پلهای پیوند -

http://www.sadat1363.blogfa.com/post-11.aspx

دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر. کز دیو و دد ملولم و انسانم. نوشته شده در پنجشنبه چهاردهم مرداد ۱۳۸۹ساعت 19:15 توسط سادی. می نویسم د-ی-د-ا-ر تو اگر بی من و دلتنگ منی یک به یک فاصله ها را بردار. دنیای این روزای من. آهنگ سازی و تنظیم(کارنگ).

arash6445.blogfa.com

در کوچه ی بی سوار - آدم های بزرگ و کوچک

http://www.arash6445.blogfa.com/post-44.aspx

در کوچه ی بی سوار. آدم های بزرگ و کوچک. آدم هاي بزرگ در باره ايده ها سخن مي گويند. آدم هاي متوسط در باره چيزها سخن مي گويند. آدم هاي كوچك پشت سر ديگران سخن مي گويند. آدم هاي بزرگ درد ديگران را دارند. آدم هاي متوسط درد خودشان را دارند. آدم هاي كوچك بي دردند. آدم هاي بزرگ عظمت ديگران را مي بينند. آدم هاي متوسط به دنبال عظمت خود هستند. آدم هاي كوچك عظمت خود را در تحقير ديگران مي بينند. آدم هاي بزرگ به دنبال كسب حكمت هستند. آدم هاي متوسط به دنبال كسب دانش هستند. آدم هاي كوچك به دنبال كسب سواد هستند. حرف دل* ...

adabiatfarsi86.blogfa.com

ادبیات فارسی - شعر و متن زیبا

http://www.adabiatfarsi86.blogfa.com/post-72.aspx

ادبیات 86 دانشگاه . شعر و متن زیبا. آنچنان هم که می گویند دور نیست. گاهی چنان به من نزدیكی. و گاهی چنان دور. كه محو بودنم در تو عجیب نیست. از دلم تا دلت راهی نیست. تا بدانی فاصله ها بی معنی است . دختری از پسری پرسید که آیا اونو قشنگ می دونه؟ پسر چواب داد نه . پرسید که آیا دلش می خواد تا ابد با اون بمونه؟ سپس پرسید اگه تر کش کنه گریه می کنه؟ و بار دیگه تکرار کرد نه . دختر خیلی ناراحت شد ، وقتی دیگه دختر خواست بره در حالی که اشک داشت از چشماش جاری می شد . پسر بازوهاشو گرفت و گفت :. او حتی مرا هم نمی شناسد!