muhemast.blogfa.com
پشت دیوار لحظه ها همیشه کسی می نالد - فرمانده
http://www.muhemast.blogfa.com/post-6.aspx
پشت دیوار لحظه ها همیشه کسی می نالد. پوتین هایم کو چه کسی بود صدا زد سرباز. کشف زمین یک توهم بود. بخواب بقیه عمرت اگر بخوابی بیشتر میفهمی. من در این تنهای کودنانه خر خدا را چسپیده ام. و تو نیز فرمانده غصه های دیشبت را . امروز بر سره من خالی مکن. من به این تنهای دارم عادت میکنم. بخواب شب دراز است و قلندر بیدار. بخواب منتظر من نباش من ۱۴ماه دیگر سربازم. نوشته شده در جمعه بیستم اسفند ۱۳۸۹ساعت 22:9 توسط هژير . سلام همان هژیرم اما سرباز 1/8/89اعزام شدم کم شدم آب شدم. فقط گاهی دلم برای خودم تنگ میشود.
muhemast.blogfa.com
پشت دیوار لحظه ها همیشه کسی می نالد - چه فرقی می کند
http://www.muhemast.blogfa.com/post-4.aspx
پشت دیوار لحظه ها همیشه کسی می نالد. پوتین هایم کو چه کسی بود صدا زد سرباز. چه فرقی می کند. پیش فنگ که میدهی گریه ام می گیرد ایست عناصر نگبانی گروهبان ۳چلقوزی میگزرد. سوپ رقیق(آشویتس)هم اینگونه نبود این سیخ های جوجه که از دلشان خون میریزد. به چپ چپ که میدهی خنده دار است این ها از مدرنیته ریز می گیرند. هوای این پرندک عجب تخمی ست دلم برای قهوای تلخ می گیرد. دیشب به یاد (فرانکل)پاس ۲(پارک )دادم پرندک دارد بوی آشویتس میگیرد. سهراب کشی کار یک لحظه بود اینجا سرباز تک آجر هزار بارت زیرت میگیرد. گوش هایم به فرمان.
muhemast.blogfa.com
پشت دیوار لحظه ها همیشه کسی می نالد - سلام
http://www.muhemast.blogfa.com/post-10.aspx
پشت دیوار لحظه ها همیشه کسی می نالد. پوتین هایم کو چه کسی بود صدا زد سرباز. نوشته شده در پنجشنبه بیست و نهم اردیبهشت ۱۳۹۰ساعت 1:23 توسط هژير . سلام همان هژیرم اما سرباز 1/8/89اعزام شدم کم شدم آب شدم. فقط گاهی دلم برای خودم تنگ میشود. گاهی با هم خدمتی هایم قهوه میخوریم. طبل ریز زیر پای چپ. پا هایم به چپو راست گفتن عادت کرده است. گوش هایم به فرمان. عقل به زور شنیدن. به بیهوش شدن راس ساعت9. انگار احمق تر شده ام. خانم صفر زااده آقای دولتی. شاعر شب و کمی هم .
muhemast.blogfa.com
پشت دیوار لحظه ها همیشه کسی می نالد - خبری نیست
http://www.muhemast.blogfa.com/post-1.aspx
پشت دیوار لحظه ها همیشه کسی می نالد. پوتین هایم کو چه کسی بود صدا زد سرباز. به تمام زبان ها هم که اقرار کنی. در نیم خواب سرباز. با آرزوی تفاوت میان. به تمام زبان ها آواز می خوانند. شاید منتظر شمارش معکوس. ۱۱، ۱۰، ۹. . نوشته شده در پنجشنبه چهاردهم بهمن ۱۳۸۹ساعت 0:1 توسط هژير . سلام همان هژیرم اما سرباز 1/8/89اعزام شدم کم شدم آب شدم. فقط گاهی دلم برای خودم تنگ میشود. گاهی با هم خدمتی هایم قهوه میخوریم. طبل ریز زیر پای چپ. پا هایم به چپو راست گفتن عادت کرده است. گوش هایم به فرمان. عقل به زور شنیدن.
monad.blogfa.com
ادبیات
http://www.monad.blogfa.com/post-51.aspx
زندگی شاید افروختن سیگاری باشد، در فاصله رخوتناک دو هم آغوشی. معلم پاي تخته داد مي زد. صورتش از خشم گلگون بود. و دستانش به زير پوششي از گردپنهان بود. ولي آخر كلاسي ها. لواشك بين خود تقسيم مي كردند. وآن يكي در گوشه اي ديگر جوانان را ورق مي زد. براي آنكه بي خود هاي و هو مي كرد و با آن شور بي پايان. تساوي هاي جبري رانشان مي داد. خطي خوانا به روي تخته اي كز ظلمتي تاريك. تساوي را چنين بنوشت. يك با يك برابر هست. از ميان جمع شاگردان يكي برخاست. هميشه يك نفر بايد به پا خيزد. به آرامي سخن سر داد. مات بر جا ماند.
