fararon.mihanblog.com

naghdejavani.blogfa.com

روزهای گذشته - یه زندگی

http://www.naghdejavani.blogfa.com/post-12.aspx

اینجا همه چیز خوبه.هنوز دارم مهمون داری میکنم.صبح بیدار میشم ناهار درست میکنم مثل یه خانوم کدبانووووووووووووووووووووو. تا شب که خونه یکی از فامیلهای مسعود هستیم (به اصطلاح پا گشا میشیم. زندگی کردن یه کم اینجا سخت شده. مسعود حتی نمی گذاره پشت ماشین بشینم میگه مردم اینجا جنبه ندارند یه کوچولو ناراحتم. میگم مشکل من نیست اینا بی جنبه اند میگه نه. خلاصه کار ما هم شده خونه نشینی میخوام برم کلاس ورزش اسم بنویسم یکم از این کسالت دربیام. دلم واسه مامانم تنگ شده. انگار سالها ندیدمش. خدا صبرم بده. هفته دوم بهمن ۱۳۸۸.

naghdejavani.blogfa.com

روزهای گذشته - عید و رویدادها

http://www.naghdejavani.blogfa.com/post-18.aspx

اول از همه با یه تاخیر طولانی عید همه مبارک. این اولین عید من و اقای همسری تو خونه خودمون بود با سلیقه همدیگه سفره هفت سین و چیدیم و به همراه خانوادهامون کنار هم موقع تحویل سال. همه چیز خوبه وقتی خودمون باشیم هیچ مشکلی نیست اما وای به زمانی که بریم خونه اقوام آقای همسر. و جالبتر اینکه با حضور ایشون رفتار تمام اقوام هم تغییر کرده بود با حضور من در جمع همه به سمت این دختر خانم میرفتند و چشم غره ها بود که نثار بنده از راه دور و نزدیک میشد از رفتاراشون انقدر گیج وعصبانی شده بودم که حد و اندازه نداشت. هفته چه...

naghdejavani.blogfa.com

روزهای گذشته - بعد از یه غیبتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت

http://www.naghdejavani.blogfa.com/post-19.aspx

بعد از یه غیبتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت. سلام سلام سلام اول از همه هی چیزی بگم که نشان دهنده این میباشد که بنده چقدر گیج هستم. و اون اینکه قسمت نظر خواهی وبم دست خورده بوود و من تا الان (یعنی همین امشب که دارم اینا رو مینویسم) فکر میکردم هیشکیییییییییییییییییییییییی من و دوست نداره و نمیاد بهم سر بزنه اما غافل از اینکه دوستای خوب همیشه هستند . بعد از تولد هم به دلیل جابه جایی وسایل خونه کمر بنده گرفته و الان چند روزی هست که در بستر افتاده ام و نمیتونم تکون بخورم هر چی هم به این آقای همسری میگفتم مرحمت بفرما ا...

naghdejavani.blogfa.com

روزهای گذشته

http://www.naghdejavani.blogfa.com/88114.aspx

تو روزهای گذشته حسابی درگیر خونه و زندگی بودم با این که خودم تمیز کرده بودم اما یه نفر و آورم که خونه رو تمیز کنه خدا وکیلی دستش درد نکنه ۵-۶ ساعت یک ضرب کار کرد و همه خونه رو برق انداخت منم که یه تغییر دکوراسیون خوب و دلپسند انجام دادم که خودم حال کردم. بعد از اون بنده در کمال بی رحمی مورد هجوم ویروسهای مهربون. وقتی با شوق تمام به اطلاع بنده رسوندند که چه کار شگفت انگیزی انجام داده نمیدونستم جلوی اشکم و بگیرم یا جلوی آب ریزش بینیم و ( ببخشید. نوشته شده در جمعه بیست و سوم بهمن ۱۳۸۸ساعت 12:31 توسط مریم.

naghdejavani.blogfa.com

روزهای گذشته - بالاخره تمام شد

http://www.naghdejavani.blogfa.com/post-10.aspx

بالاخره ما هم عروسی گرفتیم و تمام شد. همه چیز عالی بود حالا بماند که یک سری اتفاقات افتاد که در جای خودش کلی جای بحث داره و از همه مهم تر اینکه باعث شد دید من نسبت به خیلی ها باز تر بشه و آدمای دور و اطرافم و خوب بشناسم. اما باز هم از کنارش میگذرم مثل همیشه . الانن وقت ندارم بازم بر میگردم. نوشته شده در جمعه چهارم دی ۱۳۸۸ساعت 20:9 توسط مریم. هفته چهارم اردیبهشت ۱۳۸۹. هفته چهارم فروردین ۱۳۸۹. هفته دوم اسفند ۱۳۸۸. هفته او ل اسفند ۱۳۸۸. هفته چهارم بهمن ۱۳۸۸. هفته دوم بهمن ۱۳۸۸. هفته چهارم دی ۱۳۸۸.

