fardamalemast.blogfa.com

lodeh86.blogfa.com

اجتماعی سیاسی فرهنگی و ... - شعر نمور

http://www.lodeh86.blogfa.com/post-44.aspx

اجتماعی سیاسی فرهنگی و . شاید دیگر مجالی نباشد برای گفتن. امروز عصر فردای چند شنبه است. رطوبت گستاخ نیمکت سیمانی . ابر های سختگیر . بی خبر از آسمان دل من . دیوانه ی محله ی ما گفته بود :. با دو فوت سرد سرد می شود . چای داغ و تلخ عمر من وتو . با دو حبه قند سکوت. و خیال شیرین . چای را زود بنوش. می توانم تا غروب چای بنوشم اینجا. به یاد دیوانه ی محله ی معقول خود. که چه عاشقانه سوسک ها را دوست داشت. این بار لابد باز هم آن گوشه ای آماده است . پاکت سیگار هم اتاقی مجنون من . بستر شعر نمور و خسته ام .

lodeh86.blogfa.com

اجتماعی سیاسی فرهنگی و ... - فرهنگ قاسمی

http://www.lodeh86.blogfa.com/post-58.aspx

اجتماعی سیاسی فرهنگی و . شاید دیگر مجالی نباشد برای گفتن. از فرهنگ قاسمی هیچ بیوگرافی پیدا نکردم البته حوصله ی زیاد گشتن رو نداشتم! فعلا این دو تا شعر رو ازش داشته باشین:. زمان باشکوه یکی شدن ، زمان پیوستن ما ، زمانی که طلسم شبها شکسته شد ، وقتی که هر صدا ، شعر توفان بود و هر مشت گره شده ، جوانه ی آزادی و سینه ها مسیر گلوله را ترسیم میکردند ، فاتحانه از شط خون گذشتیم تا واژه ی مقدس شهادت به نام شجاعان بپیوندد و جاودانه در یادها بماند . خلقی بت شکن ، با فرمان الهی. صبح روشنی ، در قلب سیاهی. چرا نه چرا نه.

lodeh86.blogfa.com

اجتماعی سیاسی فرهنگی و ...

http://www.lodeh86.blogfa.com/8804.aspx

اجتماعی سیاسی فرهنگی و . شاید دیگر مجالی نباشد برای گفتن. از درون تهی شده ام. انگار از وجود خود رسته ام و به پناهی دیگر دست دراز کرده ام. دیگر در مقابل چشمانم دنیا را نمیبینم و گویی تنها خطوط چهره ی آن "دیگری" ست که بر همه افکارم چنگ انداخته. و شاید دیگر تمام دنیای من اوست. و اینگونه از خود رها شدم. و خلسه ی حاصل از سردرگمی! کوه ها را چون فرهاد بکنم؟ و یا در گوشه ای با یاد او دل خوش کنم؟ دیگر طاقت رفتن نیست. و صدای فریادم از حنجره رها نمی شود. ای تو بهانه واسه موندن، ای نهایت رسیدن. ای تو خود لحظه ی بودن.

lodeh86.blogfa.com

اجتماعی سیاسی فرهنگی و ... - عشق-ورژن18

http://www.lodeh86.blogfa.com/post-45.aspx

اجتماعی سیاسی فرهنگی و . شاید دیگر مجالی نباشد برای گفتن. چند ماه قبل بعد از امتحاناي ترم بود كه با مجيد و مجيد و مجيد و عماد و سيا و احمد و حامد و محسن رفته بوديم بابلسر. جاي شما خالي ولي آخراي شب، موقع برگشتن تو پارك كنار اسكله من و عماد از بقيه عقب افتاده بوديم و ناگهان. دو تا چشم مهربون رو ديدم كه عاشقونه داشت نگاه مي كرد بهم. من اون لحظه جا خوردم ولي چند متري كه جلوتر رفتيم به خودم اومدم و به عماد گفتم(دقيقا تو همين لحظه عماد بهم رو كرد و گفت): چه نگاه نافذ و عاشقانه اي! شديدا به يك ليلي نيازمنديم!

lodeh86.blogfa.com

اجتماعی سیاسی فرهنگی و ...

http://www.lodeh86.blogfa.com/8807.aspx

اجتماعی سیاسی فرهنگی و . شاید دیگر مجالی نباشد برای گفتن. روی دست ما مانده ست. روی دست ما ، دل ما،. چون نگاه ناباوری به جا مانده ست. این پیمبر، این سالار،. این سپاه را سردار،. با نجابتش قدسی سرودها برای ما خوانده ست. ما به این جهان جاودان مقدس آمدیم،. هیچ شک نباید داشت. با ماست. ". روی دست ما چو حسرت دل ما،. روزی اینچنین بتر با ماست. ما شکسته ، ما خسته،. به جای ما پیروز،. این شکست و پیروزی به کام تان. هر چه فاتحانه می خند ید. هر چه می زن ید. هر چه می بر ید. خوش به کام تان. ما را هم به خاک بسپار ید.

