dastan-kodak.blogfa.com
داستانهایی کودکان و نوجوانانداستانهایی کودکان و نوجوانان - داستانهایی برای کودکان
http://dastan-kodak.blogfa.com/
داستانهایی کودکان و نوجوانان - داستانهایی برای کودکان
http://dastan-kodak.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Saturday
LOAD TIME
2 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
11
SSL
EXTERNAL LINKS
19
SITE IP
149.56.201.253
LOAD TIME
1.984 sec
SCORE
6.2
داستانهایی کودکان و نوجوانان | dastan-kodak.blogfa.com Reviews
https://dastan-kodak.blogfa.com
داستانهایی کودکان و نوجوانان - داستانهایی برای کودکان
dastan-kodak.blogfa.com
داستانهایی کودکان و نوجوانان - هفتمین پدر خانه
http://www.dastan-kodak.blogfa.com/post-5.aspx
داستانهایی کودکان و نوجوانان. ترجمه از Norsk folkeeventyr. Den syvende far i huset. روزگاری مرد غریبی در سفری دور و دراز خانه بزرگ و زیبایی را دید که بی شباهت به یک قصر نبود. به طرف آن رفت و با خود گفت: این جا جای خوبی برای استراحت امشب من است. جلوی در خانه مردی هیزم می شکست. مرد مسافر نزدیک رفت و گفت: خسته نباشید آقا. می توانید جایی را امشب برای خواب به من بدهید؟ من حرفی ندارم ولی من پدر و صاحب خانه نیستم. بهتر است که داخل بروی و از پدر من بپرسی! او در کارگاه آهنگری است. عصر بخیر. پدر! من از پسر شما، و ...
داستانهایی کودکان و نوجوانان
http://www.dastan-kodak.blogfa.com/8903.aspx
داستانهایی کودکان و نوجوانان. ترجمه از Mannen med klokken-. مرد ساعتی با شتاب پیش می رفت. مرد ساعتی وقت کافی نداشت. مرد ساعتی باید با عجله کارش را انجام می داد. مرد ساعتی باید قطاری را که ساعت نه و پنج دقیقه می رسید، سوار می شد. مرد ساعتی قطار نه و پنج دقیقه را سوار شد. داخل کوپه ای نشست و روزنامه صبح را از روی میز برداشت. مرد ساعتی وقت کافی نداشت. مرد ساعتی باید با عجله کارش را انجام می داد. او باید هر چه سریعتر و قبل از اینکه قطار در ایستگاه آخر توقف کند روزنامه را تمام می کرد. مرد ساعت ساز دست خود را ...
داستانهایی کودکان و نوجوانان
http://www.dastan-kodak.blogfa.com/posts
داستانهایی کودکان و نوجوانان. یکشنبه شانزدهم خرداد ۱۳۸۹. یکشنبه شانزدهم خرداد ۱۳۸۹. یکشنبه شانزدهم خرداد ۱۳۸۹. یکشنبه شانزدهم خرداد ۱۳۸۹. سفيد برفی و هفت کوتوله معدنچی. یکشنبه شانزدهم خرداد ۱۳۸۹. یکشنبه شانزدهم خرداد ۱۳۸۹. بزغاله ای که یاد گرفته بود تا ده بشمرد. یکشنبه شانزدهم خرداد ۱۳۸۹. یکشنبه شانزدهم خرداد ۱۳۸۹. Powered by BLOGFA.COM.
