habibdarya.blogfa.com
Architectural Engineering Technology - به پايان رسيد اين دفتر حکايت همچنان باقيست
http://habibdarya.blogfa.com/post-159.aspx
به پايان رسيد اين دفتر حکايت همچنان باقيست. اين آخرين مطلب برای پايان اين وبلاگه.وبلاگی که اولين مطلبش رو هيچ نام گذاشتم و از هيچ گفتم چون اون موقع نه چيز خاصی تو ذهنم بود و نه هدفی، فقط خودمو ميديدم و دنيای اطراف رو هيچ! به معنای واقعی هيچ! و آخرين متنش درباره عشق بود که حالا که اينو مينويسم نمی دونم چی شد که اينهمه عوض شدم و عقلم رو دست دلم دادم و با تجربه شخصی فهميدم که اون هم هيچه! پس تغييری که نکردم نسبت به قبل به کنار. نظرم محکم تر شد! فرشته ای که تو ای خدای من! يا اينکه اون می دونست عشق يعنی چی؟
habibdarya.blogfa.com
Architectural Engineering Technology - من
http://habibdarya.blogfa.com/post-154.aspx
بگو اي مرد من اي از تبار هر چه عاشق. بگو اي در تو جاري خون روشن شقايق. بگو اي سوخته اي بي رمق اي کوه خسته. بگو اي با تو داغ عاشقاي دل شکسته. بگو با من بگو از درد داغت. بذار مرهم بزارم روي زخمات. بذار بارون اشک من بشوره. غبار غصه ها رو از سرو پات. بذار سر روي شونم گريه سر کن. از اون شب گريه هاي خنده هق هق. بذار باور کنم يه تکيه گاهم. براي غربت يه مرد عاشق. رها از خستگيهاي هميشه باورم کن. بزار تا خالي سينم برات اقوش باشه. برهنه از لباس غصه هاي دور ديرين. بذار تا بوسه هاي من برات تتنپوش باشه.
habibdarya.blogfa.com
Architectural Engineering Technology -
http://habibdarya.blogfa.com/post-156.aspx
تقدیم به همه کسانی که قلب کوچکشان دریای ست. وقتی اومدی کسی تورو ندید اما من دیدمت. کسی تو رو حس نکرد ولی من باهمه وجودم حست کردم. همیشه دلم می خواهد برات شعر بنویسم. عاشق باشم و دلتنگ نمی ذاره نذاشته. همین خورده ریزی که اسمش زندگی. مسافر غریب من جاده زندگیت کجاست. بگو که مقصد دلت تو خونه فرشته هاست. چه قصه ها گفتی برام از روزگار نالوتی. گفتی دیگه خسته شدم از عشقهای دروغکی. سفر یه جور شکایت به خنده های دیگران. چقدر دلم خسته اس کنار من بمون. حرفهای من هنوز ناتمام تا نگاه می کنم وقت رفتن است.
habibdarya.blogfa.com
Architectural Engineering Technology - دلم ميخواد
http://habibdarya.blogfa.com/post-161.aspx
دلم ميخواد پرواز كنم نه نه اين دلمه كه مي خواد منو با خودش به پرواز در بياره. ياد گرفت خو بكنه به اون قفس چون براش پيدا نمي شد يه هم نفس! روز از پي روز سال از پي سال، اون همون طور مونده بود واسه تعبير يه خواب.تا اينكه يه روز با نسيمي خوش از خواب پريد نسيمي كه بوي عشق رو از بين ميله هاي به هم چسبيده قفس به اون رسوند. ديد بعد از مدتها مي شه يه نفس عميق كشيد يعني دنياش داشت عوض مي شد؟ نوشته شده توسط نادعلی در جمعه دهم شهریور ۱۳۸۵ و ساعت ۲:۲۰ قبل از ظهر. اخبار,رویدادوحاشیه های معماری(زروان).
habibdarya.blogfa.com
Architectural Engineering Technology - تو
http://habibdarya.blogfa.com/post-155.aspx
می خواهم این بار برای تو بنویسم. می خواهم این بار بعد از مدتها ،از غم و دلتنگی هایم ، دل بکنم و برای تو بنویسم. قلبم لبریز از شادی ست، شادی که تو به آن بخشیده ای، شادی که بعد از سالها به کلبه ی کوچک قلبم سری زده. دستان پر مهر و محبت تورا از راهی دور می گیرم و با گرمی عشق به آن فشاری. گرمای دستم را پذیرا باش این تنها تحفه ایست که می توانم به تو هدیه کنم. من قلبم را، دلم را، احساسم را، روحم را و وجودم را به نام تو می کنم. اینک این تویی صاحب اختیار هر آنچه که دارم، تو از این پس فرمانروای قلب کوچک من هستی.
