DENTIST-001.PERSIANBLOG.IR

little-fish.blogfa.com

ماهی سیاه کوچولو - جباب کمکور

http://www.little-fish.blogfa.com/post-16.aspx

خاطرات یه ماهی کوچولو. دیشبی با مامانم و پری و آنجل رفتیم امام ساده صالح.بهدن همه ی دخملای خوشگل باهد چادر میپوچیدن و میرفتن تو. فک کنم هر کی کچ و کوله تر چادرشو سرش میکرد با کلاس تر بود. بهدن منم یک چادر سرم کردم و همه ی موهامو کردم زیرش . آنجل گفت مچنگ این طوری که نه. بهدن چادرمو برد عخب تر و رفتیم تو.همه ی پیر سنا صریحو بوس میکردن. منم خواستم بوس کنم که پری نذاشت گفت ما نباهد بوس کنیم بهدن یه چیسایی راجع به شیعه و سنی گفت که من نفهمیدم. یه دخمله همین طور هی گریه میکرد. چرا منو مجاس نکردی امام ساده؟

little-fish.blogfa.com

ماهی سیاه کوچولو - خلیون

http://www.little-fish.blogfa.com/post-10.aspx

خاطرات یه ماهی کوچولو. ن وخته پری بر گشته خونه.اون خاهر منه كه تو يه شهر ديگه رفته درس بخونه تا دكتر شه. از وختی اومده خونه تا هلان فخت سرشو گذاشته رو پ. ای مامان و هی خوتشو باسش لوس ميكنه. مامانم انگار ديگه منو دوسم نداره. اونو بوس ميكنه و ناز ميكنه. پری تپلو سفيده.و هميشه بوی خوب ميده.من خيلي دلم ميخاد قد اون بشم تا بتونم رج بب بزنم. و اجازه داشته باشم برم خونه دوستام مثلا هش پ. ری زنگ زد خونه دوستش و خرار شد با هم برم خهوه خونه.منم با خوتم خرار گ. كه منم ببره.وختی رفتم تاسه فهميدم گ. هی تود دادن بيرون.

little-fish.blogfa.com

ماهی سیاه کوچولو

http://www.little-fish.blogfa.com/8701.aspx

خاطرات یه ماهی کوچولو. من از درقچندگيه سكه هاي هف سين بيزارم. ديروس پری اومد خونه. خيلی خسته بود. مامانم ازش پرسيد براي هيد چی ميخاد بخره؟ گفتش هيچی.من همسال هيچی نميخام. گفت لا اخل يه. كبش بخر.گفتش نه هيچی نميخام.مامانم گفت خوتتو لوس نكن.چرا نميخاي؟ گفت تو شهري كه خيلي از ادماش از گچنگي دارن جون ميدن. و خيلياي ديگه باسه هيد بازم. من هيد ندارم.مامانم گفت:باز امروزچی ديدي كه منخلبت كرده؟ وگفت هيچی نپرس. هصري كه داشتيم ميرفتيم خريت من رفتم تو اتاخ پری گفتم حالا واخعا نمياي؟ اخه اون لباس خرمزه خيلي خوشمل بود.

little-fish.blogfa.com

ماهی سیاه کوچولو

http://www.little-fish.blogfa.com/8601.aspx

خاطرات یه ماهی کوچولو. دیشب تفلد آروین بود . آروین پسر عمه منه که تخریبا همسن منه . تو تفلد دست میزنن و کک میخورن بهدم. فخط کادو میدن به اونی که تفلدشه. وختی میخواستیم بریم من رفتم پشت یه قلوه سنگ قایم شدم. اما مامانم منو پیدا کرد و به زور موهامو شونه کرد. و بهدم یه عالمه گل سر و کلیفس و کش بست به موهام . بدتر که یه جوراب هم به زور پام کرد. منم هی نخ زدم و گریه کردم. بهدم بابام اومد و گفت ماهی سیاه کوچولو وختی عمو تو دیدی. دیگه فرار نمیکنیا باهد خشنگ سلام کنی و بوس بدی منم. از مامانم پرسید این بچت. بهدش ...

little-fish.blogfa.com

ماهی سیاه کوچولو - من از درقچندگيه سكه هاي هف سين بيزارم

http://www.little-fish.blogfa.com/post-14.aspx

خاطرات یه ماهی کوچولو. من از درقچندگيه سكه هاي هف سين بيزارم. ديروس پری اومد خونه. خيلی خسته بود. مامانم ازش پرسيد براي هيد چی ميخاد بخره؟ گفتش هيچی.من همسال هيچی نميخام. گفت لا اخل يه. كبش بخر.گفتش نه هيچی نميخام.مامانم گفت خوتتو لوس نكن.چرا نميخاي؟ گفت تو شهري كه خيلي از ادماش از گچنگي دارن جون ميدن. و خيلياي ديگه باسه هيد بازم. من هيد ندارم.مامانم گفت:باز امروزچی ديدي كه منخلبت كرده؟ وگفت هيچی نپرس. هصري كه داشتيم ميرفتيم خريت من رفتم تو اتاخ پری گفتم حالا واخعا نمياي؟ اخه اون لباس خرمزه خيلي خوشمل بود.

