DOKHTAR-BACHE.BLOGFA.COM

atashbedunedud.blogfa.com

آتش بدون دود

http://www.atashbedunedud.blogfa.com/8908.aspx

تو اومدی و مامان آروم زیر گوشم گفت : بیا اینم شوهرت ، ببین چیکار کرده با خودش ، اگه بابات بود حسابی از خجالتش در می اومد ، نذاشتم بیاد که این یارو زنده بمونه ، حیف نیست دستش به خون این مرتیکه نامرد معتاد آلوده شه؟ یه سال معلوم نیست کدوم جهنم دره ای بوده ، لابد تو جوب می خوابیده که انقد بوی گند می ده ، خاک تو سر تو دختر با این شوهر انتخاب کردنت . وقتی برگشتم و به صورت مامان نگاه کردم و چشمای خیسم رو دید ، سرش رو تکون داد و گفت :. تو شروعش کردی دختر ، امروز "من" تمومش می کنم . بهت بگم یه سال تموم کجا بودی؟

atashbedunedud.blogfa.com

آتش بدون دود - مرگ ...

http://www.atashbedunedud.blogfa.com/post-15.aspx

درد ، بی رحمه درد ، تلخه درد ، سیاهه . امان از دردی که بی امون میاد . امان از یادی که فراموش می شه . امان از محبتی که خاطره می شه . امان از اشک ، اشک شبونه ، بالش خیس . امان از درد . امان از درد . امان از دردی که بی امون میاد . دیشب دعا کردم قبل از همه ی عزیزانم بمیرم . توام دعا کردی . حالا مرگ تعیین می کنه که من عزیز ترم برای تو ، یا تو عزیز تری برای من . مرگ ، بی رحمه مرگ ، تلخه مرگ ، سیاهه . مرگ قاضیه خوبیه برای قضاوت . اونم حالا که هیچکس نیست . امان از درد . و تو باز هم تنهایی . در باران را دیده ای؟

atashbedunedud.blogfa.com

آتش بدون دود - گرم ، مثل برف ...

http://www.atashbedunedud.blogfa.com/post-20.aspx

گرم ، مثل برف . گفتم اجازه میدین سرم رو بذارم رو شونتون؟ خیلی خستم . حالم خوب نیست . چیزی نگفت ، دست گرمش رو گذاشت روی صورت سردم و آروم سرم رو گذاشت روی شونش . سرم رو بلند کردم که صورتش رو ببینم . فهمید و چادرش رو سفت کرد و صورتش رو چرخوند اونطرف . نمی خواستم بخوابم ، سرم درد می کرد ، چشمام می سوخت . داشتم به حرفای رضا فکر می کردم ، آخه مگه می شه ، من 6 ماه با اون پیرمرد زندگی کردم ، اون با من حرف می زد ، هر روز . هر روز قبل و بعد صبحانه . خسته نشدی تو از چرت و پرت گفتن؟ من که حقوقت رو دادم ، تمام و کمال .

atashbedunedud.blogfa.com

آتش بدون دود - تو خوب می فهمی ...

http://www.atashbedunedud.blogfa.com/post-10.aspx

تو خوب می فهمی . یادم نمی ره لبخند بزنم . یادم نمی ره که باید ، دردهام رو پنهون کنم از نگاه غریبه ها . این روزها حتی ، برای خودم ، توی آینه هم لبخند می زنم . غریبه شدم با خودم . تو خوب می بینی. تو خوب می شنوی. تو خوب می فهمی . نگاه می کنم از دریچه ی چشمانت . تمام وجودم از روشنی سرشار . تو خوب می بینی. تو خوب می شنوی. تو خوب می فهمی . تو ستاره را در آسمان با خورشید . تو سبزه را کنار برف سفید . تو مهر را میان خشم یک وحشی . تو آب را گوشه ای از مرداب . تو نان را میان سفره ای خالی . و درد را حتی .

kalafesabz.blogfa.com

کلاف سبز

http://www.kalafesabz.blogfa.com/9012.aspx

چرک نویس های دخترکی تقریبا بی قرار. شکیبایی پشتکار تلاش زحمت تلقین زر مفت خفه شو خفه شو خفه شو. این وبلاگ طی چند روز آینده بروز خواهد شد. لطفن شکیبا باشید! نوشته شده در جمعه نوزدهم اسفند ۱۳۹۰ساعت 21:0 توسط ضحی. فکر کنم صادقانه ترین و بی دروغ و نقاب ترین چیز هایی که گفتم و حس کردم و نوشتم اینجا بوده حالا هی برو پروفایل رو بخون و دنبالم بگرد. من لا به لای همین کلمه هام. لب چشمه(کلوب مشتریان نشر چشمه). نشر فخیم چشمه :). عکاس خانه ی دوستم. سارا که حالا دیگه نیست. وحی من آوا ندارد. پرهام با وبلاگی بی تکرار.