داستانهایی کودکان و نوجوانان - نوازنده گان برمن
http://www.dastan-kodak.blogfa.com/post-6.aspx
داستانهایی کودکان و نوجوانان. از قصه های مردم آلمان - برادران گریم. ترجمه از: Bymusikantene fra Bremen av brødrene Grimm. در راه به سگ شکاری پیری برخورد که کنار جاده لهله می زد. خر رو به سگ کرده و پرسید: چه بر سر تو آمده ای شکاری با وفا؟ سگ گقت: من پیر شده ام و توان شکار ندارم. صاحبم می خواست مرا بکشد. از پیشش گریختم ولی حالا نمیدانم چگونه روزگار بگذرانم. خر گفت: ببین من دارم به شهر برمن می روم تا آنجا نوازنده گی کنم. بیا با هم برویم بلاخره بهتر از این جا ماندن است. خر گفت: بیا بریم برمن! خر گفت: چیزی به...
داستانهایی کودکان و نوجوانان - اُوله‌‌چشم‌بند
http://www.dastan-kodak.blogfa.com/post-1.aspx
داستانهایی کودکان و نوجوانان. در تمام دنيا هيچ کس نيست که به اندازه اوله چشمبند قصه بداند. او بهترين قصهگوی دنياست. وقتی بچهها خوابيدهاند او با لباسی سفید کنار تخت آنان می ایستد، شنلی رنگارنگ از ابريشم به تن دارد و به هر سويی میرود رنگهای آن دگرگون میشوند. اوله چشمبند در هر دست خود چتری گرفته است. بر يکی از اين چترها هزارها نقش و نگار دیده می شود و او اين چتر را بر بالای سر کودکانی میگذارد که مهربان بودهاند و آنها تمام شب خوابهای خوش میبينند. ترجمه از هنس کريستيان آندرسن، دانمارکی. ترجمه ها و نوشته ها.
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
11
بیژن شیبانی
http://www.bijan-sheibani.blogfa.com/8905.aspx
بال قلم شکست به چشمان باز. از نقاشیهای سهراب سپهری. اعتماد سقف حقیری دارد. و طناب کوتاه است. به پاییز شعر من. فرصت همیشه باقی است. امشب از سرکشی یاد تو سرشار. دو چشم ماه را سرمه کشیده ام. نوشته شده در 2010/8/22. ساعت 17:14 توسط بیژن شیبانی. سوگنامه ای بیاد احمد شاملو: فانوس شيطان در شبانه بیچراغ. دهمین سالگرد مرگ شاملو مرا یاد نوشته ای انداخت که 10 سال پیش با شنیدن خبر نوشته بودم. کلی گشتم تا پیداش کردم. شاملو مرده بود و من با خواندن کتابش تا صبح خنديدم. دست به ترکيب هيچی نزنيم و به هيچ چيز نظر انتقادی ن...
بیژن شیبانی
http://www.bijan-sheibani.blogfa.com/8907.aspx
بال قلم شکست به چشمان باز. سکوت کژدمی به بالش ره. بخفته دو سگ درون نگه. نهفته افعی به زیر کمر. نشسته دو قرقی به سینه چه. نوشته شده در 2010/10/17. ساعت 2:57 توسط بیژن شیبانی. جشن مهرگان، از کهنترین جشنها و آئینهای گیاهخواری. حقه مهر بدان مهر و نشان است که بود. همیگویم و گفتهام بارها. بود کیش من مهر دلدارها. از نظر اجتماعی جشن مهرگان را برخاسته از زندگی کشاورزی در میان روستانشینان و کشاورزان دانسته و جشن سپاس از طبیعت و بزرگداشت برداشت محصولات و یا جشن خرمن برشمرده اند. آنگونه که از منابع موجود، همچون نگار...
بیژن شیبانی
http://www.bijan-sheibani.blogfa.com/8903.aspx
بال قلم شکست به چشمان باز. دروغی که خریدار داشت. اینجا صادق هدایت خفته است. آنچه گفته شد، اين بود: آپارتمان كوچكي در مونپارناس اجاره میكند. توي آشپزخانه تمام منفذهاي پنجره را با پنبه میگيرد كه گاز نشت نكند. شيرهاي گاز را باز میكند، كف زمين میخوابد و ملافهاي به روي خود میكشد. يك دوست ارمني جسد او را روز بعد كشف كرد. گفتند گویی به خواب رفته بود.". مرگ صادق هدایت را در ۴۸ سالگی، ۱۹ فروردین ۱۳۳۰ و خودکشی با گاز قید کرده اند! شاید وقت آن رسیده که نسل امروز با تردید و شک بیشتری به این اتفاق بنگرد. هر چی نوشته ...