little-fish.blogfa.com

ماهی سیاه کوچولو - کردش هلمی

http://www.little-fish.blogfa.com/post-11.aspx

خاطرات یه ماهی کوچولو. امروز از طرف مهت رفتیم کردش هلمی.هممون سوار نی نی بوس شدیم.هش پا و میگو کنار هم نشستن منو خال خالی هم کنار هم.تا آخای رارنده راه افتاد هش پا در کیفشو واز کرد و خوراکیهاشو ابرد بیرون.من یباشکی نیگا کردم دیدم تو کیفش پر کرم سرخ شده و پپک نمکیه. خال خالی گفت بیا هش پا رو کتک بزنیم و خوراکیاشو بخوریم. اما من گفتم نه هلان خودش بهمون میده.میگو به هش پا گفت آخا از خوراکیات به منم میدی؟ هش پا گفت نخیرم مال خوتمه. منم گفتم بیا گولش بزنیم. بهد خال خالی گفت هش پا سخفو نیگاااا. بهد خال خالی گف...

little-fish.blogfa.com

ماهی سیاه کوچولو

http://www.little-fish.blogfa.com/8602.aspx

خاطرات یه ماهی کوچولو. ن وخته پری بر گشته خونه.اون خاهر منه كه تو يه شهر ديگه رفته درس بخونه تا دكتر شه. از وختی اومده خونه تا هلان فخت سرشو گذاشته رو پ. ای مامان و هی خوتشو باسش لوس ميكنه. مامانم انگار ديگه منو دوسم نداره. اونو بوس ميكنه و ناز ميكنه. پری تپلو سفيده.و هميشه بوی خوب ميده.من خيلي دلم ميخاد قد اون بشم تا بتونم رج بب بزنم. و اجازه داشته باشم برم خونه دوستام مثلا هش پ. ری زنگ زد خونه دوستش و خرار شد با هم برم خهوه خونه.منم با خوتم خرار گ. كه منم ببره.وختی رفتم تاسه فهميدم گ. هی تود دادن بيرون.

little-fish.blogfa.com

ماهی سیاه کوچولو - یه تازه بارد

http://www.little-fish.blogfa.com/post-8.aspx

خاطرات یه ماهی کوچولو. وختی صب سوار ماشين بابا داشتم ميرفتم مهت آنجلو ديدم داش ميرف مرسه.آنجل خيلی بزرگه كلاس دبم راهنماهيهه. وشيده بود و مخنهشو گ. به مامانم گفت:اين دختره مثكه. وهضش خرابه ها.مهلوم نيست اين وخت صب داره با اين همه آراهش داره كجا ميره؟ در بالا سر نوجبونشون نباشن بهتر از اينم نميشه. فت من باباشو ميشناختم مرد بدی نبود از وختی برشكست. شد از غصده خودشو مهتات كرد و افتاد گ. وشه خونه (طفلی باباي آنجل. را هی دولا دولاو كج كج راه ميره حيبونكی شيكسته. تو مهت هش پ. اك تا دوباره مماختو گ. چون ماهی سی...

little-fish.blogfa.com

ماهی سیاه کوچولو

http://www.little-fish.blogfa.com/8910.aspx

خاطرات یه ماهی کوچولو. هصری که رفتم دم خونه ی آنجل که با هم باسی کنیم آنجل با چشای ورخلمبیده فخت گفت حال ندارم ماهی سیاه.فک کنم باسم گریه کرده بود.آخه چن وخته ماهی خرمز گندهه ولش کرده.طفلی آنجل. نمی دونم چرا جدیدا هیچ اتفاخ خنده داری نمی یوفته.همش خم و خوصست.شاید اگه خونه ی ما یکم نسدیک به آسمون بود خدا صدامونو بیشتر میشنید. نوشته شده توسط ماهی سیاه کوچولو در ساعت لینک. چون ماهی سیاه کوچولو بالش توی تایپ تند نیست من نوشته هاش رو تایپ میکنم.0. دريافت كارت اهداي عضو. پروانه ات خواهم ماند. نام مرا صدا کن.

little-fish.blogfa.com

ماهی سیاه کوچولو

http://www.little-fish.blogfa.com/8705.aspx

خاطرات یه ماهی کوچولو. دیشبی با مامانم و پری و آنجل رفتیم امام ساده صالح.بهدن همه ی دخملای خوشگل باهد چادر میپوچیدن و میرفتن تو. فک کنم هر کی کچ و کوله تر چادرشو سرش میکرد با کلاس تر بود. بهدن منم یک چادر سرم کردم و همه ی موهامو کردم زیرش . آنجل گفت مچنگ این طوری که نه. بهدن چادرمو برد عخب تر و رفتیم تو.همه ی پیر سنا صریحو بوس میکردن. منم خواستم بوس کنم که پری نذاشت گفت ما نباهد بوس کنیم بهدن یه چیسایی راجع به شیعه و سنی گفت که من نفهمیدم. یه دخمله همین طور هی گریه میکرد. چرا منو مجاس نکردی امام ساده؟