ESHGHABAD.BLOGFA.COM

andishehaaa.blogfa.com

اندیشه ها

http://www.andishehaaa.blogfa.com/8907.aspx

شاید تمام مکتوبات این دفتر خطا باشد. نمی دونم چرا چند وقته نوشتنم نمیاد! امروزم نمی خواستم بنویسم ولی گفتم یه چند خطی بنویسیم شاید آروم شدیم. یه هفته ای است منم و سیاوش! بدجور با هم عجین شدیم! روزی 12 ساعت برام می خونه و منو آروم می کنه! با تو حکایتی دگر این دل ما به سر کند * * شب سیاه قصه را هوای تو سحر کند. باور ما نمی شود در سر ما نمی رود * * از گذر سینه ما یار دگر گذر کند. شکوه بسی نشیده ام از دل درد کشیده ام * * کور شوم جز تو اگر زمزمه ای دگر کنم. میشه از عشق تو مرد و دیگه از دست همه راحت شد. باید پ...

andishehaaa.blogfa.com

اندیشه ها

http://www.andishehaaa.blogfa.com/9004.aspx

شاید تمام مکتوبات این دفتر خطا باشد. نجواهای یک دیوانه - قسمت نهم. در درونم غوغایی برپاست و نمی دانم سرانجام این نزاع چه خواهد شد. بعد از آن اتفاق و تصمیم به گذشتن از دلبستگی ها ، نبردی عظیم بین من قبلی و منی که می خواهم شوم برپاشده است! انگار از درون می خواهم منفجر شوم. در گوشه ای می نشینم و سعی می کنم کمی استراحت کنم! چشم هایم را می بندم اما هر چه بیشتر برای خوابیدن تمرکز می کنم کمتر به سمت آن می روم انگار آتش درونم شعله ورتر می شود و من در بحبوحه ی همان جنگ کذایی قرار می گیرم. ساعت ها از لحظه ای که قر...

andishehaaa.blogfa.com

اندیشه ها

http://www.andishehaaa.blogfa.com/8908.aspx

شاید تمام مکتوبات این دفتر خطا باشد. نجواهای یک دیوانه (1). از روزی که رفتی همه چیز هست و هیچ نیست! همه مهره ایم در صفحه شطرنج زندگی! گاه در کنار هم و گاه در تقابل با هم! گاه می توان سرود زندگی را عاشقانه سرود و گاه شاید سرودی نباشد که بسراییم انگاه فریاد می زنیم، فریاد فریاد و کسی را می خوانیم که باید در کنارمان بود ولی رفت! نه از آمدنش چیزی فهمیدیم و نه از رفتنش! نفهمیدیم با کدام نوای سرود زندگی پای در پهنه وجودمان گذاشت و با کدام سوگ از دلمان رخت بربست! تاریکی تمام وجودم را فرا گرفته! همچون پروانه ای ...

andishehaaa.blogfa.com

اندیشه ها - نجواهای یک دیوانه (4)

http://www.andishehaaa.blogfa.com/post-19.aspx

شاید تمام مکتوبات این دفتر خطا باشد. نجواهای یک دیوانه (4). خوب بعد از 2 ماه و 24 روز. این که چرا تو این تقریبا 3 ماه چیزی ننوشتم رو خودمم نمی دونم ولی مهم اینه که برگشتم تا یه مطلب بنویسم اونم یه نجوای دیگه از همون دیوونه. می خواهم آهنگی بی کلام برای خودت پخش کنی. چشم هایت را ببند. با هم فضا را متصور می شویم. تاریکی همه جا را فراگرفته است. پشت سر 2 دیوار و جوانکی با بدنی سرد! تنهایی و دیگر هیچ. انگار کسی مرا می خواند. بدون هدف حرکت می کنم! راه می روم و مسیری را پشت سر می گذارم! گام ها را سریعتر می کنم!

andishehaaa.blogfa.com

اندیشه ها - نجواهای یک دیوانه (1)

http://www.andishehaaa.blogfa.com/post-16.aspx

شاید تمام مکتوبات این دفتر خطا باشد. نجواهای یک دیوانه (1). از روزی که رفتی همه چیز هست و هیچ نیست! همه مهره ایم در صفحه شطرنج زندگی! گاه در کنار هم و گاه در تقابل با هم! گاه می توان سرود زندگی را عاشقانه سرود و گاه شاید سرودی نباشد که بسراییم انگاه فریاد می زنیم، فریاد فریاد و کسی را می خوانیم که باید در کنارمان بود ولی رفت! نه از آمدنش چیزی فهمیدیم و نه از رفتنش! نفهمیدیم با کدام نوای سرود زندگی پای در پهنه وجودمان گذاشت و با کدام سوگ از دلمان رخت بربست! تاریکی تمام وجودم را فرا گرفته! همچون پروانه ای ...

