ghalamjavan.blogfa.com

tavakolrasteh.blogfa.com

شعرمن حرفهای من - راز زندگی

http://www.tavakolrasteh.blogfa.com/post-22.aspx

شبیه همین امروز وفرداهاست. چیزی شبیه آرزوی دیروزی. که درد امروز ماهاست. زندگی بودن پیوسته است. همین رویاهای سوهان خورده است. همین که جاری شده است. اشک وخون شیشه عمر من است. بیتوته بوته یاسمن است. یا همین آتش افتاده به خرمن است. چون خنده ای مرده بر لب من است. همین به پیش رفتن است. همین تعقیب کردن است. شاید همین موش وهمین گربه بودن است. شریک دزد و رفیق قافله بودن است. همین خوردن وخوابیدن است! زندگی صحنه تر دستی ماست. زندگی لحظه مخمور نگاهست. زندگی فریب آدم وحواست. زندگی معنی دستهای دعاست. پرسه بزن تو چشم من.

tavakolrasteh.blogfa.com

شعرمن حرفهای من

http://www.tavakolrasteh.blogfa.com/9111.aspx

وقتی بچه بودم بابام مرد. غرور و قدرت وصبر وتحملم مرد. خندۀ لبان من را روزگار برد. من ماندم ودو چشم خیس. من ماندم وتنهایی وقاب عکسی. غم بود غصه بود ناله وفریاد. زندگی جریان داشت واما. جان من هم بود. گرچه مهتاب آسمان من خاموش. اما من غرورم نیست. قدرتم ،صبرم، تاج سرم نیست. آغوش گرم ودست نوازشگرم نیست. تکیه گاهم ،پدرم ،راهنمایم نیست. کنار سفره ی ما، دیگر پدرم نیست. صبح ها که از خواب پا میشم بابام نیست. هم بازیم ظهرمیان کوچه با پدرش رفت. آن یک هم خندان و دوان سوی پدر رفت. یکی دست در دست پدر،یکی آغوش پدر.

tavakolrasteh.blogfa.com

شعرمن حرفهای من -

http://www.tavakolrasteh.blogfa.com/post-20.aspx

ای مردمان شهر بی خورشید. ای قانع به فانوسان. تاکی در میان کوچه های تاریک. درهاله فانوس قدم بر میدارید. یا میان چاههافریاد بر می آورید. پیش روید از تپه ماهورها. بالا روید از کوهستان. به طلوع نزدیک شوید. وفلق را تجربه کنید. دریا را نمی فهمد. تا خیال برکه در سر دارد. حال به نوک انگشت من نگاه نکنید. موهای خورشید خانم را. نوشته شده در سه شنبه سیزدهم دی ۱۳۹۰ساعت 22:55 توسط توکل راسته. انجمن شعر وداستان رامهرمز. پرسه بزن تو چشم من. من و تنهایی و شب. یخ فروش جهنم شعبه یک. یخ فروش جهنم شعبه دو.

tavakolrasteh.blogfa.com

شعرمن حرفهای من - عشق

http://www.tavakolrasteh.blogfa.com/post-16.aspx

سیبل مژگانت قلب مرده من است. ای نگاهت ناوک انداز. نگاهت جان این تندیس است. تندیس گلی بی جان. نگاهت گر نباشد نمی سوزم. آنکه سوزد جانش هست. از من نگیر نگاهت را. ای نگاهت ناوک انداز. عشق بازی میکنم من در نگاهت. ای که تندیس گل با جان فدایت. ای که من خوانم خدایت. خواهم باز کنم نامه به نامت. نوشته شده در شنبه دوم مهر ۱۳۹۰ساعت 19:1 توسط توکل راسته. انجمن شعر وداستان رامهرمز. پرسه بزن تو چشم من. من و تنهایی و شب. یخ فروش جهنم شعبه یک. یخ فروش جهنم شعبه دو. تنها به جستجوي تو هستم.

tavakolrasteh.blogfa.com

شعرمن حرفهای من - قصه تنهایی من

http://www.tavakolrasteh.blogfa.com/post-18.aspx

تنهایی من با آینه سر می شد. آینه ای دل شکسته. آینه ای خرد وخسته. تنها آینه بود مرا تایید. وحال مرا می فهمید. نگاه میکردم به آینه من. گریه میکردم من از غم. آینه هم با من. اما آینه شش بار. با ناله هایم ناله میکرد. با گریه هایم گریه. اما آینه در شش تکرار. اشکی که بر صورت من می لغزید. در آینه شش بار. از چشم من چکه میکرد قطره ی اشک. بر رخ آینه جاری می گشت. تنها دوستی که حال مرا می فهمید. همین آینه بود که برایم می خندید. صبحی باز کردم پنجره را که هوایی بخوریم. صبح زیبا بنشینیم و با هم چایی بخوریم.

