aliazizi33.blogfa.com
نگاه عمودی
http://www.aliazizi33.blogfa.com/9101.aspx
نبشته های علیرضا عزیزی. و زمستان که بهار را. بنفشه های رنگ رنگ. و با یاسی که. بوی خدا می دهد. نوزادی که هرروز صبح. بسترش خیس می کند. از زمین به بیرون جهند. ما فریاد اش زنیم. و با شادمانی مان. با گلی سرخ افتاده بر. گونه های کودک درون مان. نوشته شده در تاريخ پنجشنبه ۱۷ فروردین۱۳۹۱ توسط علیرضا عزیزی. Weblog Themes By PayamBlog. ما و این دریای دود. آنگاه که زمان می میرد. شهر به خواب فرو رفته. سفری در سکوت شب. آوای دل- سایت شعر. محمد جعفر عزیزی - برگ هایی از دفتر پاییز. محمد شریف سعیدی - غزل نو.
aliazizi33.blogfa.com
نگاه عمودی
http://www.aliazizi33.blogfa.com/8909.aspx
نبشته های علیرضا عزیزی. تراوش شده از گلوهای خسته ای. که نام مرد دادن شان گناهی ست. فریاد از یک گناه عظیم تاریخ. در آن سوی دیگر. در غروبی غریب و خاکستری خورشید. تن هایی به عظمت کوه به زمین افتاده بودند. و باسکوت سرخ شان فریادهای مردان پلید را. مردان بی ریا یی. که با ندای هیهات من الذل ه به آغوش مرگ شتافته بودند. مرگی که نامش مرگ نیست. بالاتر است از هر زندگی. در سوی دیگر سردار بر زمین افتاده بود. مردی از سلاله ی. لبهای خشکیده اش ایثار را معنی میداد. و پیکرش که درسکوتی عمیق فرورفته بود. و مشک های پاره پاره.
aliazizi33.blogfa.com
نگاه عمودی
http://www.aliazizi33.blogfa.com/9102.aspx
نبشته های علیرضا عزیزی. ما و این دریای دود. ما و این دریای دود. که درآن غوطه وریم. غوطه وریم در سرمای توفانی اش. که هر دم می برد مان. به خلسه ی سکر آور. که در مزرعه ی پدران تان می روید! سرفه می گیرد ام. می پالم خودم را. تا رد پای اش گیرم. و مغزم قد نمی دهد به ته اش. ما و این دریای دود. که سوار بر امواج سپیداش. از این نکبتی که گذاشتیم. نوشته شده در تاريخ سه شنبه ۲۶ اردیبهشت۱۳۹۱ توسط علیرضا عزیزی. Weblog Themes By PayamBlog. ما و این دریای دود. آنگاه که زمان می میرد. شهر به خواب فرو رفته. سفری در سکوت شب.
aliazizi33.blogfa.com
نگاه عمودی
http://www.aliazizi33.blogfa.com/post-29.aspx
نبشته های علیرضا عزیزی. نوشته شده در تاريخ سه شنبه ۲۹ اسفند۱۳۹۱ توسط علیرضا عزیزی. Weblog Themes By PayamBlog. ما و این دریای دود. آنگاه که زمان می میرد. شهر به خواب فرو رفته. سفری در سکوت شب. آوای دل- سایت شعر. محمد جعفر عزیزی - برگ هایی از دفتر پاییز. محمد شریف سعیدی - غزل نو. امان پویامک - پریدن وزن پلنگ بر روی گوزن. الیاس علوی - برکت. زهرا زاهدی - تا بی نهایت. موسسه فرهنگی در دری. سید محمد نظاری (تبسم های روشن). کریمه ملزم پرکار (پیام زن). اکرام بسیم (عبور عقربه ها).
