DELSHURESHIRIN.BLOGFA.COM

dostedonya.persianblog.ir

اگر بودم به لطفش بود... - شیدا

http://dostedonya.persianblog.ir/post/16

جهان از تو ، جهان از تو بی خبر. اگر بودم به لطفش بود. سلام بر همه دوستان و غریبه ها! خیلی دوست داشتم با گذاشتن شعری هرچند ناقص دقایقی میهمانم شوید اما چه سود که باز هم رفتن از ما و ماندن از شما. دلم نیومد که نگفته برم. بر می گردم. دیر! دیروز آسمان را در دریا دیدم. ماه را در روز دیدم. گفتم چرا این گونه اید. نه در جای خود. دیار عشق جهان را. 1636;:۳٤ ‎ب.ظ ; شنبه ٢۸ آذر ۱۳۸۸. اگر بودم به لطفش بود. کارش از یک شب گذشت.). شریعتی در تنهایی من. انجمن ترانه سراهای ایران. آرین داودی(ترانه سرا و شاعر).

dostedonya.persianblog.ir

dostedonya - شیدا

http://dostedonya.persianblog.ir/pages/1

جهان از تو ، جهان از تو بی خبر. خانه دوست مرا لات خیابان کرده. حرص انزار مرا خار و پریشان کرده. جرم دیروز چرا مسئله روز شده؟ حکم امروز مرا راهی زندان کرده! خبرش دیر به گوشت برسد یا نرسد. غم ایام مرا سوژه آنان کرده. به خودت هیچ نگو منتظر یار نباش. حکم تبعید مرا تازه پشیمان کرده. مشکل از یار من و حکم پری روز نبود. سادگی کار مرا باز دوچندان کرده. حیف این مهر که در بند ق ل و زنجیر است. گله ای نیست مرا نام تو آسان کرده. رسیدن شاخه عشق و ندیدن تلخ و سخت است. سر منزل رسیدن شاید از اقبال بخت است.

dostedonya.persianblog.ir

((راز پروانه شدن)) - شیدا

http://dostedonya.persianblog.ir/post/18

جهان از تو ، جهان از تو بی خبر. انتهای کوچه رفتن از توانم خارج است. رفتن و آهی کشیدن ، از نهانم خارج است! گفته بودی تا ر سم پیراهنم تر می شود. تا ابد از دست خانم خارج است. هرکه یک مصرع سراید،جان به لب سر می زند. فکرت روم، بیت از دهانم خارج است. این تبحر را چطور آموختی، از ک ی،کجا؟ راز پروانه شدن از آسمانم خارج است. سر به زیر آوردنت مبهم،ولی دانسته ام. جنبه دیدار تو از این و آنم خارج است. آنچه از من خواستی. همتی خواهد که از پیر و جوانم خارج است. انتهای کوچه رفتن آیه می خواهد ولی. اگر بودم به لطفش بود.

dostedonya.persianblog.ir

((یاد غروب...)) - شیدا

http://dostedonya.persianblog.ir/post/15

جهان از تو ، جهان از تو بی خبر. سالیان است که دگر دست به مویم نزدم. شانه ای از سر شوق بر سر و رویم نزدم. همچو خورشید فروزان که کند یاد غروب. پیر و کم سو شدم اما، به کسی دم نزدم. چهره پیر و عبوسم تو نبین قرص قمر. دیده کورست و نرو، من که برویم نزدم. ح جبت آن روز دل و دین یک شبه از من بستاند. حرمت ح جب تو حرفی به عدویم نزدم. عاقبت از نم چشمت عطشی رفع کنم. قطره اشکت را قسم، آبی گلویم نزدم. آن نگاهت با من از رفتن نواها می نواخت. از نظر آمد عمل ماندم، که گویم نزدم. گوشه قبرش مصرعی خواندم که(شیدا)گفته بود.

dostedonya.persianblog.ir

دل رنگی - شیدا

http://dostedonya.persianblog.ir/post/24

جهان از تو ، جهان از تو بی خبر. دیدی با دلم چه کردی ای یار. روزم به شب و شبم گنه کار. دیدی که دلم چگونه را شد. با هر نفری نرفته ما شد. دیدی با دلم چه ها نکردن. عشق و هوس و جدا نکردن. دیدی که دلم منبع راز. این قصه ما سرش دراز. پس غصه قلب من رو گوش کن. تا دیر نشده دل و روتوش کن. توش هر کی بره خسته نمی شه. چشماش روی هم بسته نمی شه. قلبمو میگم پارتی سرا. شهره و گوگوش مفتی براه. خوانندشونم ایرج و هایدس. هر دو چ ه چ هی ایرج پرندس. با هرکی بخوای میپری اونجا. کلی خر داره بچری اونجا. اونجا که می گم همه عزیزن.

