eraser.blogfa.com

ferimoti.blogsky.com

پیشونی منو کجا میشونی! - با کی بودی؟؟؟

http://www.ferimoti.blogsky.com/1392/05/28/post-67/پیشونی-منو-کجا-میشونی-

دوشنبه 28 مردادماه سال 1392 در ساعت 12:38 ب.ظ چاپ مطلب. پیشونی منو کجا میشونی! الان تقریبا دو سه ماهی میشه که سرمون خیلی شلوغه هر روز هزارتا کار داریم ولی به هیچ کدوم نمیرسیم. اصن تو بگو تا سر کوچه.وقت نمیکنیم بریم. تو پاساژ که از شلوغی واقعا کمبود اکسیژن حس میشد.اصن نمیشد راه بری انگار راهپیمایی بود .منم اعصاب و روان داغون منتظر یه جرقه بودم فقط. صدای ریز شدن یه چیزی اومد. مردمم که منتظر همچین سوژه هایی.انقد بدم میاد ازین زنهای فضول که هی میگن خانوم چی شد چی شد. میدونم اگه علاوه بر اون یه ملیون ادمی که ...

ferimoti.blogsky.com

با کی بودی؟؟؟

http://www.ferimoti.blogsky.com/page/3

چهارشنبه 26 مهرماه سال 1391 در ساعت 06:14 ب.ظ چاپ مطلب. بازم دلم گرفته تو این نم نم بارون. یه وقتایی همه چی یه جوریه که تو دوسش نداری. یه وقتایی از دست خودت حرص میخوری ولی میدونی مقصر نیستی. یه وقتایی با ادمایی رو به رو میشی که با دیدن اونا از خودت متنفر میشی. یه وقتایی حس میکنی خیلی آدم ضعیفی هستی. یه وقتایی حس میکنی خیلی تنهایی. برای فرار از تنهایی دو تا راه داری. یا از تنهایی فرار کنی. یا برای تنها موندن فرار کنی. شنبه 25 شهریورماه سال 1391 در ساعت 03:50 ق.ظ چاپ مطلب. یک ایراد بنی اسرائیلی میگیرندو.

ferimoti.blogsky.com

بی شعوری تا این حد؟! - با کی بودی؟؟؟

http://www.ferimoti.blogsky.com/1392/03/18/post-66/بی-شعوری-تا-این-حد؟-

شنبه 18 خردادماه سال 1392 در ساعت 12:51 ق.ظ چاپ مطلب. بی شعوری تا این حد؟ قبلنا همیشه وقتی میخندیدم اشکام از چشام سرازیر میشد. یا اینکه وقتی با دوستام یا فامیلا دورهم بودیم انقدر چرت و پرت واسه گفتن و خندیدن داشتم که هیچوقت تموم نمیشد. قبلنا هیچوقت بیخود و بی جهت نگران کسی یا چیزی نبودم. وقتی جایی بودم فکرم هزار جای دیگه نبود. یا وقتی تو خونه تنها بودم هیچوقت تو فکر نمیرفتم. خیلی زودتر از اونی که فکرشو میکردم یه اتفاق کوچیک همه ی اون قبلنا رو عوض کرد و دیگه هیچوقتم درست نمیشه. به قرآن اینجوری بیشتر میسوزم.

ferimoti.blogsky.com

با کی بودی؟؟؟

http://www.ferimoti.blogsky.com/1392/06

شنبه 30 شهریورماه سال 1392 در ساعت 02:52 ب.ظ چاپ مطلب. اسم پاییز که میاد یه حالی بهم دست میده که نمیتونم توصیفش کنم. مثله وقتی که ادم حالش بد باشه ولی دقیقن نتونه بگه دردش چیه. پاییز و به خصوص ماه مهر یه استرس بدی تو وجودم میندازه. با اینکه همیشه حال و هوای پاییزو دوس داشتم ولی این اضطراب همیشگی و ترس از مدرسه و معلما باعث میشد نتونم زیباییه پاییزو حس کنم. امسال چهارمین ساله که مدرسه نمیرم . و از این موضوع خیلی خوشحالم. زندگی کوتاهه ولی طولانی ترین چیزیه که در اختیارمون قرار میگیره! پیشونی منو کجا میشونی!

little-girl-dairy.mihanblog.com

^_^دفترچه خاطرات یک شهروند ساده(خانوم کوچولو)*_* - مطالب شهریور 1391

http://little-girl-dairy.mihanblog.com/post/archive/1391/6

دفترچه خاطرات یک شهروند ساده(خانوم کوچولو)* *. In The Name Of God. پاک کن های ما. The Pulse Of LoVe. ورود پسر ها ممنوع. سپیده،خوشبخت ترین دختر دنیا. متاسفم دل شکسته ی من. دیروز و امروز 12 شهریور 91. الان که دارم تایپ میکنم دستام میلرزه.:دی. همین الان چندمین تلفن رو جواب دادم.دو نفرم تو راهن که باید بگم نیان:دی. داستان از این قراره که بنده کلاس رفتنی دزدگیر خونه رو زدم.رفتم مدرسه نصف کلاس که تو خلصه به سر میبردم از شدت خواب.وسطا پا میشدم جواب میدادم دوباره سرم رو میذاشتم رو میز. قیافه ی اونی که مونده بود.