habibdarya.blogfa.com
Architectural Engineering Technology - خداحافظی
http://habibdarya.blogfa.com/post-157.aspx
میروم ولی چشمانم را با خود نمی برم چون با آنها ساعت ها به تو نگاه کرده ام. میرم ولی دستانم را با خود نمی برم چون با آنها صفحه ها برای تو نوشته ام. میروم ولی پاهایم را با خود نمی برم چون با آنها کوچه ها و خیابان ها سایه به سایه ی. میروم ولی مغزم را با خود نمی برم چون با ان ثانیه ها و ثانیه ها به تو فکر کرده ام. می روم ولی قلبم را با خود نمی برم چون با ان هر روز به عشق تو تپیده ام. میروم ولی جسمم را با خود نمی برم چون هر پارچه از ان یاد. میروم من و روحم، تک و تنها. اخبار,رویدادوحاشیه های معماری(زروان).
habibdarya.blogfa.com
Architectural Engineering Technology - و در جايگاه پالاينده و خالص کننده نقره خواهد نشست
http://habibdarya.blogfa.com/post-171.aspx
و در جايگاه پالاينده و خالص کننده نقره خواهد نشست. زن انديشيد ، ما نيز در چنين نقطه داغي نگه داشته ميشويم . بعد دوباره به اين آيه که ميگفت : او در جايگاه پالاينده و خالص کننده نقره خواهد نشست فکر کرد . از نقرهکار پرسيدآيا واقعا در تمام مدتي که نقره در حال خلوص يافتن است ، او بايد آنجا جلوي آتش بنشيند؟ مرد جواب داد بله ، نه تنها بايد آنجا بنشيند و قطعه ي نقره را نگهدارد بلکه بايد چشمانش را نيز تمام مدت به آن بدوزد . . اگر در تمام آن مدت ، لحظهاي نقره را رها کند ، خراب خواهد شد . باغ ایرانی بخش اول.
habibdarya.blogfa.com
Architectural Engineering Technology - میبینی
http://habibdarya.blogfa.com/post-158.aspx
مي بيني سكوتم را! مي بيني درماندگي ام را؟ مي بيني نداشتنت چه بر سر فرياد خاموشم آورده است؟ مي بيني ديگر رؤياي داشتنت هم نمي تواند تن لرزه هاي شبانه ام را آرام كند؟ مي بيني هق هق نگاهم چه سرد بر ديوارهء هميشه جاودانهءنبودنت مشت مي زند؟ ديگر شانه هايم تاب تحمل خستگي هايم را ندارد. ديگر حتي حسرت باران هم نمي تواند حسرت نداشتن تو را كم كند. ديگر آنقدر بغضم سنگين شده است كه توان گريستنم نيست. مي بيني دستهايم سرد تر از هر زماني عكس نداشته ات را مسح مي كند؟ هنوز هم گمان مي كنم پائيز است و قرار است تو بيايي.
habibdarya.blogfa.com
Architectural Engineering Technology - باز يک شب،يک ستاره ،ومن و تو....
http://habibdarya.blogfa.com/post-164.aspx
باز يک شب،يک ستاره ،ومن و تو. باز آسمون ابريه و ستاره هميشگی من کم نور تر از هميشه است حتی کم سو تر از زمانی که همه جا پر از ابرای سياه بود و با فريادهای وحشتناکشون همه ستاره ها رو فراری داده بودن! همه جا ساکته ولی حس ميکنم توی يه کليسای قديمی وسط جنگلم ،تنهای تنها ، و همون آسمون سياه و عصبانی داره به روح من شلاق ميزنه. و هر کاری لازم بوده براش انجام داده ، خيلی حرفا داشته که بهش چيزی نگفته! شايد اصلا برای اون مهم نبوده بفهمه تو دلش چی ميگذره.مهم خودش بوده که الآن خيلی راحته! تا کی بايد يه پدر تنها باشم؟