kalafesabz.blogfa.com

کلاف سبز

http://www.kalafesabz.blogfa.com/8910.aspx

چرک نویس های دخترکی تقریبا بی قرار. ششمین سه شنبه ی خاص. من امروز به گل نرگس فروشای سر مدرس حسودیم شد. اگه من این همه گل نرگس داشتم نمی فروختمشون. پن۱: می دونم اونا مجبورن بفروشن. با مهر تو. پن۲: بتسی و اونی که نمی خوام اسمت و بیارم خیلی به یادتونم. پن۳: ادامه میدم تا اون جایی که تو همراهم باشی. نوشته شده در سه شنبه بیست و هشتم دی ۱۳۸۹ساعت 15:17 توسط ضحی. پنجمین سه شنبه ی خاص. سه شنبه ی برفی. من تو را با تمام. در آغوش می گیرم. پن۱: دوستان من رو ببخشند. پن۳: من تنها به جز تو کی و دارم؟ من تو را آرزو می کنم.

kalafesabz.blogfa.com

کلاف سبز

http://www.kalafesabz.blogfa.com/9006.aspx

چرک نویس های دخترکی تقریبا بی قرار. میخ میلاد و چشم من. هوا اونقدر ابری هست که خورشید دیده نشه و چشم من و ابری کنه. و دل من اونقدر گرفته هست که شب تا صبح رو زیر پتوم چمباتمه زده باشم و گریه کرده باشم و حالا صبح باشد وابرهای چرک و گرفته توی آسمان کپ کرده باشند و من فکر کنم به خاطر من است شاید. توی اتوبوس نشسته ام. اتوبان مدرس شلوغ است. تک دانه باران می ریزد روی شیشه ی بزرگ اتوبوس و من به قطره ها نگاه می کنم. یک قطره اشک از چشمم می افتد روی شیشه ی عینکم و می شود درست حکایت باران و شیشه ی اتوبوس. پن۲: به جز...

kalafesabz.blogfa.com

کلاف سبز

http://www.kalafesabz.blogfa.com/9102.aspx

چرک نویس های دخترکی تقریبا بی قرار. اینسامنیای نصفه و نیمه. چراغ مطالعه را خاموش کردم و کناری زدمش. دو تا اسپیکر که صدای تک نوازی سنتور در آن پیچیده بود را هم کناری زدم. اینسامنیای نصفه و نیمه ای که رهایم نمی کرد. دلم شدیدن گرفته و این وقت شب تنها کسی که می توانم با او حرف بزنم خواب است تازه انهم نه تمام حقیقت را فقط تا جایی که آبرو حفظ شود. چراغ های خیابان روشن اند و هر از چند گاهی اتومبیلی از روی سرعت گیر پشت بلوک رد می شود. ای کاش زویا پیرزاد بود چراغ ها را خاموش میکرد! سه ماه است خسته ام خوابم نمیرود.

atashbedunedud.blogfa.com

آتش بدون دود

http://www.atashbedunedud.blogfa.com/8912.aspx

اینجا همه چیز مثل قبله . همه چیز . فقط . این نیمکت رنگ و رو رفته . اون بید مجنون پیر . اون دکه ی روزنامه فروشی . اون گل فروشی . آدمایی که رد می شن . ماشینایی که بوق می زنن! سر و صدا . شلوغی . همه چیز مثل قبله . همه چیز . فقط . منم مثل قبلم . مثل قبل . مثل سه سال پیش . همون قیافه . همون لباسا . همون عطر . همون کیف . همون کفش . بازم سردمه مثل قبل! اینجا همه چیز مثل قبله . همه چیز . فقط . سه سال تموم نیومدم که بشینم روی این نیمکت . نگاه کنم به آدما . نیومدم که سردم بشه . یادم نیست برای چی می اومدم! نوشته شد...

atashbedunedud.blogfa.com

آتش بدون دود - اتاق سرد ...

http://www.atashbedunedud.blogfa.com/post-19.aspx

تو اومدی و مامان آروم زیر گوشم گفت : بیا اینم شوهرت ، ببین چیکار کرده با خودش ، اگه بابات بود حسابی از خجالتش در می اومد ، نذاشتم بیاد که این یارو زنده بمونه ، حیف نیست دستش به خون این مرتیکه نامرد معتاد آلوده شه؟ یه سال معلوم نیست کدوم جهنم دره ای بوده ، لابد تو جوب می خوابیده که انقد بوی گند می ده ، خاک تو سر تو دختر با این شوهر انتخاب کردنت . وقتی برگشتم و به صورت مامان نگاه کردم و چشمای خیسم رو دید ، سرش رو تکون داد و گفت :. تو شروعش کردی دختر ، امروز "من" تمومش می کنم . بهت بگم یه سال تموم کجا بودی؟