FARDIS13.BLOGFA.COM

engtaheri.blogfa.com

من و سکوت - طعم شراب

http://www.engtaheri.blogfa.com/post-161.aspx

ما بدنبال دوچشمان سیه تاخته ایم .حرم ودیر و کلیسا همه را باخته ایم. کاش میشد نور را دزدید و برد. با افق همراز بود و باده خورد. قلب جنگل را درآغوش گلی زیبا گذاشت. یا که عشق را چون گلی در قلب کاشت. میشداز دنیا عقب تر هم نشست. میشد هر جا باده خورد و گشت مست. کاش طعم شعر من چون خواب بود. در دو دستم جامی از مهتاب بود. یاس را با داس پیوندی نبود. میشد از عقبا عقب تر را سرود. کاش میشد در دل آیینه ها هم گم شویم. همچو مجنون قصه ی مردم شویم. کاش میشد پشت بام خانه ها را رنگ کرد. با صدای رعد و برق هم جنگ کرد.

engtaheri.blogfa.com

من و سکوت - سمفونی زمستون

http://www.engtaheri.blogfa.com/post-157.aspx

ما بدنبال دوچشمان سیه تاخته ایم .حرم ودیر و کلیسا همه را باخته ایم. منبع اقتباس مریم حیدرزاده عزیز. یه رعد و برق و بارون. تگرگ و برف و ناودون. سکوت محض بی حرف. سکوت و زاغ و باغچه. خودم رو یادم آورد. یه پوره گرم شد هوا. بی تو سکوت برفم. نه واژه ام نه حرفم. صورت ماهی که بود. ببین که دست تقدیر. چه ها رو اون نوشته. هم باغچه ی قشنگم. برف و صدای بارون. با من هم آواز میشی؟ اون وسطای میدون . نوشته شده در دوشنبه بیست و نهم آبان ۱۳۹۱ساعت 8:43 توسط یدالله. سایه ی عشق و نفرت. یک قدم تا رهایی. هتل چمران شیراز مهسا.

engtaheri.blogfa.com

من و سکوت - بود و نبود

http://www.engtaheri.blogfa.com/post-153.aspx

ما بدنبال دوچشمان سیه تاخته ایم .حرم ودیر و کلیسا همه را باخته ایم. آن زمان که بر لبت این همه ماتیک نبود. همه جا ساکت و آروم پدرت اهل پ لتیک نبود. وسط شهر فقط چرخ و درشکه میبود. توی کاراژ دو تا بنز و یکی فورد متالیک نبود. قیمت باغ غضنفر وسط روستای ما. که همش قد کیف خانم شیک پیک نبود. نه دماغی عملی بود نه ابروی کسی. لبت آمپولی و این سینه چو لاستیک نبود. همه کس رنگ سرش یاکه حنا بود ویا رنگ خدا. مثل این موهای تو روشن و تاریک نبود. یک اطاق ساده بود و کمی هم گلپونه. وسط باغچه مان تپه مارلیک نبود. نرس نوعی حکم...

engtaheri.blogfa.com

من و سکوت - یک سی سی شراب

http://www.engtaheri.blogfa.com/post-162.aspx

ما بدنبال دوچشمان سیه تاخته ایم .حرم ودیر و کلیسا همه را باخته ایم. یک سی سی شراب. با هر وزش باد دو گیسوی تو اندر نوسان است. در مزرعه موی توای گل همه دم باد وزان است. دیوانه این شهر تقاضای لب لعل تو دارد. تقصیر شما نیست تورم شده و بوسه گران است. از بسکه براندام خدا سجده نمودم که بیایی. فواره چشمم همه دم در فوران است. هرچند که گفتی بکشم خارج از این عرصه خودم را. هر سو که روم خاطره ات قطره چکان است. تا بره چشمان شما را ندرد گرگ حریفی. چشمم شده یک گله و این تن چو شبان است. گفتند که هر شاخه گلی رنگی و بوئیست.

engtaheri.blogfa.com

من و سکوت - آخرش شد

http://www.engtaheri.blogfa.com/post-148.aspx

ما بدنبال دوچشمان سیه تاخته ایم .حرم ودیر و کلیسا همه را باخته ایم. منبری دوش برفراز منبر شد. گفت مشکل اسان و درد درمان شد. جهد کردم و خون دل خوردم. عاقبت دون ژوئن مسلمان شد. مرد کافر و مرتد و بی دین. اهل ایمان و دین و برهان شد. نوبت هملت است و ژان وال ژان. وقت ختم کتاب قرآن شد. یک نفر گفت پس اتلو چی. شیخ گفتا که اسمش ایمان شد. گفتمش شیخ دون سباستین مانده. گفت او هم شهید کرمان شد. دون خوئن گفت بسم الله. آخرالا امر حفیظ قرآن شد. دیگری گفت دون کیشوت کجا رفته. گفت حاجی و سفیر لبنان شد. سایه ی عشق و نفرت.

