eh22.blogfa.com

ehsanfatemi.blogfa.com

آوای درون

http://www.ehsanfatemi.blogfa.com/8906.aspx

خبر افتتاح یه نمایشگاه نه چندان بزرگ هنرهای تجسمی و سبک های پست مدرن. چند روزی بود که رسیده بود به گوش ما. یه روز بعد از ظهر از سر بیکاری هوس کردم یه سری به این نمایشگاه بزنم . وارد نمایشگاه شدم . بله . چهره ها کاملا هنری بودن ،. هر کس یه گوشه ای مشغول تماشا بود . انواع و اقسام تندیس های عجیب و غریب و تابلوهای فضایی . این وسط یه تابلو خیلی نظرمو جلب کرد . یعنی کسی که داشت به تابلو نگاه می کرد بیشتر کنجکاوم کرد . یه پسر تقریبا 25-26 ساله بود . همچین متفکرانه غرق در تابلو شده بود . گفتم : یک ربع؟ بعد از ای...

ehsanfatemi.blogfa.com

آوای درون - ناهار

http://www.ehsanfatemi.blogfa.com/post-19.aspx

امروز وقتی داشتم از بیرون بر می گشتم خونه ،. وسط راه یهو هوس ماءالشعیر کردم و یه گندشو خریدم و اومدم خونه . هوا بسی ناجوانمردانه گرم بود و کلی عرق کرده بودم ،. واسه همین تصمیم گرفتم قبل از ناهار تنی به آب بزنم . رفتم تو حمام و یکم خودمو خیس کردم و بعد شروع کردم به کفی کردن سر و بدنم . کارم تموم شد و اومدم کفا رو بشورم . اما هر چی شیرو می چرخوندم آبی ازش در نمی اومد . وای ، الانم وقت آب رفتن بود آخه . هیچکس هم خونمون نبود جز مامان بزرگم . کفا دیگه کم کم شروع کردن به حرکت و چشمامم دیگه داشتن می سوختن .

ehsanfatemi.blogfa.com

آوای درون

http://www.ehsanfatemi.blogfa.com/8905.aspx

یکی بود یکی نبود. یه من بود توی دنیای ضمیرها. می دونید که من تو او ما شما آنها. من با تمام من های دیگه فرق می کرد ، خیلی خیلی هم فرق می کرد. یه روز من یه من رو دید ، اون من مثل خودش بود ، من از اون خوشش اومد. اما خجالت کشید برو جلو و بهش بگه ،. تازه از کجا معلوم اون هم از من خوشش اومده باشه یا خوشش بیاد؟ توی دنیای ضمیرها مثل هر دنیای دیگه قوانینی بود! من باید از تو خوشش بیاد ، من باید از او خوشش بیاد ،. تا با هم ما بشن . بقای بقیه ی ضمیرهای جمع به این بستگی داشت. اما من قصه ی ما متفاوت بود ،. رفتم تو حما...

ehsanfatemi.blogfa.com

آوای درون

http://www.ehsanfatemi.blogfa.com/8911.aspx

همين قدر کوچک. همين قدر بي نهايت. کاش دنيا همين ميشد. همين صندلي. همين ميز. و همين من پشت مونيتور. کاش دنيايم همين جا بود. اين کوچک بينهايت. و صداي آدم ها اين خطوط سياه بود. زيبا و گيرا. و ميتوانستم تمام روز را باشم اين جا. و ديگر غصه ي چيز هاي ديگر را نخورم و غصه اي اگر باشد براي همين ها باشد و اشکي اگر بريزم پاي اين واژه ها باشد که فراموش نميکنند. کاش دنيايم همين جا بود. همينقدر کوچک همينقدر بينهايت. نوشته شده در یکشنبه هفدهم بهمن 1389ساعت توسط احسان. منم ، بازم من! همونی که وقتی خوشحاله. وب سايت دانشگ...

ehsanfatemi.blogfa.com

آوای درون - اعتراف

http://www.ehsanfatemi.blogfa.com/post-18.aspx

امروز تصمیم گرفتم اعتراف کنم . خیلی وقته که احساس گناه روی دوشم سنگینی میکنه ،. صبح زود که از خواب بیدار شدم ، ساعت طرفای ده و نیم بود ،. من کلا سحرخیزم مخصوصا تابستونا ،خلاصه دیدم یه آقایی داد می زنه :. جوجه رنگی دارم . جوجه های قشنگ دارم . جوجه های ناز دارم . با دیدن این صحنه وجدان نهفته ام از خواب بیدار شد . من چیزی در حدود 16-17 سال پیش سه تا قتل انجام داده بودم . سالم بود ( اصلا مهم نیست چند سالم بود ، فقط بدونید بچه بودم ). یه بار مادرم از یکی از همین جوجو فروشا 3 تا جوجوی کوچولو واسم خرید . از اون...

