18ta33.blogsky.com
5. - ایستاده ام هنوز...
http://www.18ta33.blogsky.com/1393/09/08/post-5/5-
شنبه 8 آذر 1393 ساعت 19:51. مهران وقتی که به دردسرهایی که برای رسیدن به سوگند کشیده بود فکر میکرد ، تعجب میکرد که چطوری تونسته اینهمه فشار رو تحمل کنه . از دعواهایی که با خانواده اش کرده بود تا صحبتها و مذاکرات طولانی ، حضوری و تلفنی ، تهدید ها ، تشویق ها ، قهر کردنها و . ولی جلوی همه ایستاده بود . از فکر کردن به عمق اینکه چرا؟ بعضی وقتها خیره میشد به یه گوشه ای و تلاش میکرد که خودش رو توجیه کنه ، توجیه اینکه : مجبور نبوده با سوگند ازدواج کنه! توجیه اینکه در وجود سوگند دنبال الهه نیست! پدر سوگند به دلیل ...
ssmall.blogsky.com
یادداشت های دختر کوچیکه خانواده
http://www.ssmall.blogsky.com/page/3
یادداشت های دختر کوچیکه خانواده. روز جهانی گرافیک :-). یکشنبه 7 اردیبهشت 1393 ساعت 20:30. نوشته شده توسط ته تغاری. شنبه 6 اردیبهشت 1393 ساعت 22:38. نوشته شده توسط ته تغاری. شنبه 6 اردیبهشت 1393 ساعت 19:50. تو به عشق تو یه نگاه اعتقاد داری؟ نه چون تو 6 ترم داری من و میبینی. نوشته شده توسط ته تغاری. چهارشنبه 3 اردیبهشت 1393 ساعت 23:45. نوشته شده توسط ته تغاری. سهشنبه 2 اردیبهشت 1393 ساعت 23:37. برچسبها: اندر احوالات دانشجویی. نوشته شده توسط ته تغاری. تعداد کل: 173 ). قلم فرسایی های آیبک. عقاید یک بی عقیده.
ssmall.blogsky.com
:-D - یادداشت های دختر کوچیکه خانواده
http://www.ssmall.blogsky.com/1393/03/11/post-210/-D
یادداشت های دختر کوچیکه خانواده. یکشنبه 11 خرداد 1393 ساعت 20:57. سلام اقا خوب هستین سفارش قبول میکنین؟ صدای وحشتناک خنده ) باشه براتون میارم. نوشته شده توسط ته تغاری. چهارشنبه 21 خرداد 1393 ساعت 11:18. خوب بود امتحانش میکنم یه بار :دی. امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد. اگر مرا میشناسید و میخوانید، سعی کنید مرا نشناسید و بخوانید. قلم فرسایی های آیبک. عقاید یک بی عقیده. سگ در زیر پوست. تا سن پطرز بورگ. من نگران لپشم :(. همه چیز از یک اهنگ شاد شروع شد . چیشد که اینجوری شد؟
ssmall.blogsky.com
برچسب خاطرات خوابگاه - یادداشت های دختر کوچیکه خانواده
http://www.ssmall.blogsky.com/tag/خاطرات-خوابگاه
یادداشت های دختر کوچیکه خانواده. همه چیز از یک اهنگ شاد شروع شد . جمعه 9 خرداد 1393 ساعت 12:44. قرار بود ان شب درس بخوانیم کار انجام بدهیم ، اما سرمان گرم مراسم شد و این شد که فردایش همه با استرس رفتیم دانشگاه ، قسمت جالب داستان اینجاست که فردا صب بعد از مراسم هیچ کس به روی خودش نیاورد که دیشبش همه با هم خندیده ایم ، حرف زده ایم ، عکس گرفته ایم ، به منوال قدیمی توی روی هم نگاه میکنیم و سلام نمیکنیم و حرف نمیزنیم .دختریم دیگر. شب های پر فیض و با منزلت امتحان. نوشته شده توسط ته تغاری. از فکر و خیالمون که ب...
ssmall.blogsky.com
همه چیز از یک اهنگ شاد شروع شد .. - یادداشت های دختر کوچیکه خانواده
http://www.ssmall.blogsky.com/1393/03/09/post-209/همه-چی-از-یه-اهنگ-شاد-شروع-شد-
یادداشت های دختر کوچیکه خانواده. همه چیز از یک اهنگ شاد شروع شد . جمعه 9 خرداد 1393 ساعت 12:44. قرار بود ان شب درس بخوانیم کار انجام بدهیم ، اما سرمان گرم مراسم شد و این شد که فردایش همه با استرس رفتیم دانشگاه ، قسمت جالب داستان اینجاست که فردا صب بعد از مراسم هیچ کس به روی خودش نیاورد که دیشبش همه با هم خندیده ایم ، حرف زده ایم ، عکس گرفته ایم ، به منوال قدیمی توی روی هم نگاه میکنیم و سلام نمیکنیم و حرف نمیزنیم .دختریم دیگر. شب های پر فیض و با منزلت امتحان. نوشته شده توسط ته تغاری. چققققدر خوووب :) ).
