chocoholic.persianblog.ir
دست به آب در ترمینال تبریز! - خاطرات پت و مت از زبان پت
http://chocoholic.persianblog.ir/post/237
خاطرات پت و مت از زبان پت. دست به آب در ترمینال تبریز! نویسنده: پت - ۱۳٩۳/۱٢/۱. صبح یادم افتاد به دست به آب رفتنم در ترمینال تبریز. اول اینکه در طول مسیر هر موقع من نیت کردم و عزمم رو جزم که حتما سری به دست به آبهای تو راه بزنم، از بوی تعفن و غیره پشیمون میشدم و تصور میکردم دیوار کلیه و مثانه ام باید به واسطه آدامسهایی که در طول عمرم قورت دادم باید به قدر کافی الاستیک شده باشند. که بگذریم. رفتم و به به! اومد گفتم با من نیست. راهم رو کشیدم که برم دیدم، صدا ترجمه شد به شکل "دختر خانم! نتیجه گیری اخلاقی 2:.
chocoholic.persianblog.ir
خاطرات پت و مت از زبان پت
http://chocoholic.persianblog.ir/1391/9
خاطرات پت و مت از زبان پت. نویسنده: پت - ۱۳٩۱/٩/۱٥. میخوام تو این پست از مسائل کمی شخصیتر زندگیم بگم. از دوست پسرم میخوام بگم. اسمش جک هست. جک از سویلند اومده. سویلند یه جایی هست که توش گوسفند و گاو و خوک خوب رشد میکنند. برای همین والدین جک دامدارند، البته اگه خوک هم دام حساب بشه. به هر حال یه جوورهایی دارند که باهاشون رزق روزی میکنند و گذران عمر! دست به آب در ترمینال تبریز! شبها که شما میخوابید، آقا پلیسه داره به پت اینا کمک میکنه! از آن زمان که عشق. از قطره تا دريا. (يه عالمه جملات قصار داره! برهنه تا ...
chocoholic.persianblog.ir
خاطرات پت و مت از زبان پت
http://chocoholic.persianblog.ir/archive
خاطرات پت و مت از زبان پت. 1777;۳٩٥/۳/۱۳. 1777;۳٩٤/۱٠/۳٠. دست به آب در ترمینال تبریز! 1777;۳٩۳/۱٢/۱. 1777;۳٩۳/٦/۳۱. 1777;۳٩۳/٤/۳. 1777;۳٩۳/۱/٧. شبها که شما میخوابید، آقا پلیسه داره به پت اینا کمک میکنه! 1777;۳٩٢/۱٠/٢٤. 1777;۳٩٢/٥/۱۱. 1777;۳٩٢/۱/۱٦. ایالت خودمختار خودگردان پت آباد! 1777;۳٩۱/۱۱/٢٦. اجرای برنامه ی زنده در اتوبوس توسط دوستتان پت! 1777;۳٩۱/۱۱/٩. 1777;۳٩۱/٩/۱٥. 1777;۳٩۱/٧/٧. چگونه هفت تا پسر رو در یک پراید جا بدهیم! 1777;۳٩۱/٥/۱٤. 1777;۳٩۱/٤/۱٧. 1777;۳٩۱/۳/۱٥. پت و طلاجون در میدان آزادی! 1777;...
golestan-peyvand.blogfa.com
و زمانی که زندگی خندید عشق رویید - روشنی من گل آب
http://www.golestan-peyvand.blogfa.com/post-21.aspx
و زمانی که زندگی خندید عشق رویید. پایانی بر هیچ اندیشه ای نیست.بسیار گفته اند و باز گفته خواهد شد. روشنی من گل آب. گردش ماهی ها روشنی من گل آب. نان و ریحان و پنیر آسمانی بی ابر اطلسی هایی تر. رستگاری نزدیک:لای گلهای حیاط. نور در کاسه مس چه نوازش ها میریزد. نردبان از سر دیوار بلند صبح را روی زمین می آرد. پشت لبخندی پنهان هر چیز. روزنی دارد دیوار زمان که از آن چهره من پیداست. چیزهایی هست که نمی دانم. میدانم سبزه ای را بکنم خواهم مرد. میروم بالا تا اوج من پر از بال و پرم. راه میبینم در ظلمت من پر از فانوسم.
chocoholic.persianblog.ir
اجرای برنامه ی زنده در اتوبوس توسط دوستتان پت! - خاطرات پت و مت از زبان پت
http://chocoholic.persianblog.ir/post/226
خاطرات پت و مت از زبان پت. اجرای برنامه ی زنده در اتوبوس توسط دوستتان پت! نویسنده: پت - ۱۳٩۱/۱۱/٩. قصه از اونجایی شروع شد که با یکی از دوستانم تو باغ فردوس تهران قرار داشتم. فرض کنیم که قرار ساعت یازده بود. حدود ده و نیم از میدون فاطمی کارم تموم شد. یه حسی از درون بهم میگفت که ممکنه نرسم چون ترافیکه! این بود که گفتم بین تاکسی و اتوبوس هر کدوم زودتر رسیدند میتونند من رو با خودشون ببرند. انگار مثلا دارم کره ای صحبت میکنم. آخرش گفتم خب بابا برو از راننده بپرس بی زحمت! میگم چون هوا کثیفه. میگن وا! آدم رو دچا...