naghdejavani.blogfa.com

روزهای گذشته - روزهای عروسی

http://www.naghdejavani.blogfa.com/post-11.aspx

مهمترین مسئله نبود پدر بود .اون شب من و مسعود حسابی کنترلمون و از دست دادیم و گریه کردیم کاش بودند و میدیدند روز عروسیه بچه هاشون و. بعد از عروسی یه یک هفته ای رفتیم دبی. خوب بود خوش گذشت. یه سفر دسته جمعی. من که عمرا پای ماه عسل نگذاشتمش. کسی که ماه عسل و با دختر عمه و عمو نمیره. الانم داریم با هم خوش و خرم زندگی میکنیم . من کمتر میرم هتل چون داداش جونم مراقب همه چیز هست.مادر شوهر جانم از روز اول مهمونه ماست .یکی نیست بگه خوب بابا بی خیال پاشو برو سر خونه زندگیت به بچه هات برس. هفته چهارم اردیبهشت ۱۳۸۹.

naghdejavani.blogfa.com

روزهای گذشته

http://www.naghdejavani.blogfa.com/89014.aspx

اول از همه با یه تاخیر طولانی عید همه مبارک. این اولین عید من و اقای همسری تو خونه خودمون بود با سلیقه همدیگه سفره هفت سین و چیدیم و به همراه خانوادهامون کنار هم موقع تحویل سال. همه چیز خوبه وقتی خودمون باشیم هیچ مشکلی نیست اما وای به زمانی که بریم خونه اقوام آقای همسر. و جالبتر اینکه با حضور ایشون رفتار تمام اقوام هم تغییر کرده بود با حضور من در جمع همه به سمت این دختر خانم میرفتند و چشم غره ها بود که نثار بنده از راه دور و نزدیک میشد از رفتاراشون انقدر گیج وعصبانی شده بودم که حد و اندازه نداشت. هفته چه...

naghdejavani.blogfa.com

روزهای گذشته - دوباره زندگی

http://www.naghdejavani.blogfa.com/post-17.aspx

همه چیز به خیر و خوشی تموم شد مهمونها اومدند شب خیلی خوبی بود قرار شد به پیشنهاد شوهر عمه جان یه دفتر برای اظهار نظر برای آشپزی بگذارم. مثل اینکه آشپزی من مورد قبول واقع شده) و همه جا حرف از کدبانو بودنمان است. برای عید کلی تهیه و تدارک دیدم مامان مسعود و مامان خودم میان اینجا . قراره تمام استان و بریم بگردیم . البته اگه آقای همسر قبول کنند. قضیه جالب اینکه ما عروس داماد بودیم ملت شاکی شدند که چرا دعوتشون نکردیم خونمون. چه کنم که بد جور دلم واسه درس خوندن تنگ شده و از بیکاری هم خسته شدم. دیشب همسری میگفت...

naghdejavani.blogfa.com

روزهای گذشته

http://www.naghdejavani.blogfa.com/89024.aspx

بعد از یه غیبتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت. سلام سلام سلام اول از همه هی چیزی بگم که نشان دهنده این میباشد که بنده چقدر گیج هستم. و اون اینکه قسمت نظر خواهی وبم دست خورده بوود و من تا الان (یعنی همین امشب که دارم اینا رو مینویسم) فکر میکردم هیشکیییییییییییییییییییییییی من و دوست نداره و نمیاد بهم سر بزنه اما غافل از اینکه دوستای خوب همیشه هستند . بعد از تولد هم به دلیل جابه جایی وسایل خونه کمر بنده گرفته و الان چند روزی هست که در بستر افتاده ام و نمیتونم تکون بخورم هر چی هم به این آقای همسری میگفتم مرحمت بفرما ا...

naghdejavani.blogfa.com

روزهای گذشته - دردسر

http://www.naghdejavani.blogfa.com/post-16.aspx

دارم روزها رو یکی بعد از دیگری می گذرونم وقتی به گذشته فکر میکنم باورم نمیشه چقدر زود گذشت. دوست دارم خودمون دوتایی باشیم اگه بخواهد این جوری پیش بره ترجیح میدم تمام طول عید و تو خونه بشینم این خیلی بهتر از اینه که بخوای تمام مسافرتت وصرف دیگران کنی آخرم هیچی به هیچی. میگم من نمیتونم آروم بشینم کسی باورش نمیشه. آخه یکی نیست به من بگه مگه بیکاری که اینجوری جو گیر میشی و حرف میزنی. خدا به دادم برسه. لعنت به دهانی که بی موقع باز شود. نوشته شده در دوشنبه سوم اسفند ۱۳۸۸ساعت 18:9 توسط مریم. هفته دوم اسفند ۱۳۸۸.