ssmall.blogsky.com
یادداشت های دختر کوچیکه خانواده
http://www.ssmall.blogsky.com/page/4
یادداشت های دختر کوچیکه خانواده. چگونه برای میهمان خود در کمترین زمان شربت درست کنیم؟ دوشنبه 1 اردیبهشت 1393 ساعت 17:56. مقوا را میگذارید پشت پنجره که خشک شود برای مصارف بعدی . شربت ما اماده است . نوش جان . نوشته شده توسط ته تغاری. دوشنبه 1 اردیبهشت 1393 ساعت 11:44. فکر کنم کارش خیلی گیر بوده! اینجوری پیدا نمیشه باید بیشتر بگردی! برچسبها: نکن اقاع نکن! نوشته شده توسط ته تغاری. دوشنبه 1 اردیبهشت 1393 ساعت 11:21. ارشیو ایمیلم رو زیر رو میکردم ،. برچسبها: لابه لای خاطرات. نوشته شده توسط ته تغاری. اگر مرا می...
ssmall.blogsky.com
برچسب خاطره بازی - یادداشت های دختر کوچیکه خانواده
http://www.ssmall.blogsky.com/tag/خاطره-بازی
یادداشت های دختر کوچیکه خانواده. دوشنبه 29 اردیبهشت 1393 ساعت 19:26. کم کاری من را ببخشید ،این چند روزی که رسیده ام درگیر کلاس های پیچانده شده و پروژه ها و کلاس های کوفتی اخر ترمی بودم ،. سفر خیلی خوبی بود ، کاملا سیاحتی و زیارتی بود . کلا سفرمون یک مثل بود که یک ضلعش گردش و تفریح بود! و ضلعبعدش هم غذای روح و معنویت و آرامش بود! اینقدر خسته بودم که رسیدم خوابیدم تا فردا صبح حتی شبش هم پانشدم بابا رو ببینم من که به نیت روز پدر رفتم! جمعه هم برگشتم اینجا ، و همین .این چند روز اینجا هوا عالیه و جون میده...
fairy11.persianblog.ir
من >> My Challenge
http://fairy11.persianblog.ir/post/70
تأملات فلسفي يك بي پدر خودشيفته. شاهزاده خانمی که نمی خندید. آخرین نسخه یک مرد. دختر نارنج و ترنج. دلنوشته های یک خیال کبود. شاهزاده خانمی که نمی خندید. در کوچه های ذهن یک روانی. ایالت خودمختار روانی ها. قلم فرسایی های آیبک. سر ریزه های توله خرس. من و خاطره هام.
fairy11.persianblog.ir
من
http://fairy11.persianblog.ir/1393/7
1779; مهر ۱۳٩۳ : ٤:٥٤ ب.ظ : نويسنده : f. امروز به طرز عجیبی غمگین و شاید بهتر بگم، گیجم. نمی دونم چرا. یعنی اتفاق خاص یا جدیدی نیفتاده، ولی من حالم خوش نیست. این چند هفته اخیر خبرهای بد زیاد و خوب کمتری رو پشت هم و رگباری شنیدم و شاید یه حالت معلق بودن بین اونها دارم :. همه اینها با کلی مخلفات اضافه و شاید اومدن پاییز، باعث شده حال عجیب من با هیچی حتی شنیدن رتبه سوم شدنم توی دانشگاه هم بهتر نشه. تأملات فلسفي يك بي پدر خودشيفته. شاهزاده خانمی که نمی خندید. آخرین نسخه یک مرد. دختر نارنج و ترنج.
fairy11.persianblog.ir
من
http://fairy11.persianblog.ir/1393/6
1634;٠ شهریور ۱۳٩۳ : ٤:۳٧ ب.ظ : نويسنده : f. واسه منی که 26 سال از آب می ترسیدم و به عمرم استخر نرفته بودم و بیشتر از مچ پام رو توی آب دریا نکرده بودم تلاش برای یاد گرفتن شنا نقطه عطفی در زندگی محسوب میشه! بماند که روز اول کلاس و لحظه ای که وارد آب شدم احساس می کردم کل استخر دور سرم می چرخه و بعد از شش، هفت جلسه به علت ازدحام جمعیت کلاس عمومی، بر آن شدم تا کلاس خصوصی هم برم در کنارش! One of my soulmate. من عاشق یک مرد متاهل شدم :/. اونم زنشه کنارش :/. پ ن : عنوان رو حال کنید فقط! آخرین نسخه یک مرد.