dostedonya.persianblog.ir

...!غزل نه - شیدا

http://dostedonya.persianblog.ir/post/20

جهان از تو ، جهان از تو بی خبر. رسیدن شاخه عشق و ندیدن تلخ و سخت است. سر منزل رسیدن شاید از اقبال بخت است. نظر کردن به چشمانت مگر جرم و خطا بود. که دنبالم پلیس و جسممان در زیر تخت است. اگر چه در حضور تو غزل گلایه می کند. حروف و وزن و قافیه مثل چو آیه می کند. سکوت لبهای من و پلیدی زبان تو. برای هر بیت غزل عجل کرایه می کند. 1784;:٥٢ ‎ب.ظ ; جمعه ٥ فروردین ۱۳٩٠. من : چه گویم کز سکوتم خوش تر آید. فارغ التحصیل امداد و نجات هستم امیدوارم با خواندن اشعار ناقص من از شعر خوندن بدتون نیاد. یا علی.

dostedonya.persianblog.ir

((کارش از یک شب گذشت...)) - شیدا

http://dostedonya.persianblog.ir/post/14

جهان از تو ، جهان از تو بی خبر. کارش از یک شب گذشت.). کارش از یک شب گذشت،هر شب سراغش می گرفت. ردپایش را فقط از بوی یاسش می گرفت. در تکاپویش گذشت، مشرق و مغرب پشت هم. این نشان عشق بود کز هر کلامش می گرفت. ذکر الله و صمد را با وجودش می نواخت. بی خود از خود می شد و حس صلاتش می گرفت. مسجد و خانه برایش حکم یک سجاده شد. یادم آمد او خودش می از صراتش می گرفت. با نگاه نافذش چشم را خمارش می نمود. تا بخود می آمدم دل را به کامش می گرفت. چون کنارش می نشستم صحبت از یارش بکرد. با چنان لحنی بگفت تا عرش زبانش می گرفت.

dostedonya.persianblog.ir

حکم تبعید - شیدا

http://dostedonya.persianblog.ir/post/22

جهان از تو ، جهان از تو بی خبر. خانه دوست مرا لات خیابان کرده. حرص انزار مرا خار و پریشان کرده. جرم دیروز چرا مسئله روز شده؟ حکم امروز مرا راهی زندان کرده! خبرش دیر به گوشت برسد یا نرسد. غم ایام مرا سوژه آنان کرده. به خودت هیچ نگو منتظر یار نباش. حکم تبعید مرا تازه پشیمان کرده. مشکل از یار من و حکم پری روز نبود. سادگی کار مرا باز دوچندان کرده. حیف این مهر که در بند ق ل و زنجیر است. گله ای نیست مرا نام تو آسان کرده. اگر بودم به لطفش بود. کارش از یک شب گذشت.). شریعتی در تنهایی من. انجمن ترانه سراهای ایران.

dostedonya.persianblog.ir

شیدا

http://dostedonya.persianblog.ir/archive

جهان از تو ، جهان از تو بی خبر. عناوین مطالب وبلاگ "شیدا". 1587;ه‌شنبه ٢٦ شهریور ۱۳٩٢ : دل رنگی. 1588;نبه ٢۱ آبان ۱۳٩٠ : به دنبال نسیم. 1588;نبه ٢٤ اردیبهشت ۱۳٩٠ : حکم تبعید. 1580;معه ٥ فروردین ۱۳٩٠ : ! 1588;نبه ٦ آذر ۱۳۸٩ : ( گرفتار خدا). 1588;نبه ٢۳ امرداد ۱۳۸٩ : ( راز پروانه شدن). 1587;ه‌شنبه ۱٧ فروردین ۱۳۸٩ : .نشانه حضور تو. 1588;نبه ٢۸ آذر ۱۳۸۸ : اگر بودم به لطفش بود. 1587;ه‌شنبه ٥ آبان ۱۳۸۸ : ( یاد غروب.). اگر بودم به لطفش بود. کارش از یک شب گذشت.). شریعتی در تنهایی من. انجمن ترانه سراهای ایران.

dostedonya.persianblog.ir

به دنبال نسیم... - شیدا

http://dostedonya.persianblog.ir/post/23

جهان از تو ، جهان از تو بی خبر. باز همان لحظه اول به خطا رفت قلم. صحبت از یار خودش بود کما رفت قلم. به چه اندازه ورق دور و برش ریخته بود. وقت آمیزش خط است کجا رفت قلم؟ از خودش رد و نشانی لااقل جای نذاشت. و به دنبال نسیمی به خفا رفت قلم. این اواخر به لبش زمزمه ای جان می داد. مرغ باد ملکوتم). و فنا رفت قلم. در سرش فکر بزرگی پرورش پیدا کرد. جنگل و جان من و جان شما رفت قلم. من : چه گویم کز سکوتم خوش تر آید. فارغ التحصیل امداد و نجات هستم امیدوارم با خواندن اشعار ناقص من از شعر خوندن بدتون نیاد. یا علی.