monad.blogfa.com
ادبیات
http://www.monad.blogfa.com/post-54.aspx
زندگی شاید افروختن سیگاری باشد، در فاصله رخوتناک دو هم آغوشی. که آخرين قطره ی چايش را بنوشد. که کفش های کوچکش را به پا ک ند. در کيف مدرسه اش جا دهد. که کودکي هاي تابستاني اش را تکرار ک ند. و ف رصت نيافت. برقي در آسمان نيمه روشن سحرگاهي. و توقف زمان و زندگي. کفش کوچکي بر درگاه. فنجان م علق چای. دفترهای پاره ی مشق. که دقايقي پيش از اين سکوت مرگبار. شوق زندگي و عشق. آفتاب اين ويرانه بوده است. نوشته شده توسط آرام شریفی در دوشنبه سی و یکم تیر ۱۳۸۷ ساعت ۱۰:۱۱ قبل از ظهر موضوع لینک ثابت. اما یکی دیگر هم هست.
monad.blogfa.com
ادبیات
http://www.monad.blogfa.com/post-61.aspx
زندگی شاید افروختن سیگاری باشد، در فاصله رخوتناک دو هم آغوشی. بده ان قوطی سرخاب مرا. تا زنم رنگ به بی رنگی ی خویش. بده آن روغن ،تا تازه کنم. چهر پژمرده ز دلتنگی ی خویش. بده آن عطر که مشکین سازم. گیسوان را و بریزم بر دوش. بده آن جامه ی تنگم که کسان. تنگ گیرند مرا در آغوش. بده آن تور که عریانی را. در خ م ش جلوه دو چندان بخشم. به سرو سینه و پستان بخشم. بده ان جام که سر مست شوم،. به سیه بختی ی خود خنده زنم. روی این چهره ی ناشاد غمین. چهره یی شاد و فریبنده زنم. وای از آن همنفس دیشب من. درد ،زان بیشتر آزارم کرد.
muhemast.blogfa.com
پشت دیوار لحظه ها همیشه کسی می نالد - کلاه کوچک سربازیم
http://www.muhemast.blogfa.com/post-2.aspx
پشت دیوار لحظه ها همیشه کسی می نالد. پوتین هایم کو چه کسی بود صدا زد سرباز. سالها می آید از دنبال هم. ما نبودیم آه هرگز مال هم. طاقت زنجیرهامان طاق شد. بوسه ها آبستن شلاق شد. تا بفهمیم آخر پائیز را. مرگ می چیند به دقت میز را. گم شدی در برگ هاي. در کلاه کوچک سربازي. آخرین برگ منی بی بی درد. لطف کن اینبار دیگر بر نگرد . نوشته شده در پنجشنبه چهاردهم بهمن ۱۳۸۹ساعت 0:10 توسط هژير . سلام همان هژیرم اما سرباز 1/8/89اعزام شدم کم شدم آب شدم. فقط گاهی دلم برای خودم تنگ میشود. گاهی با هم خدمتی هایم قهوه میخوریم.
muhemast.blogfa.com
پشت دیوار لحظه ها همیشه کسی می نالد - 6ماه ودو روز گذشت
http://www.muhemast.blogfa.com/post-8.aspx
پشت دیوار لحظه ها همیشه کسی می نالد. پوتین هایم کو چه کسی بود صدا زد سرباز. 6ماه ودو روز گذشت. سلام بر این روزگار سخت. هرجا که باشی مادام که لباست پلنگیست سربازی. خیالی نیست زندگی اینجا دایورت است روی تخم چپم. خودم را به دست باید ها سپرده ام. بازم خیالی نیست بگذار دژبان پارس کند. اش خوری قصه امروز نیست سالهای سالست کاسه کاسه تقسیم میکنند سربازان تازه خدمت را. تمام ایسم های مارکس ولنین و نیچه وسارت جای خود را به کوس خولیسم داده اند. تمام الفاظ جهان راقاپ دیوار کنید اینجا انسانیت بوی لجن میدهد.
muhemast.blogfa.com
پشت دیوار لحظه ها همیشه کسی می نالد - مباد که باشد
http://www.muhemast.blogfa.com/post-9.aspx
پشت دیوار لحظه ها همیشه کسی می نالد. پوتین هایم کو چه کسی بود صدا زد سرباز. مباد که حالت از سرگروبانت بد باشد. که رژه به بزاقت تلخ باشد. که این روز های مرگ عین زندگی باشد. که درود امیر واقعی باشد. که پا درد سر باز جدی باشد. نخند اینجا ارتش است. زنت پسرت شوهرت باشد. که در هجوم این لحظه ها. بی خیال این واژگان پست. بی خیال انکارد واکس. هرچی باید است باشد. نوشته شده در سه شنبه ششم اردیبهشت ۱۳۹۰ساعت 11:54 توسط هژير . سلام همان هژیرم اما سرباز 1/8/89اعزام شدم کم شدم آب شدم. فقط گاهی دلم برای خودم تنگ میشود.