بیژن شیبانی - سوگنامه ای بیاد احمد شاملو: فانوس شيطان در شبانه بیچراغ
http://www.bijan-sheibani.blogfa.com/post-46.aspx
بال قلم شکست به چشمان باز. سوگنامه ای بیاد احمد شاملو: فانوس شيطان در شبانه بیچراغ. دهمین سالگرد مرگ شاملو مرا یاد نوشته ای انداخت که 10 سال پیش با شنیدن خبر نوشته بودم. کلی گشتم تا پیداش کردم. خبر مرگ شاملو را که شنيدم، در خلوتی به سراغش رفتم. دو کتاب از او داشتم، يکی مجموعه منتخبی از شعارش، ديگری کتابی که تا آن شب نخوانده بودم با نام: مفاهيم رند و رندی در غزل حافظ که همان شب خواندمش و چقدر خنديدم! شاملو مرده بود و من با خواندن کتابش تا صبح خنديدم. در باره سخنرانیاش در دانشگاه برکلی ۱۹۸۹ راجع به تحريف ت...
بیژن شیبانی
http://www.bijan-sheibani.blogfa.com/8904.aspx
بال قلم شکست به چشمان باز. همسر گوته که بود؟ گوته قول میدهد که به برادر او کمک کند ولی دست دخترک را رها نمیکند. نوشته شده در 2010/7/4. ساعت 22:36 توسط بیژن شیبانی. حرفی برای گفتنم نمانده. تنها می بینم دنیای قشنگی است سو تفاهمات. نوشته ها و ترجمه های خود را اینجا میاورم. دی اکسید شوکران شعرهای سعید نوری. اشعار کودکان و روشهای کاربردی در مهد کودک.
بیژن شیبانی - نظری به زبان، سیاست، دین، شعر و شاعران در ایران
http://www.bijan-sheibani.blogfa.com/post-48.aspx
بال قلم شکست به چشمان باز. نظری به زبان، سیاست، دین، شعر و شاعران در ایران. این مقاله حاصل گفنگوهای شفاهی و پراکنده فلسفی است بسالهای 76/ 1375. و ما کبوتری می فرستیم تا راه را بر تو بنماید. ما از همان دوران کودکی و زبان مادری میدانيم که مثلا قصه چيست. وقتی مادر بزرگ قصه دختر شاه پريون يا قصه ديو سفيد يا حسن کچل را برايمان تعريف میکند، هيجان قصه برايمان مهم است. ما به قصه به اين خاطر گوش نمیدهيم که واقعيت دارد يا ندارد، و يا نتيجهاش چيست. نگاه ما به دین نیز زاده همین هیجان و عظمت اوست. رابطه دين و شعر!
بیژن شیبانی - همسر گوته که بود؟
http://www.bijan-sheibani.blogfa.com/post-44.aspx
بال قلم شکست به چشمان باز. همسر گوته که بود؟ گوته قول میدهد که به برادر او کمک کند ولی دست دخترک را رها نمیکند. بیست و پنج سال بعد، گوته در آگوست ۱۸۱۳ شعری برای کريستيانه مینويسد. در آنجا او را به گل زيبای کوچکی تصوير کرده که يک روز در ميان جنگل میبيند و قصد چيدن دارد ولی گل نمیخواهد که چيده شود و بپژمرد. به ناچار آنرا با خاک و تمام ريشههايش برداشته و مقابل خانهاش میآورد و در زمين میکارد و اين گل هنوز گل میدهد و شکوفاست.(1. در واقع او تا پيش از اين هم گوته را از خود رانده بود. ولی اينکه گوته دخترکی ب...