chocoholic.persianblog.ir
خاطرات پت و مت از زبان پت
http://chocoholic.persianblog.ir/1392/1
خاطرات پت و مت از زبان پت. نویسنده: پت - ۱۳٩٢/۱/۱٦. سال نو شما مبارک باد! در همین راستا مت کیف خودش و جا عینکی خودش را گشت. و حتی به ما گفت که این عینکی که در جا عینکی اش ست مال من نیست؟ که ما فرمودیم خیر! چون مال ما کلا یه مدل و یک رنگ دیگه بود. پس از اندکی تقلا به این نتیجه رسیدیم که اگه عینکی که در کیف مت هست مال اوست، لابد اون عینکی که بر موهای او جلوس نموده ست، عینک ماست! این بود که پس از اندکی دوری به وصال نازنین عینک نائل آمدیم و اشکها فشاندیم. جایتان خالی! دست به آب در ترمینال تبریز! پت و مت جديد!
chocoholic.persianblog.ir
ردلی سوییس! - خاطرات پت و مت از زبان پت
http://chocoholic.persianblog.ir/post/235
خاطرات پت و مت از زبان پت. نویسنده: پت - ۱۳٩۳/٤/۳. ماجرا از این قراره که ما رفتیم مشهد، بعد گذرمون افتاد به چرم مشهد. یه کیفی چشممون رو گرفت که در سفر اروپاییمان چشممون رو نیز گرفته بود، اما ما به دلایل خاصی ابتیاعش نکرده بودیم. لذا برآن شدیم که بریم داخل مغازه تا ببینیم که دنیا دست کیه و چی به چیه. لازم به ذکره که بنده خبرنگار، کارآگاه، و یا وکیل نیستم. صرفا کنجکاو خالی هستم! مکالمه بین پت و آقای فروشنده به این شکل صورت گرفت:. پت: این کیفی که دارید قیمتش چنده؟ اونی که دیدید عین همینه. کار خودمونه. از قط...
roshantarinsetareh.blogfa.com
خــدایــا واســه هــمــــه چـی شکـــــرت
http://www.roshantarinsetareh.blogfa.com/8808.aspx
خدایا واسه همه چی شکرت. حافظ خلوت نشین دوش به میخانه شد . از سر پیمان گذشت بر سر پیمانه شد. من هنوزم نفس میکشم! بوی عیدی* ` . . .:. V )-:x چت ! X-( `v )- )* ` . . .:. عید غدیر خم عید غرور. ๑ ๑زیارت عاشورا-زیارت عشق( علیرضا) داداشمه๑ ๑. ๑ ๑محسن 1๑ ๑. ๑ ๑محسن 2๑ ๑. ๑ ๑محسن 3๑ ๑. ๑ ๑ *( ` -( `v )-مروارید *( ` -( `v )-๑ ๑. ๑ ๑OOn yeki weblogam๑ ๑ نترسیدها! ๑ ๑عشق( عشق های زیبا) ๑ ๑. ๑ ๑آه سرد๑ ๑. ๑ ๑ سارا๑ ๑. ๑ ๑نگار و نازی๑ ๑. ๑ ๑استاد آرایش مو نی نی (تیلا)๑ ๑. ๑ ๑من فرزاد 15 واحد پاس کردم๑ ๑. ๑ ๑عاشق تو๑ ๑.
golestan-peyvand.blogfa.com
و زمانی که زندگی خندید عشق رویید - به نام خدایی که نباید مهربانیش را از یاد برد
http://www.golestan-peyvand.blogfa.com/post-27.aspx
و زمانی که زندگی خندید عشق رویید. پایانی بر هیچ اندیشه ای نیست.بسیار گفته اند و باز گفته خواهد شد. به نام خدایی که نباید مهربانیش را از یاد برد. حتی مهربان تر از سه سال پیش. انقدر مهربان است که الان در جایی از این شهر جاگیر شده ام که روزی با همه وجود کودکانه ام میخواستم آنجا باشم و نبودم. درست در خانه ای زندگی میکنم ک وقتی کودکتر بودم چشم ازش برنمیداشتم. بس که نمایش زیبا و دلفریب بود. کودکی جالبی نداشتم.ولی حالا . آنقدر امکانات دور و برم ریخته که. هر چند کمی دیر. نوشته شده در ۹۱/۰۷/۰۴ساعت 17:18 توسط کژال.