dorahi-shak.blogfa.com
dilemma means doubt - ادامه این زندگی نکبت
http://www.dorahi-shak.blogfa.com/post-101.aspx
ادامه این زندگی نکبت. میگه مگه بهت نگفتم ازدواج نکن صحیح نیست.خیلی بدم خیلی. پن:راستی انگار این شهر پرنده نداره.گنجکی کبوتری چیزی.هرچی برنج گاشتم تو تراس یا ریختم پشت پنجره هیچی نیومد.هیچی.اینجا گندم که میریختم دسته دسته پرنه تو حیاط بود. پن:با اینکه هیچکومتونو بیشتر از وبلاگاتون نمیشناسم اما دلم خیلی تنگ میشه براتون. نوشته شده در پنجشنبه ۱۳۸۹/۱۲/۱۹ساعت 23:30 توسط doubt. یادداشت های روزانه دکتر دلژین. ارامش در حضور دیگران(ساناز). هر وقت حوصله داشته باشم(ارش). شاد باش ای عشق خوش سودای ما(مهرداد).
dorahi-shak.blogfa.com
dilemma means doubt - last moments
http://www.dorahi-shak.blogfa.com/post-107.aspx
At this moment free from suffocating anesthetic of this house, carry on. This is the happiest part of the life, no regret. Maybe tomorrow will be her day. نوشته شده در دوشنبه ۱۳۹۰/۰۵/۲۴ساعت 13:25 توسط doubt. یادداشت های روزانه دکتر دلژین. ارامش در حضور دیگران(ساناز). هر وقت حوصله داشته باشم(ارش). شاد باش ای عشق خوش سودای ما(مهرداد). نختخواب دو نفره(سینیور زامبی). تا عمق یک رویا(ماهک). یک دختر یک زن(یسنا).
dorahi-shak.blogfa.com
dilemma means doubt
http://www.dorahi-shak.blogfa.com/9005.aspx
At this moment free from suffocating anesthetic of this house, carry on. This is the happiest part of the life, no regret. Maybe tomorrow will be her day. نوشته شده در دوشنبه 1390/05/24. ساعت 13:25 توسط doubt. چی رو به روش اوردم؟ نوشته شده در شنبه 1390/05/15. ساعت 12:36 توسط doubt. یادداشت های روزانه دکتر دلژین. ارامش در حضور دیگران(ساناز). هر وقت حوصله داشته باشم(ارش). شاد باش ای عشق خوش سودای ما(مهرداد). نختخواب دو نفره(سینیور زامبی). تا عمق یک رویا(ماهک). یک دختر یک زن(یسنا).
dorahi-shak.blogfa.com
dilemma means doubt
http://www.dorahi-shak.blogfa.com/9007.aspx
از پایانی به پایان دیگر میرویم.پایانی به پایان دیگر.مسائل یکی پس از دیگری ته میکشند. کسی از من میپرسد :روزهایت را چگونه میگذرانی؟ کمی فکر میکنم و میگویم به بیهودگی تلاش های روزمره مان فکر میکنم.روزها را اکنده از تنهایی و نا امیدی به پایان میرسانم.همیشه نا امیدی را چیزی وابسته به چشم انداز زندگی میدانستم. امروز اما نا امیدی را کشف کردم که از قید زمان ازاد است. نمیتوانم ان چیزی را که احساس میکنم توضیح دهم.چون همه چیز در زمان دیگری گفته شده و حرفی ک برای گفتن پیدا کرده ایم بیهوده،دروغ و کهنه است .
marjanii.blogfa.com
عادي مثل زندگي
http://marjanii.blogfa.com/8911.aspx
ديدي دل به دل لوله كشي نداره! نوشته شده در پنجم بهمن ۱۳۸۹ساعت 23 توسط مرجان. Design By : Night Melody. ترسم از روز سياهيست. بيايي و چه سود. رفته باشم و بداني. كه چه دير آمده اي. دل نوشته هاي يك خبرنگار. ابلهي كه همه چيز ميدانست-امير. پاك نويسي از چرك نويس هاي من-مرجان. صحبت هايي با پوي پا-كيهان. داستان هاي كوتاه من-بهزاد. مينويسم براي روزي كه تو بخواني-نسرين. نيم نما-روزنامه صبح وب. دست نوشته هاي يك كودك فهيم. الاغي كه يونجه را ميفهمد. ابراهيم رها -سر كوچه. يادداشت هاي يك گلابي. Design by : Night Melody.