ehsanfatemi.blogfa.com

آوای درون - اوهام " فرار از خود "

http://www.ehsanfatemi.blogfa.com/post-13.aspx

اوهام فرار از خود. من " ، اول شخص مفرد یعنی تنها یعنی" من ". همیشه در انتظار" او " ،. او " ، سوم شخص مفرد ، یعنی تنهاست. همیشه من میخواستم با او همراه بشم تا ما بشیم. ما " اول شخص جمع. ما ، تنها نیست. نمی دونم تو که داری این نوشته ها رو می خونی تنهایی یا نه؟ اما می دونم " تو " دوم شخص مفرده. اگه تنهایی چرا پیش من نمی آی؟ من ، تو ، او می تونیم ما بشیم. من می دونم تو و او می تونید دوستای خوبی برای هم بشید. شما " دوم شخص جمع. این جوری دیگه هیچکس تنها نیست. اصلا یادم رفت ، آنها. آنها " سوم شخص جمع. چقدر دوست...

ehsanfatemi.blogfa.com

آوای درون - سه روایت

http://www.ehsanfatemi.blogfa.com/post-17.aspx

روایت اول " شاپرک و مهتاب. وقتی از پیلش بیرون اومد ، همه چیز براش تازگی داشت. به دور و برش که نگاه کرد پر بود از چمن ودرخت وبوته. اونجا یه باغچه بود ، یه باغچه ی سرسبز. باید صبر می کرد تا بالهاش خشک بشن ، همه جا تاریک تاریک بود. توی اون تاریکی نگاهش به ماه افتاد ، بزرگ ، نورانی ، تحسین برانگیز. شاپرک طلسم شد ، افسون ماه. فقط به ماه خیره شد ، بالهاشو تکون داد. می شد پرواز کرد ، بال زد بال زد. نسیم در گوشش زمزمه کرد هرگز به ماه نمی رسی! شاپرک بال زد ، به سمت ماه رفت ، رفت ، رفت . هرگز به ماه نمی رسن".

ehsanfatemi.blogfa.com

آوای درون - من و من

http://www.ehsanfatemi.blogfa.com/post-20.aspx

یکی بود یکی نبود. یه من بود توی دنیای ضمیرها. می دونید که من تو او ما شما آنها. من با تمام من های دیگه فرق می کرد ، خیلی خیلی هم فرق می کرد. یه روز من یه من رو دید ، اون من مثل خودش بود ، من از اون خوشش اومد. اما خجالت کشید برو جلو و بهش بگه ،. تازه از کجا معلوم اون هم از من خوشش اومده باشه یا خوشش بیاد؟ توی دنیای ضمیرها مثل هر دنیای دیگه قوانینی بود! من باید از تو خوشش بیاد ، من باید از او خوشش بیاد ،. تا با هم ما بشن . بقای بقیه ی ضمیرهای جمع به این بستگی داشت. اما من قصه ی ما متفاوت بود ،.

ehsanfatemi.blogfa.com

آوای درون - منم ، بازم من...!!!

http://www.ehsanfatemi.blogfa.com/post-23.aspx

منم ، بازم من! من همونی هستم که وقت و بی وقت مزاحمت می شوم. همونی که وقتی خوشحاله. همونی که فقط وقتی دلش می گیره و بغضش می ترکه ، می آید سراغت! من همونی ام که همیشه دعاهای عجیب و غریب می کنه و چشمهایش را. می بنده و میگه:. باید دعایم را مستجاب کنی . همونی که گاهی لج می کنه و گاهی خودش را برایت لوس می کنه. همونی که نمازهایش یک در میان قضا می شوه و کلی روزه نگرفته داره. همونی که بعضی وقتها پشت سر مردم حرف می زنه. و گاهی بدجنس میشه! البته گاهی هم خودخواه ، گاهی هم دروغگو . حالا منو یادت اومد؟

ehsanfatemi.blogfa.com

آوای درون - همين قدر کوچک... همين قدر بي نهايت...

http://www.ehsanfatemi.blogfa.com/post-24.aspx

همين قدر کوچک. همين قدر بي نهايت. کاش دنيا همين ميشد. همين صندلي. همين ميز. و همين من پشت مونيتور. کاش دنيايم همين جا بود. اين کوچک بينهايت. و صداي آدم ها اين خطوط سياه بود. زيبا و گيرا. و ميتوانستم تمام روز را باشم اين جا. و ديگر غصه ي چيز هاي ديگر را نخورم و غصه اي اگر باشد براي همين ها باشد و اشکي اگر بريزم پاي اين واژه ها باشد که فراموش نميکنند. کاش دنيايم همين جا بود. همينقدر کوچک همينقدر بينهايت. نوشته شده در یکشنبه هفدهم بهمن ۱۳۸۹ساعت توسط احسان. سال ها دل طلب جام جم ازما می کرد.