samiradezvareh.blogfa.com
سپیده های سکوت -
http://www.samiradezvareh.blogfa.com/post-17.aspx
عشق را ای کاش زبان سخن بود. من شبدری را بوئیده ام. که شعر چشمان تو را از بر داشت. در مطلق نا اميدي بودم. كه خيالت به يقينم برداشت. هر جای این دنیای تکراری که باشی. جای خالیت بغض می کند. درد مي گيرد، فرق مي كند. خانه ي كوچكي ميان سينه ام. در گلدان چشم هر كسي كه باشي. منم خليده ي خارهاي غرورت. تا تماشاي خوبيت، در گلدان ديگري. تو را بايد چون گلي بوئيد و دوست داشت. تو را فقط به يادگار نگاهي كه فرق داشت! نوشته شده در پنجشنبه دوم شهریور ۱۳۹۱ساعت 13:3 توسط سمیرا دزواره. همه چيز همه جا.
samiradezvareh.blogfa.com
سپیده های سکوت - زیر گنبد کبود
http://www.samiradezvareh.blogfa.com/post-11.aspx
عشق را ای کاش زبان سخن بود. در خاك سياه شب. زير گنبد كبود چشمان من. جز نقش گنگ سيلي تو. تمام قصه دروغ بود! حقيقت نواي فاصله ايست. كه قهر تو در گوشم نواخت. ماه تمام رويم را. در پرده ي خاموشي نهفت. به گودي نشسته چشمان در راهم. مگر كه آيات تو .نفس هاي مسدود مرا. باز گشايد از بختك خاك. گويي سر باريدن داشت. از زمين مه آلود تن. به آسمان تفته ي انتظار. يكي بود و يكي هست. كه از دريچه ي ماه مهربان. شب ها به بالين بي تو سر مي نهد. كه از دردناكي آزارهاي شبانه ات. سايه ي رفتنت را. بر قاب در خشكانده ام. همه چيز همه جا.
samiradezvareh.blogfa.com
سپیده های سکوت
http://www.samiradezvareh.blogfa.com/8906.aspx
عشق را ای کاش زبان سخن بود. روی خط چین سرنوشت. امروز به وقت دل. ابركان ديده پاييز را آغازيدند. و پرستوي تو از دل كوچيد. كه اين چندمين بهار را. به آشيانه باز نيامدي. راه خانه گم كرده اي. يا به تقصير اين سينه ي تنگ. ترك جانم گفته اي. جز اشك چشمان من. آسمان را باراني در چنته نيست. مگر موازيند تمام جاد ه هاي جهان. كه اينگونه آدم به آدم نمي رسد؟ نه پيش مي رويم و نه پس. روي خط چين سرنوشت. جاي سايه ي سنگين و سياه تو. جام ارغوان پاييز را به خانه مي آورم. همه شب مست و سرخ. مشت مي كوبم بر هر چه آيينه. نوشته شده در...
samiradezvareh.blogfa.com
سپیده های سکوت -
http://www.samiradezvareh.blogfa.com/post-15.aspx
عشق را ای کاش زبان سخن بود. پا پس بكش از خيال. با توام كه مي آيي و هنوز. كبوترانه هايت را. مي گستري. روي دورترين بام هاي خاك. به خيال شيشه هاي رنگي رنگ. مگر بيرنگي پروازت را نگاري! نيلگون نمي شوي به آبي اين آسمان تنگ. جوهرت خاك و پاي پريدنت در خاك. دنياي ما را به بهاي هر دانه. نوشته شده در دوشنبه یکم اسفند ۱۳۹۰ساعت 13:31 توسط سمیرا دزواره. همه چيز همه جا.
samiradezvareh.blogfa.com
سپیده های سکوت - کس ناکسان خداست
http://www.samiradezvareh.blogfa.com/post-12.aspx
عشق را ای کاش زبان سخن بود. ز ير آتش مرداد. بوي پاييز مي دهد اين،. هواي خالي از تو. و طعم نارس انار. به خيال بوسه لبانم را گزيد. خزان، خزيده در پوستين شهر. هواي پاييزي رفتنت را. جا مانده ام، جايي درون تو. بعد از تو شهر من. در خاك خاطره غربت مي شود. بعد از تو من بيگانه ي ياس هاي ايرانشهر. دستم نمي رود به سياه. كه سرمه ي چشمم كنم. نشسته به پاي پيمان سپيد و سياه. كه سپيدش نمانده است. يك نفس سياه . سرب اين اندوه. در سينه ي من سنگ نمي شود چرا؟ رخت سفر بسته ام از دنياي بي تو. از اينجاي جهان، راه من از تو جدا.
