fahim1369.blogfa.com

bluedrea3.blogfa.com

دختر كبريت فروش - فاصله

http://www.bluedrea3.blogfa.com/tag/فاصله

من توي شهر به قديسه شهره ام*بر دار كشيده كه شيطاني ام كنند. دست آخر گريه هايم رفت و اقيانوس شد. خوابهيم گرچه رنگي .آخرش كابوس شد. فاصله هي فاصله هي فاصله از من گرفت. هر چقدر اين كودك شعرم برايش لوس شد. با خود برده جاي ديگري! گفت ماهت مي شوم اما فقط فانوس شد. دست شعرم را گرفتم آمدم مسجد كه او. نهدلم از ماندنش اينبار هم مأيوس شد. هي دعا كردم.دعا كردم.فقط اينبار نه! اشكها مي آمد و حس خدا ملموس شد. شانه هايش را نشان اشكهايم داد و بعد. قبله گاه شانه اش را اشكها پابوس شد. جرم من يك دانه گندم مجازاتم چه بود!

bluedrea3.blogfa.com

دختر كبريت فروش - سارا

http://www.bluedrea3.blogfa.com/tag/سارا

من توي شهر به قديسه شهره ام*بر دار كشيده كه شيطاني ام كنند. مجنون ترين ساراي بي فردا. تصوير تو يك سايه روشن و ، يك طرح از فرداي بي فرداست. من نيمي از طعم سرانجام اين داستان اين ماي بي فرداست. مثل تمام قصه ها اين زن ، در انتظار يك شروع خوب . مثل تمام آخر قصه .نه .آخرش تنهاي بي فرداست. هي پك به سيگار و تمام شهر ، با ياد تو صد ها قدم تا صبح. يك مرد از آغوش تاريكي ، فانوس اين شبهاي بي فرداست. چشمان او رنگي شبيه تو ، وخنده اش همرنگ لبهايت. و اين تويي. حتما تويي.شايد.اين خوابها روياي بي فرداست. به كسي چه مربوط.

bluedrea3.blogfa.com

دختر كبريت فروش - آغوش

http://www.bluedrea3.blogfa.com/tag/آغوش

من توي شهر به قديسه شهره ام*بر دار كشيده كه شيطاني ام كنند. گاهي فقط گاهي تنم را توي آغوشت. يا عطر اين پيراهنم را توي آغوشت. سخت است ميدانم برايت اينكه من هستم. من كه شبيه يك زنم را توي آغوشت. من ميروم اين را قسم خوردم براي تو. يك لحظه قبل رفتنم را توي آغوشت. آغوش تو شيريني يك دل سپردن بود. تلخي اين دل كندنم را توي آغوشت. شك ميكنم گاهي به اينكه زنده ميمانم. اين لحظه شك كردنم را توي آغوشت. شيريني رؤياي من چشمان سبزت بود. رؤياي تلخي كه منم را توي آغوشت. يك شهر در فكر مجازات من است اينجا. و آرام می زند.

bluedrea3.blogfa.com

دختر كبريت فروش - برده

http://www.bluedrea3.blogfa.com/tag/برده

من توي شهر به قديسه شهره ام*بر دار كشيده كه شيطاني ام كنند. خاك تموم مرده هاي شهر ، خاكستر سيگار اين مرده. چشم همه كوچه خيابونا ، هر لحظه دنبال تو مي گرده. نيستي صداي ساز اين مرد و، بعد تو كي كوك مي كنه هرشب. بعد تو كي مي فهمه من خستم مي فهمه قلب من پر درده؟ چن روزيه دنيا به هم ريخته ، مثل جهنم مي گذره روزام. من تو عذابم پس چرا آخه ، دستاي من سرده تنم سرده! خيلي عجيبه اينكه من زندم ، اينكه بدون تو هنوز اينجام. اينكه به دوشم مي كشم هر روز ، اين زندگي رو مثل يه برده. بعد از خيلي وقت. ساختار ش ك ن ي در .

bluedrea3.blogfa.com

دختر كبريت فروش - ...

http://www.bluedrea3.blogfa.com/post/41

من توي شهر به قديسه شهره ام*بر دار كشيده كه شيطاني ام كنند. پري كوچكي ميشناسم . كه شعر را به من ياد داد همراه خيلي چيز هاي ديگر . به پاس مهرباني اش:. چند طرح از رؤيا مقصودي:. كه زير دگمه هاي پيراهنت. در آر اين لعنتي را. دنبال ردي از من نباش. و من زنده به گوري. به خاكستر مي نشيند. چشم من هم شبيه او مشكيست . من ولي از شما مي ترسم! غرق درياي چشمتان شده او. من ولي . از شنا . مي ترسم! من شبيه كسي كه منتظر است ، توي تاريكي خودش اينجا. از صداي سكوت و تنهاييم . از خودم هم . جدا مي ترسم! من فقط سايه خودم هستم!

