1eng-diary.mihanblog.com
روزگار یک مهندس - چند مطلب
http://1eng-diary.mihanblog.com/post/8
مطلب رمز دار : چند مطلب. این مطلب رمزدار است، جهت مشاهده باید کلمه رمز این مطلب را وارد کنید. یکشنبه 25 مرداد 1394 ] [ 11:38 ب.ظ ] [ سین شین ] [ نظرات. مهندسم، خاله ام شاد بودن و خندیدن رو دوست دارم. اونم با دوستان. ارشد رو برا گرفتن دکتری خوندم اما هنوز برا ادامه تحصیل تردید دارم. شاید سال بعد زندگی اونجوری باشه که من می خوام. اینجا روزانه هامو مینویسم :). آهنگ نوشت - 1. از پسرای خاله نوشت - 1. از مدرسه نوشت - 16. روزانه ها - 155. مطالب به یاد ماندنی - 1. دست نوشته های من. زندگی یعنی من یعنی تو.
1eng-diary.mihanblog.com
روزگار یک مهندس - تولدانه
http://1eng-diary.mihanblog.com/post/11
مطلب رمز دار : تولدانه. این مطلب رمزدار است، جهت مشاهده باید کلمه رمز این مطلب را وارد کنید. پنجشنبه 29 مرداد 1394 ] [ 05:45 ب.ظ ] [ سین شین ] [ نظرات. مهندسم، خاله ام شاد بودن و خندیدن رو دوست دارم. اونم با دوستان. ارشد رو برا گرفتن دکتری خوندم اما هنوز برا ادامه تحصیل تردید دارم. شاید سال بعد زندگی اونجوری باشه که من می خوام. اینجا روزانه هامو مینویسم :). آهنگ نوشت - 1. از پسرای خاله نوشت - 1. از مدرسه نوشت - 16. روزانه ها - 155. مطالب به یاد ماندنی - 1. دست نوشته های من. زندگی یعنی من یعنی تو.
a-gorgeous-life.blogsky.com
فکر های بزررررگ - یادداشت های ترلی
http://www.a-gorgeous-life.blogsky.com/1394/09/22/post-26
تا اونجایی که ولو وسط خونه منتظر بودم ساعت یازده بشه و بریم خونه مامان بزرگم. پرواز تاخیر داشت و تا برسن ساعت شد نزدیک 5! آیا خوابیدم توی این فاصله؟ نشستم با مامان درد دل کردیم. وسطش دیگه هم گرسنه بودم و هم از بی خوابی تهوع داشتم. یه نیم ساعت دراز کشیدم البته! منتها با زنگ خاله ام بیدار شدم. دیگه خوابم نبرد. خونه هم سررررد! اینم سوغاتی های داییش:. نوشته شده در یکشنبه 22 آذر 1394ساعت 23:24 توسط ترلی. Design By : Mihantheme. بانک جامع قالب های فارسی. قالب های مهین تم. تعداد بازدیدکنندگان : 6838.
a-gorgeous-life.blogsky.com
یادداشت های ترلی
http://www.a-gorgeous-life.blogsky.com/1394/08
شب اول آذرتون شاددددد. صبح که پاشدم حاضر شدم و صبحانه خوردیم با مامان و اومدم جلسه. شلوغ بود یه ربعی دیر رسیدم ولی هنوز جلسه شروع نشده بود. خدایی جلسه بیخودیه! یه برنامه رو که اصلا من تا حالا باهاش کار نکردم و بدردم هم نخواهد خورد رو آموزش دادن، بعدشم کلی درباره برنامه حسابداری! پس امور مالی چیکاره است! من که کلا نمی فهمم چی میگن،. هربار اول سعی می کنم نوت بردارم و بفهمم، بعد کم کم میام سر وبلاگ نویسی و می رم سایت های استخدامی! به قول داروسازایی که از کرمانشاه اومدن، آدم عذاب وجدان می گیره! الان که داشتم...
a-gorgeous-life.blogsky.com
آنفولانزا!؟ - یادداشت های ترلی
http://www.a-gorgeous-life.blogsky.com/1394/09/17/post-24
از تعریف دیروز که بگذریم. چون من دلم گرفته بود و آرشی دورم می گشت تا بهتر شم و آخرشم موفق شد. از اون جایی که سرما خوردن من رابطه کاملا مستقیم داره با وضعیت روحیم، طی دو روز پیش مریض هم بودم. امروز صبح که بیدار شدم، بازم ساعت تبلت رو خاموش کردم تا خود آرش بیدارم کنه. ساعت هفت و سی و پنج دقیقه با زنگ آرشی بیدار شدم و صدای خنده هام رفت تا طبقه های بالا و پایین و اینور و اونور! من چند وقت پیش به خواهر بزرگه پی ام دادم که بیا تولد خواهر کوچیکه رو که هفت دی هست، چهارم بگیریم و سورپرایزش کنیم. فردا میرم ماسک فی...