little-girl-dairy.mihanblog.com

^_^دفترچه خاطرات یک شهروند ساده(خانوم کوچولو)*_* - نمایش آرشیو ها

http://little-girl-dairy.mihanblog.com/post/list

دفترچه خاطرات یک شهروند ساده(خانوم کوچولو)* *. In The Name Of God. پاک کن های ما. The Pulse Of LoVe. ورود پسر ها ممنوع. سپیده،خوشبخت ترین دختر دنیا. متاسفم دل شکسته ی من. از حرفای کلیشه ای بگذریم. حس میکنم برعکس دنیای واقعیم،اینجا خیلی حرفا دارم. اسم واقعیم بمونه یه راز،اسمم خانوم کوچولوئه. از آشنایی با کسایی که تو این وبلاگ پیداشون میکنم خوشحالم. این وبلاگ صرفا تنها یک وبلاگ نیست.جایی هستش که بعد کلی فکر کردن تصمیم گرفتم راهش بندازم. شروع برای خیلی چیزا. بیاین اینجا از سیاره هامون حرف بزنیم. آی سهراب كج...

little-girl-dairy.mihanblog.com

^_^دفترچه خاطرات یک شهروند ساده(خانوم کوچولو)*_* - نمایش لیست کامل

http://little-girl-dairy.mihanblog.com/linkdaily

دفترچه خاطرات یک شهروند ساده(خانوم کوچولو)* *. In The Name Of God. پاک کن های ما. The Pulse Of LoVe. ورود پسر ها ممنوع. سپیده،خوشبخت ترین دختر دنیا. متاسفم دل شکسته ی من. از حرفای کلیشه ای بگذریم. حس میکنم برعکس دنیای واقعیم،اینجا خیلی حرفا دارم. اسم واقعیم بمونه یه راز،اسمم خانوم کوچولوئه. از آشنایی با کسایی که تو این وبلاگ پیداشون میکنم خوشحالم. این وبلاگ صرفا تنها یک وبلاگ نیست.جایی هستش که بعد کلی فکر کردن تصمیم گرفتم راهش بندازم. شروع برای خیلی چیزا. بیاین اینجا از سیاره هامون حرف بزنیم. آی سهراب كج...

little-girl-dairy.mihanblog.com

^_^دفترچه خاطرات یک شهروند ساده(خانوم کوچولو)*_* - بیوگرافی

http://little-girl-dairy.mihanblog.com/extrapage/profile

دفترچه خاطرات یک شهروند ساده(خانوم کوچولو)* *. In The Name Of God. پاک کن های ما. The Pulse Of LoVe. ورود پسر ها ممنوع. سپیده،خوشبخت ترین دختر دنیا. متاسفم دل شکسته ی من. ممنون برای خوندن بیوم اومدین این صفحه. امیدوارم خسته نشین چون فکر کنم یکم زیادی مفصله. سن:بالای 15 و پایین 17. روز تولد:بلندترین شب سال(یلدا). تعداد خواهر برادر:یه دونه آجی. رشته ی تحصیلی دبیرستان:ریاضی فیزیک. رنگ های مورد علاقه:سبز و آبی در درجه ی اول.بعد ترکیب سرمه ای و قرمز. مثل ایتالیا و اسپانیا. ایرانیا رو فاکتور میگیرم. سریال های ...

little-girl-dairy.mihanblog.com

^_^دفترچه خاطرات یک شهروند ساده(خانوم کوچولو)*_* - مطالب خاطرات خــــــــــــانوم کوچــــــــولو

http://little-girl-dairy.mihanblog.com/post/category/4

دفترچه خاطرات یک شهروند ساده(خانوم کوچولو)* *. In The Name Of God. پاک کن های ما. The Pulse Of LoVe. ورود پسر ها ممنوع. سپیده،خوشبخت ترین دختر دنیا. متاسفم دل شکسته ی من. دیروز و امروز 12 شهریور 91. الان که دارم تایپ میکنم دستام میلرزه.:دی. همین الان چندمین تلفن رو جواب دادم.دو نفرم تو راهن که باید بگم نیان:دی. داستان از این قراره که بنده کلاس رفتنی دزدگیر خونه رو زدم.رفتم مدرسه نصف کلاس که تو خلصه به سر میبردم از شدت خواب.وسطا پا میشدم جواب میدادم دوباره سرم رو میذاشتم رو میز. قیافه ی اونی که مونده بود.

little-girl-dairy.mihanblog.com

^_^دفترچه خاطرات یک شهروند ساده(خانوم کوچولو)*_* - مطالب خانوم کوچولو

http://little-girl-dairy.mihanblog.com/post/author/884777

دفترچه خاطرات یک شهروند ساده(خانوم کوچولو)* *. In The Name Of God. پاک کن های ما. The Pulse Of LoVe. ورود پسر ها ممنوع. سپیده،خوشبخت ترین دختر دنیا. متاسفم دل شکسته ی من. بیشتر ناراحت دعوتایی شدم که ناخواسته رد شده بود.نبودم که به وبلاگاتون بیام.ممنون از دعوتتون. این دو ماه با کلی اتفاق گذشت که نه وقت نوشتن دارم ن حافظه ای که بتونم همشون رو به یاد بیارم.ولی زیادیشون خوب به یادمه. همینطور عاشورا رو به همته دوستام تسلیت میگم.چقدر این فضای معنوی رو دوست دارم که منو از گناه دور میکنه. برای اینکه " خفه نشم ".