lodeh86.blogfa.com

اجتماعی سیاسی فرهنگی و ...

http://www.lodeh86.blogfa.com/8805.aspx

اجتماعی سیاسی فرهنگی و . شاید دیگر مجالی نباشد برای گفتن. دیشب اعتراف چند نفر از بازداشت شده ها رو از تلويزيون ديدم. حالا كاري نداريم چه بلايي سرشون آوردن كه زبون باز كردن و از موسوي انتقاد نمودند كه ايشون توهم دارند. ولي يه جورايي ياد دادگاه خسرو گلسرخي افتادم. حدودا 3 سال پيش بود كه تلويزيون بيدادگاه خسرو رو با سانسور زياد پخش كرد. همون لحظه پدرم كه خود از مبارزان "مذهبي" قبل از انقلاب بود چشماش از تعجب گرد شد و با حسرت گفت خسرو گلسرخي، مبارز. كه ايستاده به درگاه؟ را ز شانه ي خود بردار.

lodeh86.blogfa.com

اجتماعی سیاسی فرهنگی و ...

http://www.lodeh86.blogfa.com/8709.aspx

اجتماعی سیاسی فرهنگی و . شاید دیگر مجالی نباشد برای گفتن. بچه که بودم فکر می کردم در آینده دکتر میشم،. ولی الان تو رشته ی فنی مهندسی درس می خونم. بزرگتر که شدم فکر می کردم برای همیشه شاگرد زرنگ کلاس می مونم،. ولی الان می بینم اصلا از این خبرا نیست. بیشتر که بزرگ شدم فکر می کردم هیچ وقت نزدیکترین ها به خودم رو از دست نمی دم،. ولی هیچ اینجوری نشد. وقتی فکر می کردم مرگ تنها راه نجاتمه، روئین تن شدم،. و وقتی خیلی نیازمند زندگی بودم مرگ جوری خودش رو بهم نشون می داد که از ترس زهر ترک می شدم.

lodeh86.blogfa.com

اجتماعی سیاسی فرهنگی و ... - اعتراف

http://www.lodeh86.blogfa.com/post-54.aspx

اجتماعی سیاسی فرهنگی و . شاید دیگر مجالی نباشد برای گفتن. دیشب اعتراف چند نفر از بازداشت شده ها رو از تلويزيون ديدم. حالا كاري نداريم چه بلايي سرشون آوردن كه زبون باز كردن و از موسوي انتقاد نمودند كه ايشون توهم دارند. ولي يه جورايي ياد دادگاه خسرو گلسرخي افتادم. حدودا 3 سال پيش بود كه تلويزيون بيدادگاه خسرو رو با سانسور زياد پخش كرد. همون لحظه پدرم كه خود از مبارزان "مذهبي" قبل از انقلاب بود چشماش از تعجب گرد شد و با حسرت گفت خسرو گلسرخي، مبارز. كه ايستاده به درگاه؟ را ز شانه ي خود بردار.

lodeh86.blogfa.com

اجتماعی سیاسی فرهنگی و ...

http://www.lodeh86.blogfa.com/8708.aspx

اجتماعی سیاسی فرهنگی و . شاید دیگر مجالی نباشد برای گفتن. چند ماه قبل بعد از امتحاناي ترم بود كه با مجيد و مجيد و مجيد و عماد و سيا و احمد و حامد و محسن رفته بوديم بابلسر. جاي شما خالي ولي آخراي شب، موقع برگشتن تو پارك كنار اسكله من و عماد از بقيه عقب افتاده بوديم و ناگهان. دو تا چشم مهربون رو ديدم كه عاشقونه داشت نگاه مي كرد بهم. من اون لحظه جا خوردم ولي چند متري كه جلوتر رفتيم به خودم اومدم و به عماد گفتم(دقيقا تو همين لحظه عماد بهم رو كرد و گفت): چه نگاه نافذ و عاشقانه اي! شديدا به يك ليلي نيازمنديم!

lodeh86.blogfa.com

اجتماعی سیاسی فرهنگی و ... -

http://www.lodeh86.blogfa.com/post-56.aspx

اجتماعی سیاسی فرهنگی و . شاید دیگر مجالی نباشد برای گفتن. روی دست ما مانده ست. روی دست ما ، دل ما،. چون نگاه ناباوری به جا مانده ست. این پیمبر، این سالار،. این سپاه را سردار،. با نجابتش قدسی سرودها برای ما خوانده ست. ما به این جهان جاودان مقدس آمدیم،. هیچ شک نباید داشت. با ماست. ". روی دست ما چو حسرت دل ما،. روزی اینچنین بتر با ماست. ما شکسته ، ما خسته،. به جای ما پیروز،. این شکست و پیروزی به کام تان. هر چه فاتحانه می خند ید. هر چه می زن ید. هر چه می بر ید. خوش به کام تان. ما را هم به خاک بسپار ید.