DIRTY-POEM.BLOGFA.COM

fleurcerise.blogfa.com

دست نوشته

http://www.fleurcerise.blogfa.com/9102.aspx

چه زود گذشتن روزا. من هنوزم آدم نشدم. مگه میشه یه نفر اینقدر، سنگ دل باشه؟ نفهمه چیکار داره میکنه با طرف مقابلش؟ شاید من اینجوری بار نیومدم که واسم سخته تحمل این آدم ها. نه اینکه تاحالا ندیده باشم از این مدلاها، دیدم.زیادم دیدم،اما فقط گیر یه نفرشون افتادم. دقیقا مثل یه ماهی میمونم که افتاده توی تور ماهیگیرو داره دست پا میزنه تا نجات پیدا کنه. وقتی دارم مینویسم، آهنگ وبلاگمو گوش میدم، غصم میگیره. هزار تا چرا تو سرم میچرخه، اما هیچوقت نمیتونم جواب این چرا رو پیدا کنم. همیشه با این قضیه مشکل داشتم،.

fleurcerise.blogfa.com

دست نوشته

http://www.fleurcerise.blogfa.com/9008.aspx

خیلی تنها بودم، اونقد که هیچکس اشکامو ندید. نشستم رو صندلی، آدما میومدنو میرفتن، یسریها منو نگاه میکردن، یه سری، بی تفاوت رد میشدن. بغضم هی شدیدو شدید تر میشد، نمیدونم چی شد که بدون اینکه پلک بزنم اشکم سرازیر شد! کم واسم پیش اومده بود که اینجوری بشم، بدون پلک اشکم بیاد، بدون وقفه پشت سر هم میومدن، پاک کردم اشکامو. خیلی تنها بودم، اونقد که هیچکس اشکامو ندید. یاد روزهای خوبم افتادم، زمانی که قدر خیلی چیز هارو ندونسته بودم! از زندگی معمولیم عقب افتادم، نمیتونم خودمو به جایی که باید باشم برسونم.

fleurcerise.blogfa.com

دست نوشته - سارا شد ۱۸ ساله...

http://www.fleurcerise.blogfa.com/post-105.aspx

سارا شد ۱۸ ساله. بعده ۱ سال و خردهای اومدم که بنویسم. یه حس عجیب غریب. امروز ۵ بهمن تول دمه، سارا شد ۱۸ ساله. چقدر زود گذشت، چقدر اتفاقهای مختلف تو این یک سال افتاد. اتفاقهایی که تلخ بوده. عزیز رفت ، مامانی رفت، یک سری تغیرات تو زندگی. سارا هنوزم که هنوزه دلش تنگه برایه خونش. برای دوستش. برایه زندگیه قبلیش. هنوزم که هنوزه سارا دلش یک سری چیزا میخواد که دست نیافتنیه. همون آرزوهای محال. همونایی که همیشه تو حسرتش مونده. سال ۱۳۹۲ با کلی تغییر، ۱۷ سالگی با کلی اتفاق. هم خوب هم بد. تو این روز که برام مهمه.

fleurcerise.blogfa.com

دست نوشته - نداشته‌هایم را

http://www.fleurcerise.blogfa.com/post-97.aspx

میروم تا داشته باشم نداشتههایم را. همواره یاد تورا با خود به دوش میکشم. جای رد پای توی خالیست در کنار رد پای من. میروم تا تورا داشته باشم. پاهایم خش خش برگهای افتاده روی زمین را به صدا در میاورد. به زمین نگاه میکنم، انگار چیزی کم دارم. صدای پاهای تو روی برگ هارا. با من ، همراه من ، در کنار من. این را کم دارم! میروم تا داشته باشم نداشتههایم را. نوشته شده در شنبه ۱ بهمن۱۳۹۰ساعت 0:3 توسط سارا. بعد از دو سال اومدم یه سر به اینجا بزنم. سارا شد ۱۸ ساله. نه میتونم بمونم نه میتونم برم. مثل یک رنگین کمون هفت رنگ.