bluedrea3.blogfa.com

دختر كبريت فروش - ...

http://www.bluedrea3.blogfa.com/post/38

من توي شهر به قديسه شهره ام*بر دار كشيده كه شيطاني ام كنند. دست آخر گريه هايم رفت و اقيانوس شد. خوابهيم گرچه رنگي .آخرش كابوس شد. فاصله هي فاصله هي فاصله از من گرفت. هر چقدر اين كودك شعرم برايش لوس شد. با خود برده جاي ديگري! گفت ماهت مي شوم اما فقط فانوس شد. دست شعرم را گرفتم آمدم مسجد كه او. نهدلم از ماندنش اينبار هم مأيوس شد. هي دعا كردم.دعا كردم.فقط اينبار نه! اشكها مي آمد و حس خدا ملموس شد. شانه هايش را نشان اشكهايم داد و بعد. قبله گاه شانه اش را اشكها پابوس شد. جرم من يك دانه گندم مجازاتم چه بود!

bluedrea3.blogfa.com

دختر كبريت فروش - گاهي

http://www.bluedrea3.blogfa.com/post/34

من توي شهر به قديسه شهره ام*بر دار كشيده كه شيطاني ام كنند. گاهي فقط گاهي تنم را توي آغوشت. يا عطر اين پيراهنم را توي آغوشت. سخت است ميدانم برايت اينكه من هستم. من كه شبيه يك زنم را توي آغوشت. من ميروم اين را قسم خوردم براي تو. يك لحظه قبل رفتنم را توي آغوشت. آغوش تو شيريني يك دل سپردن بود. تلخي اين دل كندنم را توي آغوشت. شك ميكنم گاهي به اينكه زنده ميمانم. اين لحظه شك كردنم را توي آغوشت. شيريني رؤياي من چشمان سبزت بود. رؤياي تلخي كه منم را توي آغوشت. يك شهر در فكر مجازات من است اينجا. بعد از خيلي وقت.

bluedrea3.blogfa.com

دختر كبريت فروش - تنها

http://www.bluedrea3.blogfa.com/tag/تنها

من توي شهر به قديسه شهره ام*بر دار كشيده كه شيطاني ام كنند. مجنون ترين ساراي بي فردا. تصوير تو يك سايه روشن و ، يك طرح از فرداي بي فرداست. من نيمي از طعم سرانجام اين داستان اين ماي بي فرداست. مثل تمام قصه ها اين زن ، در انتظار يك شروع خوب . مثل تمام آخر قصه .نه .آخرش تنهاي بي فرداست. هي پك به سيگار و تمام شهر ، با ياد تو صد ها قدم تا صبح. يك مرد از آغوش تاريكي ، فانوس اين شبهاي بي فرداست. چشمان او رنگي شبيه تو ، وخنده اش همرنگ لبهايت. و اين تويي. حتما تويي.شايد.اين خوابها روياي بي فرداست. این هم نشد غزلی...

bluedrea3.blogfa.com

دختر كبريت فروش - مجنون ترين ساراي بي فردا...

http://www.bluedrea3.blogfa.com/post/37

من توي شهر به قديسه شهره ام*بر دار كشيده كه شيطاني ام كنند. مجنون ترين ساراي بي فردا. تصوير تو يك سايه روشن و ، يك طرح از فرداي بي فرداست. من نيمي از طعم سرانجام اين داستان اين ماي بي فرداست. مثل تمام قصه ها اين زن ، در انتظار يك شروع خوب . مثل تمام آخر قصه .نه .آخرش تنهاي بي فرداست. هي پك به سيگار و تمام شهر ، با ياد تو صد ها قدم تا صبح. يك مرد از آغوش تاريكي ، فانوس اين شبهاي بي فرداست. چشمان او رنگي شبيه تو ، وخنده اش همرنگ لبهايت. و اين تويي. حتما تويي.شايد.اين خوابها روياي بي فرداست. بعد از خيلي وقت.

bluedrea3.blogfa.com

دختر كبريت فروش - اقيانوس

http://www.bluedrea3.blogfa.com/tag/اقيانوس

من توي شهر به قديسه شهره ام*بر دار كشيده كه شيطاني ام كنند. دست آخر گريه هايم رفت و اقيانوس شد. خوابهيم گرچه رنگي .آخرش كابوس شد. فاصله هي فاصله هي فاصله از من گرفت. هر چقدر اين كودك شعرم برايش لوس شد. با خود برده جاي ديگري! گفت ماهت مي شوم اما فقط فانوس شد. دست شعرم را گرفتم آمدم مسجد كه او. نهدلم از ماندنش اينبار هم مأيوس شد. هي دعا كردم.دعا كردم.فقط اينبار نه! اشكها مي آمد و حس خدا ملموس شد. شانه هايش را نشان اشكهايم داد و بعد. قبله گاه شانه اش را اشكها پابوس شد. جرم من يك دانه گندم مجازاتم چه بود!