andishehaaa.blogfa.com

اندیشه ها - نجواهای یک دیوانه - قسمت نهم

http://www.andishehaaa.blogfa.com/post-24.aspx

شاید تمام مکتوبات این دفتر خطا باشد. نجواهای یک دیوانه - قسمت نهم. در درونم غوغایی برپاست و نمی دانم سرانجام این نزاع چه خواهد شد. بعد از آن اتفاق و تصمیم به گذشتن از دلبستگی ها ، نبردی عظیم بین من قبلی و منی که می خواهم شوم برپاشده است! انگار از درون می خواهم منفجر شوم. در گوشه ای می نشینم و سعی می کنم کمی استراحت کنم! چشم هایم را می بندم اما هر چه بیشتر برای خوابیدن تمرکز می کنم کمتر به سمت آن می روم انگار آتش درونم شعله ورتر می شود و من در بحبوحه ی همان جنگ کذایی قرار می گیرم. ساعت ها از لحظه ای که قر...

andishehaaa.blogfa.com

اندیشه ها

http://www.andishehaaa.blogfa.com/9006.aspx

شاید تمام مکتوبات این دفتر خطا باشد. نجواهای یک دیوانه - قسمت دهم (پایان فصل اول). خوب چند وقت بود واقعا نمی دونستم باید داستان رو چجوری ادامه بدم! یا شاید اتفاقی پیش نمیومد که من بتونم روند داستان رو طبق اون ادامه بدم تا امروز. و حالا ادامه داستان. بعد از اتمام آن نبرد سنگین احساس سرزندگی می کنم و همچون اسبی راهوار دارم طی طریق می کنم! این بار می خواهم به مسیر فکر کنم آری مسیر! از حرکت باز می ایستم. چشم هایم را می بندم. مسیر را 2 جور می توان مشخص کرد : غریزه یا عقل و یا شاید هر دو! چشم هایم را باز می کن...

andishehaaa.blogfa.com

اندیشه ها

http://www.andishehaaa.blogfa.com/8912.aspx

شاید تمام مکتوبات این دفتر خطا باشد. نجواهای یک دیوانه (5). لحظه ای ترس تمام وجودم را فراگرفت. صورتم غرق عرق شده بود و باید اعتراف کنم که جرات نداشتم برگردم تا ببینم چه کسی دست بر روی شانه ام گذاشته است. دست دیگر بر روی شانه ام نبود. آب دهانم را قورت دادم ، چشم هایم را بستم ، نفسم را در سینه حبس کردم و شروع به چرخش به پشت سر کردم. حالا دیگر 180 درجه چرخیده بودم. مردی پشت به من داشت مسیری را می پیمود و از من دور و دورتر می شد. انگار داشت نیایش می کرد! معنا و مفهوم دیگری نمی توانم برداشت کنم! از این دم اگر...

andishehaaa.blogfa.com

اندیشه ها - نجواهای یک دیوانه - قسمت دهم (پایان فصل اول)

http://www.andishehaaa.blogfa.com/post-25.aspx

شاید تمام مکتوبات این دفتر خطا باشد. نجواهای یک دیوانه - قسمت دهم (پایان فصل اول). خوب چند وقت بود واقعا نمی دونستم باید داستان رو چجوری ادامه بدم! یا شاید اتفاقی پیش نمیومد که من بتونم روند داستان رو طبق اون ادامه بدم تا امروز. و حالا ادامه داستان. بعد از اتمام آن نبرد سنگین احساس سرزندگی می کنم و همچون اسبی راهوار دارم طی طریق می کنم! این بار می خواهم به مسیر فکر کنم آری مسیر! از حرکت باز می ایستم. چشم هایم را می بندم. مسیر را 2 جور می توان مشخص کرد : غریزه یا عقل و یا شاید هر دو! چشم هایم را باز می کن...

andishehaaa.blogfa.com

اندیشه ها - نجواهای یک دیوانه - قسمت ششم

http://www.andishehaaa.blogfa.com/post-21.aspx

شاید تمام مکتوبات این دفتر خطا باشد. نجواهای یک دیوانه - قسمت ششم. خوب اینم اولین یادداشت در سال 90 و ادامه داستان نجواهای یک دیوانه. نمی دونم آخر عاقبت این دیوونه به کجا می رسه ولی خوب دلم خوشه دیگه که مینویسم پس بشنوید ادامه ماجرا را. بعد از آن چند روز پرهیاهو و پر از اضطراب با آن همه اتفاقات عجیب و غریب، دو سه روزی است آرامش بر همه جا حاکم است و شاید این آرامش قبل از طوفانی بزرگ است. و من به امید رسیدن به نقطه ای روشن به هر سو سرک می کشم ولی هر چه می گذرد ناامید تر می شوم. فردی که مرا نوازش کرد! آن را...