fleurcerise.blogfa.com

دست نوشته - نمیدونم شدت غصه رو با چی‌ می‌شه سنجید؟

http://www.fleurcerise.blogfa.com/post-101.aspx

نمیدونم شدت غصه رو با چی میشه سنجید؟ این روز ها، روزهای خوبی واسم نبودن. خیلی غصه خوردم تو این چند روز ، نمیدونم گاهی وقتا میشنوم که این جملهرو میگن: پیر شدم تو این مدت! فکر کنم این مورد درباره من باشه الان. اشکها بی اختیار میان پایین، ناراحتیم سر مسائل قبلی نیست، مشکل اساسی این دفعه! نمیدونم شدت غصه رو با چی میشه سنجید؟ من همیشه غصمو با اشکم میسنجم، معمولا وقتی خیلی غصه دارمو دلم میگیره اشکم بی اختیار میاد، خودم نمیخوام که گریه کنم، خودش میاد، این یعنی اینکه از تو خرابم! چیزی که همیشه میشنوم). چقدر این ...

fleurcerise.blogfa.com

دست نوشته

http://www.fleurcerise.blogfa.com/9108.aspx

نه میتونم بمونم نه میتونم برم. نه میتونم بمونم نه میتونم برم. چقد بده که حس اینو داشته باشی. حالم بیشتر از روزهای قبل گرفته. دنیا و کاراش، بازیاش ، قسمتم،این زندگیم به کامم تلخ شده. هیچجوره شیرین نمیشه. ۲ساله هرکاری میکنم نمیتونم خودمو با شرایط وفق بدم، تقصیر من چیه؟ دلم واسه آدمای دورو برم میسوزه که باید منو تحمل کنن، اونا چه گناهی کردن آخه؟ ساز مخالف خانواده من شدم! تنها کسی که اعتراض میکنه منم! خودمم خسته شدم از حرفای تکراریم. دارم حس های جدیدیرو تو زندگیم تجربه میکنم! مرغ من یه پا داره! حق داره به جا...

fleurcerise.blogfa.com

دست نوشته

http://www.fleurcerise.blogfa.com/9103.aspx

چقدر این چند روز اخیر، روزهای بی مزه و لوسی بودند. چقدر این چند روز اخیر، روزهای بی مزه و لوسی بودند. آدم همیشه احساس کمبود میکنه، احساس میکنه یه چیزی کم داره تو زندگیش، فرقی نمیکنه اصلا چی باشه. دلم واسه همه تنگ شده. خیلی بیشتر از همیشه. احساس میکنم این روزهای آخر سخت تر از همیشست. آخه فقط ۱۵ روز دیگه به تموم شدن مدرسهها مونده! نمیدونم چرا یکم حسود شدم ، بعضی موقعها به چیزهای الکی حسادت میکنم و بهونه میگیرم. چقد عوض شدم منا خدایی. دیدم دلم خیلی گرفته، بیام اینجا خودمو خالی کنم. من دیگه برم فعلا.

fleurcerise.blogfa.com

دست نوشته - من خودم بودم و یک حسّ غریب که به صد عشق‌و هوس می‌‌ارزد

http://www.fleurcerise.blogfa.com/post-98.aspx

من خودم بودم و یک حس غریب که به صد عشقو هوس میارزد. به سقف حموم نگاه کردم از پنجره روی سقف بارش برف معلوم بود. رفتم زیر دوش، آب داغه داغ بود،مثل سرم که از شدت عصبانیت و حرص داغ شده بود،. نمیدونم چرا اینقدر احمق و نادون بودم، اونقدر احمق که به عقاید خودمم احترام نذاشته بودم، اونقد که خودم زیر قولی که به خودم داده بودم زده بودم! اما امشب موقعه ش بود که همهچیو تموم کنم،. انگاری که با جاری شدن آب روی بدنم، همه چیز جاری میشد، همه خاطرات،شسته میشد و میرفت. نفس عمیقم بهم آرامش خاصی داد. من خودم بودم و یک حس.

fleurcerise.blogfa.com

دست نوشته - زردی من از تو، سرخی تو از من

http://www.fleurcerise.blogfa.com/post-99.aspx

زردی من از تو، سرخی تو از من. ما امدیم بعده یه مدت،ما منظورم من و خودمم! فردا ۴شنبه سوریه هااااا. آخرین ۴شنبه سال ۱۳۹۰. باورم نمیشه، نمیدونم بگم سال زود گذشت، یا اینکه بگم دیر گذشت! اما به نظر خودم زود گذشت این ۱سال. با تمام خوبیها و بدیهاش! دلم نمیخواد توی این پست زیاد از ساله جدید حرف بزنم چون الان ربطی نداره، گذشتم واسه شب عید! فقط خودم خواستم به خودم ۴شنبه آخر سال رو تبریک بگم. زردی من از تو، سرخی تو از من. همیشه با این شعر مشکل دارم :د اشتباه میگمش! عیب نداره اینم از شانسه ما! کلا خوش بگذره دیگه!