a-gorgeous-life.blogsky.com
یادداشت های ترلی
http://www.a-gorgeous-life.blogsky.com/page/2
خوابالوده بودم که تکنسین داروخونه اس ام اس داد و بعد کلی قربون صدقه گفت مهر رو یادت نره بفرستی.می خواستم بزنم له شه! دیگه پاشدم دست و صورتم رو شستم، آژانس گرفتم و مهر رو فرستادم بیمارستان. بعد بابای آرش زنگ زد که با شناسنامه و سه قطعه عکس حاضر بشم که بیان دنبالم. دیگه تند تند حاضر شدم، آرش زنگ زد که بیا دم در. رفتیم محضر برگه آزمایش گرفتیم، رفتیم درمانگاه، نمونه خون از جفتمون گرفتن، بعدش نمونه ادرار. بعد هم که بنده واکسن کزاز زدم. انقدر تابلو نگاه می کرد که آرش هم خنده اش گرفته بود.پرروووو. از عکس روی بر...
a-gorgeous-life.blogsky.com
چهارشنبه/پنج شنبه - یادداشت های ترلی
http://www.a-gorgeous-life.blogsky.com/1394/09/19/post-25
حالا داریم برای کل کشور سعی می کنیم. خیلی مسخره است که توی کل کشور یه کار نیست! پرسیدم عقد محضری بدون سفره هم باید بار سوم جواب بدم؟ دیگه کلی خندیدیم و گفت خودشم نمی دونه ولی خواهر بزرگه بار سوم گفته و قرار شد منم خواهربزرگه رو الگو قرار بدم. من با هر دو تا خواهر شوهرا راحتم. توی قاب عروس نرفتم، رفتم توی قاب خواهر. اونا هم واقعا استقبال کردن. دیگه رفتیم خونه و وقتی فسقلی تا میبینتت، میاد روی پاهات وایمیسته که با پات بلندش کنی، مگه میشه نخندی؟ نوشته شده در پنجشنبه 19 آذر 1394ساعت 11:08 توسط ترلی.
a-gorgeous-life.blogsky.com
یادداشت های ترلی
http://www.a-gorgeous-life.blogsky.com/page/3
دیدار شد میسر و بوس و کنار هم. چهارشنبه شب آرش نزدیک ساعت یازده و نیم رسید. من فکر می کردم باید ده و نیم برسه. هرچقدر زنگ زدم بهش، گوشی هاش در دسترس نبود. شماره ترمینال رو از صد و هجده گرفتم اشغال بود. یه شماره دیگه پیدا کردم از ترمینال که جواب نمی دادن. فقط راه می رفتم و گریه می کردم. و شماره می گرفتم. دستم به هیچ جا بند نبود آخه.می خواستم برم ترمینال، که رسید! شلوغ بوده جاده و گوشیشم یکیش شارژ نداشته، اون یکی رو هم چون شارژش کم بوده خاموش کرده بود. دیگه تا بخوابیم ساعت شد دو و نیم. بعدش من مشغول همبرگر...
1eng-diary.mihanblog.com
روزگار یک مهندس - مطالب از پسرای خاله نوشت
http://1eng-diary.mihanblog.com/post/category/2
مطلب رمز دار : من و مهدی و پارک. این مطلب رمزدار است، جهت مشاهده باید کلمه رمز این مطلب را وارد کنید. جمعه 5 تیر 1394 ] [ 08:31 ب.ظ ] [ سین شین ] [ نظرات. مهندسم، خاله ام شاد بودن و خندیدن رو دوست دارم. اونم با دوستان. ارشد رو برا گرفتن دکتری خوندم اما هنوز برا ادامه تحصیل تردید دارم. شاید سال بعد زندگی اونجوری باشه که من می خوام. اینجا روزانه هامو مینویسم :). آهنگ نوشت - 1. از پسرای خاله نوشت - 1. از مدرسه نوشت - 16. روزانه ها - 155. مطالب به یاد ماندنی - 1. دست نوشته های من. زندگی یعنی من یعنی تو.
a-gorgeous-life.blogsky.com
یادداشت های ترلی
http://www.a-gorgeous-life.blogsky.com/page/5
مهمونی و بدو بدو. آخه پمفلت ها رو داشتن می چسبوندن به دیوار! خلاصه اونا رو انداختم بیرون و خرابکاری هاشون رو از دیوار کندم و پوستر ها رو چسبوندم. بعدم نشستم و رییس دانشگاه و معاون و اینا یکی یکی اومدن و دور زدن و رفتن. منم توی چشم بقیه داشتم چرت می زدم. خانم غرفه روبرو خنده اش گرفته بود. شب قبلش از آرش دلخور شده بودم. بعد صبح که زنگ زد حسابی توی لک بودم. بهم میگه حالا چرا گریه می کنی؟ آخه صدام هم خوابالو بود و هم دلخور. گفتم حوصله ندارم. منم گفتم چون یکی دیشب اعصابم رو داغون کرده. بعد برگشته میگه کیییییی؟