بیژن شیبانی - جشن مهرگان، از کهنترین جشنها و آئینهای گیاهخواری
http://www.bijan-sheibani.blogfa.com/post-49.aspx
بال قلم شکست به چشمان باز. جشن مهرگان، از کهنترین جشنها و آئینهای گیاهخواری. حقه مهر بدان مهر و نشان است که بود. همیگویم و گفتهام بارها. بود کیش من مهر دلدارها. از نظر اجتماعی جشن مهرگان را برخاسته از زندگی کشاورزی در میان روستانشینان و کشاورزان دانسته و جشن سپاس از طبیعت و بزرگداشت برداشت محصولات و یا جشن خرمن برشمرده اند. افزون بر این میلاد مهر که در "شب یلدا" ست و هنوز نیز میوه خواری و پرهیز از گوشتخواری در آن در ایران و شرق آشنا و از سنتهای رایج است را نیز در همین رابطه باید ببینیم. آنان پس از خوردن ...
بیژن شیبانی - خسته
http://www.bijan-sheibani.blogfa.com/post-52.aspx
بال قلم شکست به چشمان باز. خسته کوتاهی این بالها. خسته تکرار و این تکرارها. چو خسته ای از این یقین. به گوشه ای نشین. ببین چنین شیوع کین. به نام دین همین. نوشته شده در 2010/12/3. ساعت 1:10 توسط بیژن شیبانی. حرفی برای گفتنم نمانده. تنها می بینم دنیای قشنگی است سو تفاهمات. نوشته ها و ترجمه های خود را اینجا میاورم. دی اکسید شوکران شعرهای سعید نوری. اشعار کودکان و روشهای کاربردی در مهد کودک.
بیژن شیبانی - چشم ماه
http://www.bijan-sheibani.blogfa.com/post-47.aspx
بال قلم شکست به چشمان باز. از نقاشیهای سهراب سپهری. اعتماد سقف حقیری دارد. و طناب کوتاه است. به پاییز شعر من. فرصت همیشه باقی است. امشب از سرکشی یاد تو سرشار. دو چشم ماه را سرمه کشیده ام. نوشته شده در 2010/8/22. ساعت 17:14 توسط بیژن شیبانی. حرفی برای گفتنم نمانده. تنها می بینم دنیای قشنگی است سو تفاهمات. نوشته ها و ترجمه های خود را اینجا میاورم. دی اکسید شوکران شعرهای سعید نوری. اشعار کودکان و روشهای کاربردی در مهد کودک.
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
19
dastan-haye-luna.mihanblog.com
princess luna diaries
سلامی به جاودانگی خاطرات :). چهارشنبه 23 دی 1394 06:01 ب.ظ. بسم الله الرحمن الرحیم". سلام به پونی های دوست داشتنی. بنده لونا هستم که شما میتونید سارا صدام کنید. من عاشق لونا هستم و با هیچ پونی دیگه عوضش نمی کنم. خب اینجا خاطراتمو مینویسم و شما حق کپی ندارید. چیه نکنه میخوای خاطرات مردم رو هم بدزدید؟ غلط املایی داشتم بگید :. لطفا به همه ی. صفحات جانبی سر بزنید بعضی هاشون واقعا برای سردر آوردن از خاطره ها به درد میخورن. اگه وب مشکلی داره بهم بگین. حوصلتون سر رفت آهنگ ر پلی کنین(تو منو دنبالش بگردین). یکم د...
