darbareyghazal.blogfa.com

gharibeiiashna.blogfa.com

غریبه ای آشنا - :))))

http://www.gharibeiiashna.blogfa.com/post-95.aspx

این جریان این 3 هفته ی باقیمونده ی منه:دی. نوشته شده در چهارشنبه ۵ بهمن۱۳۹۰ساعت ۱۴:۲۸ بعد از ظهر توسط یه غریبه. صبورانه در انتظار زمان بمان.هرچیز در زمان خود رخ می دهد.باغبان حتی اگر باغش را غرق آ ب هم کند، درختان خارج از فصل خود میوه نمی دهند. حرف های خودمانی (دل نوشته ها). داستان کوتاه به سبک غریبه ای آشنا. من و خودم (منای عزیزم). سیاهه های من و خودم. تو نیستی که ببینی. الم یعلم بان الله یری ؟ برای دخترم که هیچگاه زاده نشد! از پری تا سا. یادداشتهایی از همه چیز. من تو این دنیا گم شدم.

ichallein.blogfa.com

من و خودم - دلتنگ...

http://www.ichallein.blogfa.com/post/16

سفری باید کرد تا به عمق دل یک پیچک تنها که چرا. این چنین سخت به خود می پیچد. شاید از راز درونش بشود کشفی کرد. شاید اوهم دلتنگ است. نوشته شده در شنبه سی و یکم تیر ۱۳۹۱ساعت 16:27 توسط من.

ichallein.blogfa.com

من و خودم - سلام دوباره...

http://www.ichallein.blogfa.com/post/13

چند وقتی شد که نیومدم بنویسم! آدم است دیگر . یک روز حوصله هیچ چیز را ندارد. دارد بردارد خودش را بریزد دور . البته با حالی که اصلا خوب نیست. نوشته شده در شنبه سی و یکم تیر ۱۳۹۱ساعت 15:57 توسط من.

ichallein.blogfa.com

من و خودم - یه خواهش...

http://www.ichallein.blogfa.com/post/8

در گلویم ابر کوچکیست که خیال بارش ندارد. نوشته شده در چهارشنبه هفدهم خرداد ۱۳۹۱ساعت 16:13 توسط من.

ichallein.blogfa.com

من و خودم - عجب دلمان خوش است ما آدمها(قسمت سوم)

http://www.ichallein.blogfa.com/post/23

عجب دلمان خوش است ما آدمها(قسمت سوم). حالا دلمان خوش می شود به گریه ای و فاتحه ای. به اینکه کسی برایمان خیرات بدهد و کسی و به یادمان اشک بریزد. ذوق می کنیم که کسی اسممان را بگوید. و یا رهگذری سنگ قبرمان را بخواند. و فصل ها می گذرد. دلمان تنها به این خوش می شود که موشی یا کرمی از گوشت تنمان تغذیه کند. یا ریشه گیاهی ما را بمکد به ساقه گیاهی. دلمان خوش است به صدای عبور آدم هایی که آن بالا دلشان خوش است که راه می روند. و دلمان می شکند از لایه های خاکی که سنگ قبرمان را در مرور زمان می پوشاند.

ichallein.blogfa.com

من و خودم - کـــهنه شـــدم...

http://www.ichallein.blogfa.com/post/15

خودم قبول دارم کهنه شده ام. آنقدر کهنه که می شود. روی گرد و خاک تنم یادگاری نوشت. نوشته شده در شنبه سی و یکم تیر ۱۳۹۱ساعت 16:26 توسط من.

gharibeiiashna.blogfa.com

غریبه ای آشنا - شاید نوشتنش من رو ضعیف جلوه بده اما می خوام بنویسمش!!!

http://www.gharibeiiashna.blogfa.com/post-96.aspx

شاید نوشتنش من رو ضعیف جلوه بده اما می خوام بنویسمش! من امروز به این فکر کردم که وقتی دیگه "امیرحسین" رو نبینی، من رو توی چشای کی می بینی؟ چی باعث میشه که من رو به یاد بیاری؟ نوشته شده در چهارشنبه ۵ بهمن۱۳۹۰ساعت ۲۲:۳۴ بعد از ظهر توسط یه غریبه. صبورانه در انتظار زمان بمان.هرچیز در زمان خود رخ می دهد.باغبان حتی اگر باغش را غرق آ ب هم کند، درختان خارج از فصل خود میوه نمی دهند. حرف های خودمانی (دل نوشته ها). داستان کوتاه به سبک غریبه ای آشنا. من و خودم (منای عزیزم). سیاهه های من و خودم. تو نیستی که ببینی.

ichallein.blogfa.com

من و خودم - کاش هیچگاه بزرگ نمی شدیم ...

http://www.ichallein.blogfa.com/post/17

کاش هیچگاه بزرگ نمی شدیم . خشک است گلوی حرف های هر روزی. از روزهایی که در فراغ می گذرد. از تیک و تاک ساعت و چهار سوی یک اتاق و تنهایی. یا از شبهایی که جای روز می شود و روزهایی که هیچ. در پی چه باشیم. حقه هایی که می خورند و یا عشقهایی که می کشند. تنها می بینیم سکوت می کنیم و می شکنیم. با اینهمه تنها یک کاش باقی می ماند . کاش هیچگاه بزرگ نمی شدیم . نوشته شده در شنبه سی و یکم تیر ۱۳۹۱ساعت 16:29 توسط من.

ichallein.blogfa.com

من و خودم

http://www.ichallein.blogfa.com/1391/03

در گلویم ابر کوچکیست که خیال بارش ندارد. نوشته شده در چهارشنبه هفدهم خرداد ۱۳۹۱ساعت 16:13 توسط من. دیروز تمام روزم به انتظار گذشت. کاسه ی صبر که هیچ. صبر کاسه هم لبریز شد. نوشته شده در سه شنبه شانزدهم خرداد ۱۳۹۱ساعت 12:20 توسط من. وقتی کسی را دوست داری. وقتی کسی را دوست داری. حتی فکر کردن به او باعث شادی و آرامشت میشه. وقتی کسی را دوست داری. در کنار او که هستی، احساس امنیت می کنی. وقتی کسی را دوست داری. حتی با شنیدن صدایش، ضربان قلب خودت رو تو سینه حس می کنی. وقتی کسی را دوست داری. وقتی کسی را دوست داری.

ichallein.blogfa.com

من و خودم - عجـب دلـمان خـوش است ما آدمـها ...(قسمت اول)

http://www.ichallein.blogfa.com/post/21

عجب دلمان خوش است ما آدمها .(قسمت اول). از همان روز اول که به دنیا می آییم دلمان خوش است. دلمان خوش است که مادری داریم که شیرمان می دهد. دلمان خوش است که پدری داریم که می توانیم با موهای صورتش بازی کنیم. دلمان خوش است که همه گوسفند ها و گاو ها و مرغ ها برای شکم ما آفریده شده اند. دلمان به این خوش می شود که زمین زیر پای ماست و آسمان هم. دلمان به قیافه خودمان توی آینه خوش می شود. یا به اینکه توی جیبمان یک دسته اسکناس داریم. دلمان به لباس نویی خوش می شود و به اصلاح سر و صورتی ذوق می کنیم.