tavakolrasteh.blogfa.com

شعرمن حرفهای من

http://www.tavakolrasteh.blogfa.com/9008.aspx

شاید من نباید می آمدم. اینجا کسی در انتظار من نیست. بدون سوغاتی از این شهر خراب. کاش دانه خوابیده در زیر خاک می ماندم. حال نباید جوانه می زد، سبز شد. کلسیم خاک کم است. ویورش ملخ ها بر اندک غذای من. حال چه باید کرد. شاید من نباید می آمدم. پس باید ماند تا مرگ. نوشته شده در یکشنبه بیست و نهم آبان 1390ساعت 20:5 توسط توکل راسته. توکل راسته مردی که در لابلای برگهای تو به توی گلها ودرختان در جستجوی خدا ست ودر میان این همه زیبایی حرف هایی از جنس درد میزند ودرد هایش را در این وبلاگ برای شما دوستان نمایش می دهد.

tavakolrasteh.blogfa.com

شعرمن حرفهای من - نگاه

http://www.tavakolrasteh.blogfa.com/post-24.aspx

من از ثانیه ها گذشتم. به هجوم سالها فکر میکنم. با میوه های گندیده. باروزهایی به سان شب. وشب هایی سراسر تب. به غم های متبلور شده. به شادی های رمیده. به راز دل های تپیده. به صدف جاری شده بر گونه. به حجم سنگینی وکمر خمیده. به آسمانی بی ستاره. به سکوت لبهای خشکیده. به ته دلهای شکسته. به خاموشی پرنده قفسی. به حسرت آب ایستاده. به ماتم درخت بی برگی. به گل سفید پژمرده. به بی احساسی شعرهای شاعر. به روی زرد قلم ترسیده. به لرزش انگشتان نویسنده. به درختی با برگ های ریخته. به آواز خزان و آلوی نرسیده. به مرد تابوت سوار.

tavakolrasteh.blogfa.com

شعرمن حرفهای من

http://www.tavakolrasteh.blogfa.com/9010.aspx

که نخواهد شد پیدا. اینها که تو می بینی ای دوست. که نخواهد گندید سنگ. در این انجمن کرسی. یک لحظه ای وآ نی. در میان سنگ لاخها. غم که جا خوش کرده. در دل این سنگ ها. دستور می دهد غم. این چه دنیایی است. و چه خواهد شد. نوشته شده در دوشنبه نوزدهم دی 1390ساعت 12:48 توسط توکل راسته. ای مردمان شهر بی خورشید. ای قانع به فانوسان. تاکی در میان کوچه های تاریک. درهاله فانوس قدم بر میدارید. یا میان چاههافریاد بر می آورید. پیش روید از تپه ماهورها. بالا روید از کوهستان. به طلوع نزدیک شوید. وفلق را تجربه کنید.

tavakolrasteh.blogfa.com

شعرمن حرفهای من - مرگ عشق

http://www.tavakolrasteh.blogfa.com/post-21.aspx

که نخواهد شد پیدا. اینها که تو می بینی ای دوست. که نخواهد گندید سنگ. در این انجمن کرسی. یک لحظه ای وآ نی. در میان سنگ لاخها. غم که جا خوش کرده. در دل این سنگ ها. دستور می دهد غم. این چه دنیایی است. و چه خواهد شد. نوشته شده در دوشنبه نوزدهم دی ۱۳۹۰ساعت 12:48 توسط توکل راسته. توکل راسته مردی که در لابلای برگهای تو به توی گلها ودرختان در جستجوی خدا ست ودر میان این همه زیبایی حرف هایی از جنس درد میزند ودرد هایش را در این وبلاگ برای شما دوستان نمایش می دهد. انجمن شعر وداستان رامهرمز. پرسه بزن تو چشم من.

tavakolrasteh.blogfa.com

شعرمن حرفهای من

http://www.tavakolrasteh.blogfa.com/9007.aspx

تنهایی من با آینه سر می شد. آینه ای دل شکسته. آینه ای خرد وخسته. تنها آینه بود مرا تایید. وحال مرا می فهمید. نگاه میکردم به آینه من. گریه میکردم من از غم. آینه هم با من. اما آینه شش بار. با ناله هایم ناله میکرد. با گریه هایم گریه. اما آینه در شش تکرار. اشکی که بر صورت من می لغزید. در آینه شش بار. از چشم من چکه میکرد قطره ی اشک. بر رخ آینه جاری می گشت. تنها دوستی که حال مرا می فهمید. همین آینه بود که برایم می خندید. صبحی باز کردم پنجره را که هوایی بخوریم. صبح زیبا بنشینیم و با هم چایی بخوریم. ای نگاهت ناو...