denizfa.blogfa.com

hoobifa.blogfa.com

من و زندگی...... - شکست پل پیروزیه!!!!!!!

http://www.hoobifa.blogfa.com/post-15.aspx

و سرانجام هیچ کاغذی سپید نمی ماند همه مثل تو و من عاشقند. همچنان با عوامل خارجی درگیرم . گاهی موفقیت نصیبم میشه و گاهی هم شکست میخورم ولی مگه همیشه نمیگن شکست پل. از تلاشم دست نخواهم کشید. نوشته شده در یکشنبه دوم خرداد ۱۳۸۹ساعت 13:55 توسط محبوبه. من ندانم که کی ام. من فقط می دانم. که تویی شاه بیت غزل زندگیم. زندگی در صدف خویش گهر ساختن است. خاطرات با طعم دیروز.

hoobifa.blogfa.com

من و زندگی...... - عشق واقعی

http://www.hoobifa.blogfa.com/post-19.aspx

و سرانجام هیچ کاغذی سپید نمی ماند همه مثل تو و من عاشقند. لحظه اي که در يکي از اتاق هاي بيمارستان بستري شده بودم، زن و شوهري در تخت روبروي من مناقشه ي بي پاياني را ادامه مي دادند. زن مي خواست از بيمارستان مرخص شود و شوهرش مي خواست او همان جا بماند. وقتي بيرون مي رويد، يادتان نرود در خانه را ببنديد. درس ها چطور است؟ نگران ما نباشيد. حال مادر دارد بهتر مي شود. بزودي برمي گرديم. يادتان نرود به آنها برسيد. حال مادر به زودي خوب مي شود و ما برمي گرديم. من ندانم که کی ام. من فقط می دانم. خاطرات با طعم دیروز.

hoobifa.blogfa.com

من و زندگی...... -

http://www.hoobifa.blogfa.com/post-23.aspx

و سرانجام هیچ کاغذی سپید نمی ماند همه مثل تو و من عاشقند. گاهی صدایی از دور میآید. که حرمت دستانم را درهم میشکند. و شوقی که اندامم را به لرزه میاندازد. سکوت ، تنهایی ، بیم ، فردا. به دنبال سرابی که واژهگون. از دلم رخت بر میبندد. و تکرار همآغوشی وزن و شعر و قافیه میشوم. گاهی آنقدر دلتنگ روزهای رفتهام. که ثانیههای بازآمده را نمیبینم. میدانی چند وقت است که فنجانی قهوه ننوشیدم. در این اتاقهای آبی که یا پنجره ندارند. و یا پنجرهشان به کوچهای باز میشود. که رد نگاههای تو بر درخت پیر خودنمایی میکند. و من غرق میشوم.

hoobifa.blogfa.com

من و زندگی...... - باران نمی بارد!!!!!!!!

http://www.hoobifa.blogfa.com/post-21.aspx

و سرانجام هیچ کاغذی سپید نمی ماند همه مثل تو و من عاشقند. گه گاه فراز آید ، ابری پر از امید. اما چه باید کرد ، باران نمی بارد. فریاد بر آرد سنگ. از دامنه ک هسار ،. گل های بیابانی ، مردند ، شدند پرپر. اما چه باید کرد ، باران نمی بارد. یک روز خطاب آمد ، کای خلق ، روان گردید. آرام به سوی دشت ، آرام به سوی کوه. دستان نیاز خود ، بر آسمان گیرید. تا آن که رسد از لطف. باران پر از رحمت ، باران پر از نعمت. دستان نیاز خود ، بر آسمان کردند. اما نیامد ابر ، اما نشد باران. جان ها به لب آمد. فریاد بر آمد باز. من ندانم ...

hoobifa.blogfa.com

من و زندگی......

http://www.hoobifa.blogfa.com/8910.aspx

و سرانجام هیچ کاغذی سپید نمی ماند همه مثل تو و من عاشقند. گه گاه فراز آید ، ابری پر از امید. اما چه باید کرد ، باران نمی بارد. فریاد بر آرد سنگ. از دامنه ک هسار ،. گل های بیابانی ، مردند ، شدند پرپر. اما چه باید کرد ، باران نمی بارد. یک روز خطاب آمد ، کای خلق ، روان گردید. آرام به سوی دشت ، آرام به سوی کوه. دستان نیاز خود ، بر آسمان گیرید. تا آن که رسد از لطف. باران پر از رحمت ، باران پر از نعمت. دستان نیاز خود ، بر آسمان کردند. اما نیامد ابر ، اما نشد باران. جان ها به لب آمد. فریاد بر آمد باز. من ندانم ...