dastan-hazrat-yosof.blogfa.com
داستان حضرت یوسف(ع)
خواب يوسف و تعبير آن. يوسف در چنگال برادران. يوسف معصوم در چاه. پسران يعقوب بازگشتند و. نجات يوسف از چاه. يوسف را در برابر چند درهم بى ارزش فروختند. قهرمان تقوا و عفت. نقشه زان ديگر مصرى. ماه كنعان در زندان. استدلال يوسف براى پرستش خداى يگانه. در خواب يوسف از رفيق زندانى. خواب شاه و نجات يوسف از زندان. اشتياق شاه به ديدار يوسف. تبليغ يكتاپرستى و گذشتى ديگر. تقاضاى مجدد شاه براى ديدار يوسف. عظمت يوسف در مصر به آن جا رسيد كه. برادران يوسف در مصر. فرزندان يعقوب در حضور پدر. رضايت يعقوب را جلب كردند. بود، وى...
داستانهای ایرانی
زندگینامه و آثار چهره های ماندگار ایران سهراب سپهری داریوش اقبالی سیاوش قمیشی مولانا فرخی فردوسی. داستان گرگ از هوشنگ گلشیری:. نوشته شده در ساعت توسط NTdetect. نوشته شده در ساعت توسط NTdetect. نويسنده : جلال آل احمد. نوشته شده در ساعت توسط NTdetect. عنوان کتاب: تذکرة الاولياء. نويسنده : فريدالدين عطار نيشابوری. نوشته شده در ساعت توسط NTdetect. عنوان کتاب : بخشی از سفرنامه ناصر خسرو. نويسنده : ناصرخسرو قباديانی. نوشته شده در ساعت توسط NTdetect. باب اول در عبرت پادشاهان. نوشته شده در ساعت توسط NTdetect.
داستان...
شنبه چهارم آبان 1392 14:25 fateme. می دونی اشتباه از کجاست؟ اشتباه از من است. هرجا رنجیدم به رویت نیاوردم. فک کردی درد ندارم. دوشنبه هفدهم تیر 1392 18:57 fateme. با اینکه رشتهاش ادبیات بود، هر روز سری به دانشکده تاریخ میزد. همه دوستانش متوجه این رفتار او شده بودند. اگر یک روز او را نمیدید زلزلهای در افکارش رخ میداد. اما امروز با روزهای دیگر متفاوت بود. میخواست حرف بزند. میخواست بگوید که چقدر دوستش دارد. تصمیم داشت دیگر برای همیشه خود را از این آشفتگی نجات دهد. شاخه گلی خرید و مثل همیشه در انتظار نشست.
داستان خارجی
دوشنبه دهم تیر 1392. ماه نرم/ ایتالو کالوینو. داشت نزدیک میشد وقتی به خانه میرفتم، وقتی نگاهم را بین. دیوارهای شیشهای و فولادی بالا میبردم، متوجهش شدم. دیدمش، دیگر مثل نوری بین تمام انواری که وقت غروب. میدرخشند، نبود: از آن نورهایی که وقتی در ساعت مشخصی. دستهای را در نیروگاه برق پایین میکشند، ناگهان از بالا به روی. زمین میتابند، یا انوار آسمانی که دورترند، اما شبیه همان. قبلیها هستند، یا دست کم با بقیه ناهماهنگ نیستند زمان حال را. در حرفهایم به کار میبرم، اما هنوز منظورم همان زمان گذشته است. خريد مايحتاج...
داستانهایی کودکان و نوجوانان
داستانهایی کودکان و نوجوانان. ترجمه از Mannen med klokken-. مرد ساعتی با شتاب پیش می رفت. مرد ساعتی وقت کافی نداشت. مرد ساعتی باید با عجله کارش را انجام می داد. مرد ساعتی باید قطاری را که ساعت نه و پنج دقیقه می رسید، سوار می شد. مرد ساعتی قطار نه و پنج دقیقه را سوار شد. داخل کوپه ای نشست و روزنامه صبح را از روی میز برداشت. مرد ساعتی وقت کافی نداشت. مرد ساعتی باید با عجله کارش را انجام می داد. او باید هر چه سریعتر و قبل از اینکه قطار در ایستگاه آخر توقف کند روزنامه را تمام می کرد. مرد ساعت ساز دست خود را ...
