dostaneha.persianblog.ir

kabood.persianblog.ir

سرم شلوغه - خاطرات كودكي

http://kabood.persianblog.ir/post/304

كم مينويسم . كم ميخونم و تنبل شدم . خودم ميدونم. همه اش مشغولم. با بچه و خونه و كار همه قاطی پاطی پيش ميره. بچه ها خوبند .علی مشغول شيطونيه و محمود شيرودی كلاسهای پرتاب وزنه رو ميره و علی هم خونه همه چيز رو پرت ميكنه. چند روز پيش دمپايی رو پرت كرد و امروز هم راكد بدمينتون رو شانس آوردم كه فقط تنم كبود شد و جاييم نشكست. يه برنامه سفر برای ۲۹ آبان گذاشتيم تو دوستانه ها. چهارشنبه ٢ دی ،۱۳۸۳. تولد تولد تولدت مبارک. ماه آبان هم از راه رسيد. شبکه اجتماعی بهشت من. باشگاه مدیران و متخصصان.

kabood.persianblog.ir

خاطرات كودكي

http://kabood.persianblog.ir/1383/7

اولين باری که به اونجا رفتم و يادم مياد ۶ ساله بودم و بابا لباس فوتبال میپوشيد و از اون کفش های ميخ دار میپوشيد و من و مريم هم دور زمين فوتبال ميدويديم . شنبه محمود رو بردم هيات دوميدانی استان تهران و کلی هيکلش رو ورانداز کردند و امتحان گرفتن و بلاخره برای پرتاب وزنه انتخاب شد و دو روز تو هفته ميبرمش امجديه . ديروز کنار زمين نشسته بودم و ياد دوره کودکی افتادم که چقدر زود گذشت و دلم ميخواست يه دور دور زمين بدوم ولی حتما حراست با اردنگی منو مينداخت بيرون. جمعه پارک قيطريه ميبينمتون شرح کاملش تو دوستانه ها.

pesaron.blogfa.com

پسرون اهوازی - ببین

http://www.pesaron.blogfa.com/post-247.aspx

وبلاگی برای اهوازی ها و عاشقان اهواز. دلم مي خواست يکی رو داشتم ،. بعضي وقتا که مردم خستم می کردن ،. ميومد کنارمو دستاش رو مي گذاشت دو طرف صورتم. ز ل مي زد توو چشام ، مي گفت. تو من رو داري! نوشته شده در شنبه سیزدهم خرداد ۱۳۹۱ساعت 12:33 توسط davood emam. بلاگر: نظر بدش خوبه. بارون: وقتي شب ميباره خوبه. ستاره: وقتي آروم من رو نگاه ميكنه. تو: راستش نمي دونم. من: تفكر عشق زد گيم خوبه. جونم رو براي خودش. دلنوشته های یه دختر سمپادی. نوجوانی در 3 سوت. فيسلوف . . ). باررررون میاد نم نم. زندگی من در پارسی بلاگ.

pesaron.blogfa.com

پسرون اهوازی - آزادی

http://www.pesaron.blogfa.com/post-251.aspx

وبلاگی برای اهوازی ها و عاشقان اهواز. فقط یک خط قرمز داشت: دروغ نباید می گفتیم. چیز دیگه ای یادم نیست که یادمان داده باشد جزاینکه خودمان فکر کنیم و بی دلیل چیزی را نپذیریم.حریم خصوصی خیلی محترم بود، با این که بچه بودیم کسی بدون در زدن وارد اطاق ما نمی شد. خلاصه ،ما اینجوری بزرگ شدیم. پدرم دوستی داشت که دخترش همسن من بود. ما بهش می گفتیم عمو. دختر عمو محمود درست برعکس ما تربیت شده بود. توی خونه شان حرف اول و آخر را پدر می زد. برای چی جیغ می زنی؟ حالا مگه چی شده؟ بلاگر: نظر بدش خوبه. تو: راستش نمي دونم.

pesaron.blogfa.com

پسرون اهوازی - دو تا مرده شور

http://www.pesaron.blogfa.com/post-243.aspx

وبلاگی برای اهوازی ها و عاشقان اهواز. دو تا مرده شور. یک داستان خیلی خیلی حال به هم زن! نرید بخونید به من فش بدیدا! دوتا مردشور بودن هر جنازهای میاوردن شکمشو وا میکردن غذا هاشو میخوردن. یه روز شکم یکیو واز میکنن توش ماکارونی بود، مرده شوره به رفیقش میگه من نمیخوام تو بخور رفیقش میگه چرا توکه ماکارونی خیلی دوس داشتی! میگه نمیخوام دیگه، رفیقشم همشو میخوره. بعد که تموم میشه میگه میدونی چرا نخوردم؟ میگه چون توش مو بود. اونم حالش به هم میخوره همهرو بالا میاره. رفیقش میگه : دروغ گفتم! بلاگر: نظر بدش خوبه.