hoobifa.blogfa.com

من و زندگی...... - لیلة الرغائب

http://www.hoobifa.blogfa.com/post-18.aspx

و سرانجام هیچ کاغذی سپید نمی ماند همه مثل تو و من عاشقند. لیلهالرغائب است، مراقب آرزوهایت باش. اندیشه - کوچک که بودی برای داشتن بهترین اسباب بازیهای دنیا دعا میکردی. برای خانهای پر از خوراکی، برای کمی بیشتر تاپ سواری. یادت هست؟ کوچک که بودی برای داشتن بهترین اسباب بازی های دنیا دعا می کردی.برای خانه ای پر از خوراکی ،برای کمی بیشتر تاپ سواری .یادت هست؟ بزرگ تر که شدی آرزو برایت قبول شدن امتحان و دانشگاه رفتن،کار و در آمد بود.به یاد داری؟ ضیافت اولین شب جمعه رجب، لیلة الرغائب، خواب خیلی ها و آرزوی مردمان ب...

hoobifa.blogfa.com

من و زندگی......

http://www.hoobifa.blogfa.com/8902.aspx

و سرانجام هیچ کاغذی سپید نمی ماند همه مثل تو و من عاشقند. بارها و بارها تصمیم گرفتم که زندگیم و از این روزمرگی در بیارم ولی! اما این دفعه دیگه تصمیمم جدیه.خدایا کمکم کن. نوشته شده در شنبه یازدهم اردیبهشت ۱۳۸۹ساعت 16:20 توسط محبوبه. من ندانم که کی ام. من فقط می دانم. که تویی شاه بیت غزل زندگیم. زندگی در صدف خویش گهر ساختن است. خاطرات با طعم دیروز.

hoobifa.blogfa.com

من و زندگی...... -

http://www.hoobifa.blogfa.com/post-17.aspx

و سرانجام هیچ کاغذی سپید نمی ماند همه مثل تو و من عاشقند. مردي مقابل گل فروشي ايستاد.او مي خواست دسته گلي براي مادرش كه در شهر ديگري بود سفارش دهد تا برايش پست شود . وقتي از گل فروشي خارج شد، دختري را ديد كه در كنار درب نشسته بود و گريه مي كرد. مرد نزديك دختر رفت و از او پرسيد : دختر خوب چرا گريه مي كني؟ دختر گفت : مي خواستم براي مادرم يك شاخه گل بخرم ولي پولم كم است . مرد لبخندي زد و گفت :با من بيا، من براي تو يك دسته گل خيلي قشنگ مي خرم تا آن را به مادرت بدهي. دختر گفت نه ، تا قبر مادرم راهي نيست!

hoobifa.blogfa.com

من و زندگی......

http://www.hoobifa.blogfa.com/8904.aspx

و سرانجام هیچ کاغذی سپید نمی ماند همه مثل تو و من عاشقند. پس از نه ماه انتظار، پس از گذران روزها و شبهای پر از دلهره و اضطراب، در. یک لحظه بزرگ و خاص ، در لحظه ای فراتر از زمان و مکان ، در لحظه اتصال. آسمان به زمین ، شاهد خلق یکی از بزرگترین معجزات الهی بودم و . تو. هیچ حرفی برای گفتن ندارم و فقط چشمانم می گریند. تمام این لحظات را تقدیم آمدنت می کنم. نوشته شده در سه شنبه بیست و دوم تیر ۱۳۸۹ساعت 16:38 توسط محبوبه. من ندانم که کی ام. من فقط می دانم. که تویی شاه بیت غزل زندگیم. خاطرات با طعم دیروز.

hoobifa.blogfa.com

من و زندگی......

http://www.hoobifa.blogfa.com/8903.aspx

و سرانجام هیچ کاغذی سپید نمی ماند همه مثل تو و من عاشقند. لحظه اي که در يکي از اتاق هاي بيمارستان بستري شده بودم، زن و شوهري در تخت روبروي من مناقشه ي بي پاياني را ادامه مي دادند. زن مي خواست از بيمارستان مرخص شود و شوهرش مي خواست او همان جا بماند. وقتي بيرون مي رويد، يادتان نرود در خانه را ببنديد. درس ها چطور است؟ نگران ما نباشيد. حال مادر دارد بهتر مي شود. بزودي برمي گرديم. يادتان نرود به آنها برسيد. حال مادر به زودي خوب مي شود و ما برمي گرديم. لیلهالرغائب است، مراقب آرزوهایت باش. اه آسمان، خدا، اجابت،...