داستان های کوتاه
داستان های كوتاه و اس ام اس های خواندنی داستان اس ام اس طنز رمان داستانهای عاشقانه جذاب و زیبا. امیدوارم از این وبلاگ. نهایت استفاده را ببرید! باران باش و ببار. و نپرس کاسه های خالی از آن کیست. شخصیت شناسی از روی کف دست. فال بسیار جالب عطسه در ایام هفته. اس ام اس ولادت امام رضا (ع). اس ام اس سرکاری. منتخبی از اشعار کوتاه مولوی. اس ام اس عاشقانه تولد Love Birthday SMS. ضرب المثل های قدیمی. اس ام اس های خواندنی جام جهانی2014 برزیل. اگه گفتی راز این عکس چیه؟ تکرار جملات سخت (اگه میتونی بگو ). پرکار و پر انر...
dastan-kotah-tarikhi.blogsky.com
داستانهای کوتاه
داستان کوتاه ، DASTAN KOTAH . dastan kotah . dastane kotah . داستان کوتاه درمورد والدین . dastanhaye kotah . غصه های کوتاه فردوسی . dastan tarikhi . داستان درمورد محبت مادر . dastan kootah . داستان های کوتاه تاریخی . 16,432,352. 1394,11,02 10:43 ب.ظ. داستان کوتاه : سررسید و سالنامه سخنگو! داستان کوتاه : عشق کارگر ژاپنی. داستان کوتاه : ته این جاده کجاست؟ داستان کوتاه: بهای عشق. داستان کوتاه: ستاره بسازیم. داستان کوتاه: هرگز درباره دیگران ، زود داوری نکنیم. داستان کوتاه : بار اولت! داستان کوتاه : بیسکوئیت.
BLOGFA.COM
این وبلاگ به دستور کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه مسدود شده است. محتوای وبلاگ محفوظ است. تنها از نمایش عمومی آن جلوگیری شده است. جهت اطلاعات بیشتر بخش ر اهنمای پیگیری جهت رفع فیلتر وبلاگهای مسدود شده توسط کارگروه.
ماهنامه داستان
سه شنبه هجدهم آذر 1393. سینی حلوا از قصر عابدین. یک داستان از سرزمین مصر. وفا عبدالغنی / ترجمه: ریحانه آبیاری قمصری. اداره پست به قدری شلوغ بود که خجالت می کشیدم سوال هر روز را از مسوول بخش بین الملل بپرسم. می ترسیدم عصبانی شود و بگوید: روزهای دیگر خبری بود که امروز هم آمدی؟ از بلندگوی اداره، سرود پخش می شد. مصر انت أغلی درة. فوق جبین الدهر غرة. من که بدون هدف روی صندلی نشسته بودم، زمزمه می کردم. ای مصر، تو ارزنده ترین گنجی هستی. که بر پیشانی روزگار می نشینی. اینجا قصر عابدین است، امروز مهمان ما باشید.
عاشق باش عاشقانه باش
عاشق باش عاشقانه باش. عاشقانه باشیم ساده بنگریم شاید این نزدیکیها احساسی شکوفه کند. سیم اول نیم پرده دوم و سمفونی جالبی بین انگشتان و تارهای گیتار. آخرین بار آخرین شب و . چقدر غریبانه شده احساسهای من. احساسی با قلبی که از اول با من بوده با آن عاشق شدم . چقدر عجیب و نا مفهوم شده ام برایت. گنگ شده حرفهایم نمی توانم همه آنچه دارم را برایت بگویم مرا بخاطر احساساتم ببخش. برای ذهنی که تا خاک فاصله ای ندارد. غوغایی است درونم که هیچ کس نمی تواند حتی ذره ای از آن را درک کند . امشب تمام آخرین ها را تجربه می کنم.