pesaron.blogfa.com

پسرون اهوازی - زن یا شیطان؟

http://www.pesaron.blogfa.com/post-252.aspx

وبلاگی برای اهوازی ها و عاشقان اهواز. زن به شیطان گفت : آیا آن مرد خیاط را می بینی؟ میتوانی بروی وسوسه اش کنی که همسرش را. شیطان گفت : آری و این کار بسیار آسان است. پس شیطان به سوی مرد خیاط رفت و به هر طریقی سعی می کرد او را وسوسه کند اما مرد خیاط همسرش را بسیار دوست داشت و اصلا به طلاق فکر هم نمی کرد. پس شیطان برگشت و به شکست خود در مقابل مرد خیاط اعتراف کرد. سپس زن گفت : اکنون آنچه اتفاق می افتد ببین و تماشا کن. زن به طرف مرد خیاط رفت و به او گفت :. و آن زن گفت :کمی صبر کن. شیطان با تعجب گفت : چگونه؟

pesaron.blogfa.com

پسرون اهوازی - روز پدر مبارک

http://www.pesaron.blogfa.com/post-244.aspx

وبلاگی برای اهوازی ها و عاشقان اهواز. پيشاپيش روز ما موجودات زيبا،دوست داشتني،حساس،فداكار،دلسوز،از خود گذشته،دست و دل باز،زحمتكش،عاقل،مدير،مدبر، لايق و شايسته پاداش كه 60 درصد وقتمون صرف خانواده ميشه مباركمون باشه! و اصلآ هم مهم نيست كه اونا بدونند كه ما چه جواهراتي هستيم! ضمنا جوراب هم خودمون خريديم. به سلامتي پسري که پولهاي مچاله شدشو اروم گذاشت جلوي فروشنده و گفت. براي روز پدر يک کمربند مي خوام.فروشنده:چ ه جنسي باشه؟ کوچولو:. فرقي نميکنه فقط دردش کم باشه.پیشاپیش روز پدر مبارک. بلاگر: نظر بدش خوبه.

kabood.persianblog.ir

خاطرات كودكي

http://kabood.persianblog.ir/1383/8

تولد تولد تولدت مبارک. اين آهنگ رو يادتون مياد اولين بار کی شنيديد و نوار بود يا صفحه. امروز رفتيم طهرون گردی و ۷ نفری بوديم و يه گرام خوشگل نارنجی خريدم و يه سری صفحه که يکيش صفحه تولد مبارک بود. راستی بلاک من هم چند روز پيش دو سالش تموم شد و پا به سه سالگی گذاشت. همه خوبند و علی شيطونی ميکنه و خرابکاری . پريروز سه تا سی دی رو بزور تو کامپيوتر گذاشته بود و با چه مکافاتی درشون آورديم. محمود درس ميخونه و زبان کلاس ميره و امجديه هم همچنان گوله پرت ميکنه الان وزنه چهار کيلويی رو ۵.۵ متر پرت ميکنه. 1639;&#58...

kabood.persianblog.ir

ماه آبان هم از راه رسيد - خاطرات كودكي

http://kabood.persianblog.ir/post/303

ماه آبان هم از راه رسيد. سلام و صد تا سلام. همه خوبند و ملالی نيست جز ديدار دوستان. بچه ها خوبند و مشغول شيطنت . کارها بر وفق مراد و در تدارک لوازم افطاری هستم. يک عالمه آش رشته . شکموها ی بلاگر همه ۵ شنبه خونه ما دعوتند به صرف افطاری شما هم ميتونيد بياييد . شرح کامل تو دوستانه ها. 1784;:٠٥ ‎ق.ظ ; دوشنبه ٤ آبان ،۱۳۸۳. چهارشنبه ٢ دی ،۱۳۸۳. تولد تولد تولدت مبارک. ماه آبان هم از راه رسيد. شبکه اجتماعی بهشت من. باشگاه مدیران و متخصصان.

kabood.persianblog.ir

kabood - خاطرات كودكي

http://kabood.persianblog.ir/pages/1

خيلی دلم ميخواد که تا لنگ ظهر بخوابم ولی علی با يه توپ بسکتبال زد تو سرم و ۸ صبح از خواب بيدارم کرد. کاش ميشد شب تولد حضرت مسيح تو مراسم ارامنه شرکت کنم . اين دور و بر ما همه جا درخت کريسمس ميفروشند و آدم هوس ميکنه يکی بخره. امسال هم لنگه جورابمون رو ميگذاريم دم پنجره شايد بابا نوئل اشتباهی خونه ما هم اومد. راستی شما نميدونيد اون شب ما ها رو هم کليسا راه ميدن يا نه؟ کاش يه دوست ارمنی داشتيم و اون شب ميرفتيم سراغش. يه قرار شکمويی تو دوستانه ها گذاشتيم برای پنج شنبه ميتونيد بياييد. ظهر جمعتون به خير. محمود...