aliazizi33.blogfa.com
نگاه عمودی
http://www.aliazizi33.blogfa.com/post-25.aspx
نبشته های علیرضا عزیزی. آنگاه که زمان می میرد. چگونه زمان باز می ماند. گلوی سرنوشت را می فشارد. و هستی مزاج آدمی را لخته می کند. در این خلوتگه مفلوک. تماشاگر تیره روزی من. و بکارت از دست رفته باد است. آنگاه فشاری از سینه. به بیرون می جهد. درختان در هیبت تاریکی. تنهایی شب را به آغوش می کشند. در ادامه، فریاد من. در نور نا خوش چراغ. و هنگامی که سکوت. زمان را در خود می بلعد. و عقربه های سرگردان ساعت. به رقص بر می خیزند. نوشته شده در تاريخ پنجشنبه ۲۴ شهریور۱۳۹۰ توسط علیرضا عزیزی. Weblog Themes By PayamBlog.
aliazizi33.blogfa.com
نگاه عمودی
http://www.aliazizi33.blogfa.com/post-27.aspx
نبشته های علیرضا عزیزی. و زمستان که بهار را. بنفشه های رنگ رنگ. و با یاسی که. بوی خدا می دهد. نوزادی که هرروز صبح. بسترش خیس می کند. از زمین به بیرون جهند. ما فریاد اش زنیم. و با شادمانی مان. با گلی سرخ افتاده بر. گونه های کودک درون مان. نوشته شده در تاريخ پنجشنبه ۱۷ فروردین۱۳۹۱ توسط علیرضا عزیزی. Weblog Themes By PayamBlog. ما و این دریای دود. آنگاه که زمان می میرد. شهر به خواب فرو رفته. سفری در سکوت شب. آوای دل- سایت شعر. محمد جعفر عزیزی - برگ هایی از دفتر پاییز. محمد شریف سعیدی - غزل نو.
aliazizi33.blogfa.com
نگاه عمودی
http://www.aliazizi33.blogfa.com/8905.aspx
نبشته های علیرضا عزیزی. وجودم را باخود به زیر خاک میبرم. آنگاه که دست آرامش اجل. حلقومم را سخت بفشارد. با آغوشی باز استقبالش میکنم. وجودم را باخود به زیر خاک میبرم. که دیگر ضج ه ی انسانی خاکی را. میبرمش این وجود خویش. تادیگر موجودی از وجودم خبردار نباشد. آنروز بغض هایم خواهد ترکید. آرزوهایم متوقف خواهند شد. وخاک دهان باز میکند که جانم را ببلعد. رختی سفید بر تن میکنم. و آراسته ام میکنند. آنروز روز شادی است برمن. آنروز پایان راه من در سرزمین خاکی هاست. هیچ اندیشه ی پلیدی نخواهم داشت. میروم به سوی او. زهرا ...
aliazizi33.blogfa.com
نگاه عمودی
http://www.aliazizi33.blogfa.com/9004.aspx
نبشته های علیرضا عزیزی. شهر به خواب فرو رفته. ای شهر به خواب فرو رفته. ما شب زنده داران دریاب! دستهایت از پشت کوههای مه گرفته ات. و گلویت خالی کن. از غمهایت بامن سخن گو. از رازهای چهره ی عبوست. که سخت مشتاق شنیدنم امشب. از روزگاران سبز بگو. و از روزهای خون. چقدر حرف نهفته است. کاین گونه مرا ویران می کند. پلک های چین خورده ات. که غم تمامی مردم این شهر. در خود بلعیده ای. و مونسی برای شنیدنش نیست. برگو به من از زخمهای پیکرت. از جگر تیرخورده ات. برخیز و برگو ای شهربه خواب فرورفته. Weblog Themes By PayamBlog.
aliazizi33.blogfa.com
نگاه عمودی
http://www.aliazizi33.blogfa.com/9002.aspx
نبشته های علیرضا عزیزی. آیا تو نیستی که دردهای لمس نشده ی مردمان این دیار. با خود حمل میکنی. آیا تو نیستی که خون های ریخته شده. در خود می بلعی. تو همان رودخانه ای که انعکاس دست های ترک خورده. پیرمردی را که اشک بر ریش سپیدش جاری بود. با خود می بری. تو بازتاب ناله و هق هق مادران داغدیده ی فرزند. که روزها و شب ها در جوار تو گریسته اند. را با خود می بری. و تو فریادهای بی صدای دختری. که در آغوش تو دست و پا می زد. با خود می بری. و زندگی ای که از او س تاندی. تو همه ی اینها با خود می بری. و در سکوت مدفونش می کنی.