samiradezvareh.blogfa.com
سپیده های سکوت - اياك نعبد و ياريم كن
http://www.samiradezvareh.blogfa.com/post-16.aspx
عشق را ای کاش زبان سخن بود. اياك نعبد و ياريم كن. تنها در آستانه ي آتش. كه ترانه هاي اين بهار. به خودسوزي پاييز رسيد؟ پيش روي چشم خيس تطاول. دل به سينه تاب نمي آورد. اينچنين كه پيراهنت را. به بوي وصل غير آلوده اي. اياك نعبد و ياريم كن. كز فراخ رحمت تو به تنگ آمده ام. مرا هواي ن ف س. عطر ن ف س هاي اوست. عشق ديگر مقدس نيست مي دانم. بر گل آدم علف هاي هرز هوس روئيده اند. ابليس هم مرا برده از ياد. كه شور گناهي حتي. به آتش دل بريزد. اين روزها شوق ديدار كسي را مي خوانم. از ستاره هاي چشمان سياه تو. همه چيز همه جا.
samiradezvareh.blogfa.com
سپیده های سکوت
http://www.samiradezvareh.blogfa.com/9106.aspx
عشق را ای کاش زبان سخن بود. من شبدری را بوئیده ام. که شعر چشمان تو را از بر داشت. در مطلق نا اميدي بودم. كه خيالت به يقينم برداشت. هر جای این دنیای تکراری که باشی. جای خالیت بغض می کند. درد مي گيرد، فرق مي كند. خانه ي كوچكي ميان سينه ام. در گلدان چشم هر كسي كه باشي. منم خليده ي خارهاي غرورت. تا تماشاي خوبيت، در گلدان ديگري. تو را بايد چون گلي بوئيد و دوست داشت. تو را فقط به يادگار نگاهي كه فرق داشت! نوشته شده در پنجشنبه دوم شهریور ۱۳۹۱ساعت 13:3 توسط سمیرا دزواره. اياك نعبد و ياريم كن. تنها در آستانه ي آتش.
samiradezvareh.blogfa.com
سپیده های سکوت - کجای دل بگذارمت؟
http://www.samiradezvareh.blogfa.com/post-8.aspx
عشق را ای کاش زبان سخن بود. دست و دلم نمي رود به خيال هم. هر سو، به خاري از خاطرت. به هر سو رميدم. به دام بي دانه ي دل افتاد. هر شب، به خواب دريازده ي چشمم. رؤياي تو را غرق مي كنم. كجاي دل بگذارم اندوه تو را؟ در كوچه هاي خيس تماشا. در فشار دست هاي تو بيگاه خداحافظي. لامسه ي انگشتان من جا ماند. تمام شب، شره مي كرد. التهاب چشم نرگسي پشت پلك هاي بيخواب. قرارمان نبود، به بيقراري دل. در احتضار پيغامي از شيرين لبهايت. كه آخرين باشد، تيشه ي فرهادم را! به هر دياري، هر كه يار ت شد. مهرت، حلال من باد.
samiradezvareh.blogfa.com
سپیده های سکوت
http://www.samiradezvareh.blogfa.com/9011.aspx
عشق را ای کاش زبان سخن بود. دلبسته ام به باد و بر بادم. شايد برگي از خزان من. به روي پنجره ات آورد. دلبسته ام به موراني. كز بند بند من دانه كشند و ريشه هايم را ،. رهايي باشدم مگر زين خاك بي حاصل. كه بهارش را گلي جز ياد تو نيست. و نسيمش را نفس از عطر توست! نوشته شده در شنبه بیست و نهم بهمن ۱۳۹۰ساعت 11:48 توسط سمیرا دزواره. همه چيز همه جا.