marjanii.blogfa.com
عادي مثل زندگي
http://marjanii.blogfa.com/8910.aspx
خيلي وقته كه ديگه اينجا نمينويسم،جاي جديد مدرنه واسه همين هي سعي كردم مدرن بنويسم. مدرن و منطقي و بزرگ و هزارتا كوفت ديگه باشم ولي ته دلم هنوز همون مرجان احمق و زودباور و ساده لوح بودم كه به ضربه اي اشكش مياد و به حرفي به خنده مي افته. همون كه زود خر ميشه و همه چيو فراموش ميكنه و يا چيزايي كه بايد فراموش كنه رو نميتونه فراموش كنه. تو بانك حرفامو رو كاغذ نوشتم كيه بيام تو اون وبلاگم بنويسم ولي دستم نرفت. خيلي وقته دستم نميره. دستم نميره درو كمد رو ببندم وقتي دارم ميرم. دستم نميره به خودم برسم. فكر ميكنم و...
marjanii.blogfa.com
عادي مثل زندگي - خواب
http://marjanii.blogfa.com/post-360.aspx
تو خوابم ميدونستم كه منو نميخاي. انگار تو خواب داشتم خودمو نگاه ميكردم كه جاهايي ميموندم كه تو ديدم باشي. مث هميشه توجه اي بهم نداشتي. نگام س ر ميخوره روي انگشتاي كشيده ات. نفس راحت ميكشم هنوز حلقه توش نيس. داري كباب درست ميكني. براي اولين بار بدور از پنهان كاري و ترس از لو رفتن ،وايسادم يه گوشه و زل زدم بهت. تو خواب دلم واسه خودم ميسوخت و ميدونستم واقعي نيس ولي چشم برنميداشتم و ميخاستم تمام لحظه ها رو ضبط كنم. ميخاي يكم استراحت كني. زل زدم به چشات. نگات بالا رو نگاه ميكنه. يه لحظه نگام ميكني.
marjanii.blogfa.com
عادي مثل زندگي
http://marjanii.blogfa.com/9005.aspx
تو خوابم ميدونستم كه منو نميخاي. انگار تو خواب داشتم خودمو نگاه ميكردم كه جاهايي ميموندم كه تو ديدم باشي. مث هميشه توجه اي بهم نداشتي. نگام س ر ميخوره روي انگشتاي كشيده ات. نفس راحت ميكشم هنوز حلقه توش نيس. داري كباب درست ميكني. براي اولين بار بدور از پنهان كاري و ترس از لو رفتن ،وايسادم يه گوشه و زل زدم بهت. تو خواب دلم واسه خودم ميسوخت و ميدونستم واقعي نيس ولي چشم برنميداشتم و ميخاستم تمام لحظه ها رو ضبط كنم. ميخاي يكم استراحت كني. زل زدم به چشات. نگات بالا رو نگاه ميكنه. يه لحظه نگام ميكني.
marjanii.blogfa.com
عادي مثل زندگي
http://marjanii.blogfa.com/8901.aspx
بعضي وقتا هر چقدر هم بخواي يه حقيقت رو نديده بگيري باز هم ميرسه روزي كه نفست از شنيدن حقيقت بگيره و چشات لبريز اشك. اشكايي كه كم قيمت نيستن. اختيار با خودته كه باز سرتو مث كبك توي برف كني و يا بپذيري چيزي رو كه تمام تلاشتو براي تغييرش كردي و نشد. ولي هنوز يه ور ذهنم ميگه شايد موقعيت و فداكاري باعث شده حقيقت اين ظاهرو به خودش بگيره. تمام تلاشمو ميكنم اين حقيقت ظاهري رو بپذيرم و باهاش كنار بيام و مرد باشم. مرتيكه زنگ زده گفته ما رشوه ميگيريم! ايشالا در همين چند روز اينده بيام و كل ماجرا رو با اختتامش بگم.