engtaheri.blogfa.com

من و سکوت - موضوع چشمه شرابی

http://www.engtaheri.blogfa.com/post-163.aspx

ما بدنبال دوچشمان سیه تاخته ایم .حرم ودیر و کلیسا همه را باخته ایم. راز چشمان تو خود چشمه آن باغ جنان شد. باز هم مثنوی و قصه موسی و شبان شد. فریاد نزن خلق جهان جمله بگوشند. تمبور بزن شور بزن نعره کنان شد. بازار من از شعر لبت رو به کسادی ست. تنها نه که من حافظ و سعدی نگران شد. آنقدر عزیزی همه جا نرخ شکستی. وصف تو فقط بود که خود ورد زبان شد. لبهای تو چون نرخ دلار در نوسان است. تقصیر شما نیست تورم شده و بوسه گران شد. شیرینی لبهای تو بی کار نمود هرچه سرا را. بیچاره تو حاج حمید و پسران شد. سایه ی عشق و نفرت.

engtaheri.blogfa.com

من و سکوت - ساغر شرابی

http://www.engtaheri.blogfa.com/post-159.aspx

ما بدنبال دوچشمان سیه تاخته ایم .حرم ودیر و کلیسا همه را باخته ایم. سبکی نو در ادبیات پارسی تلفیق شعر نو با شعر سنتی. چون به دروازی چشم تو رسیدم گفتم. که خدا رحم نماید به دل مسکینم. منکه مهمانی چشمان تو را رد کرد. از چه دعوت بنمودی تومرا؟ پس تما شا بکن امروزم را. دل من زیر دو ابروی شما گم شده بود . آری چشمان تو را میگویم. آن زمانی که تو در خواب سحر گه بودی. من و حافظ به غزل خوانی چشمان تو بیدار بدیم. حافظ آن رند غزل خوان میگفت. حافظ از شوق رخ مهر فروغ تو بسوخت. کامکارا نظری کن سوی ناکامی چند. مریم(به شب ...

engtaheri.blogfa.com

من و سکوت - آدمک 2

http://www.engtaheri.blogfa.com/post-149.aspx

ما بدنبال دوچشمان سیه تاخته ایم .حرم ودیر و کلیسا همه را باخته ایم. آدمک هیچ میدونی تنها شدم. آدمک هیچ میدونی بازیچه دنیا شدم. آدمک جدایی سخته میدونی. میدونی تنهایی سخته میدونی. آدمک خوشا بحالت که تو عاشق نمیشی. دلخوش حرف خلایق نمیشی. آدمک جون شده ام تنهای تنها. سر رسیده کوه غمه. آدمک جون آشنایی آتشم زد. آدمک جون یک جدایی آتشم زد. در دو چشمانش جدایی ها نهان بود .من ندیدم. در نگاهش بی وفایی ها عیان بود . من ندیدم. دیدمش در زیر مهتاب با رقیبم خفته بوده. یادم آمد از غروبی این چنین او گفته بوده.

engtaheri.blogfa.com

من و سکوت - من وشراب و سرما

http://www.engtaheri.blogfa.com/post-158.aspx

ما بدنبال دوچشمان سیه تاخته ایم .حرم ودیر و کلیسا همه را باخته ایم. من وشراب و سرما. یکشب از سردی حرکات تو لرزید تنم. کوچه ی خالی و سرمای زمستان من مست. گرم از جام شرابی بودم. آن شب از سردی سرمای زمستان تن تو یخ زده بود. من به تن پوش خودم گرم نمودم تن تو. سوز سردی تن من را لرزاند. دانه هایی که چو الماس و بلور. سردی کوچه ما را دو برابر میکرد. چه عجب گرم شدی! سالها منتظراین لحظه ی زیبا بودم. منکه دلشاد شدم گرم نمودم تن تو. زچه رو در رفتی؟ تو چه بی معرفتی. چه زمستانی بود ؟ چه زمستان بدی بود آن سال!

engtaheri.blogfa.com

من و سکوت - مگه نه

http://www.engtaheri.blogfa.com/post-147.aspx

ما بدنبال دوچشمان سیه تاخته ایم .حرم ودیر و کلیسا همه را باخته ایم. آدمک تنهایی سخته .مگه نه. آدما اون دلشون از گل و سنگه. مگه نه. آدما دلای زیبا ندارن. آدما پا رو دل هم میذارن. آدمک دریای درد دل تو. گل پژمرده و زرد گل تو. آدمک آخر دنیاست . مگه نه. خاک گور ما همینجاست. مگه نه. نامه ایی که تو رو عاشق کرده. شوخی کاغذی ماست . مگه نه. آدمک خر نشوی گریه کنی. کل دنیا یه سرابه . مگه نه. اون خدایی تو رو عاشق کرده. بخدا مثل تو تنهاست .مگه نه. نوشته شده در یکشنبه بیستم فروردین ۱۳۹۱ساعت 18:40 توسط یدالله.