marg-dar-khamoshi.blogfa.com
♠ رویــــــای خیـــــــــــــــــس ♠
http://www.marg-dar-khamoshi.blogfa.com/8901.aspx
نترس از هجوم حضورم چیزی جز تنهایی با من نیست . * * . نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند. مثل آسمانی که امشب می بارد. بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند. و چشمانم را نوازش می دهد. تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم. در امتداد نگاه تو. لحظه های انتظار شکسته می شود. و بغض تنهایی من. مغلوب وجود تو می شود. در حضور واژه های بی نفس. صدای تیک تیک ساعت را گوش کن. شاید مرهم درد ثانیه ها را پیدا کنی. دارم خفه میشم انگار ، دارم زجر میکشم ، کی پس خلاصم میکنی خداااااااااا :( ( ( ( ( ( ( ( ( (. صورت بی کسر :. ๑๑* * ...
marg-dar-khamoshi.blogfa.com
♠ رویــــــای خیـــــــــــــــــس ♠ - ..: دلم گرفت :..
http://www.marg-dar-khamoshi.blogfa.com/post-53.aspx
نترس از هجوم حضورم چیزی جز تنهایی با من نیست . * * . امشب به یاد تک تک شب ها دلم گرفت. در اضطراب کهنه ی غم ها ، دلم گرفت. انگار بغض تازه ای از نو شکسته شد. در التهاب خیس ورق ها ، دلم گرفت. از خواندن تمام خبر ها تنم بسوخت. از گفتن تمام غزل ها دلم گرفت. در انتظار تا که بگیرم خبر ز تو. در آتش گرفته سراپا. دلم گرفت. متروکه نیست خلوت سرد دلم ولی. از ارتباط مردم دنیا دلم گرفت. یک رد پا که سهم من از بی نشانی است. از رد خون که مانده به هر جا ، دلم گرفت. اینجا منم و خاطره هایی تمام تلخ. تکرار می کنم که خدایا!
marg-dar-khamoshi.blogfa.com
♠ رویــــــای خیـــــــــــــــــس ♠ - ..: صورت بی کسر :..
http://www.marg-dar-khamoshi.blogfa.com/post-54.aspx
نترس از هجوم حضورم چیزی جز تنهایی با من نیست . * * . صورت بی کسر :. چو رنگی از رو رفته. بر سر قاب بی خط دنیا مانده ام. تمامی افق های دنیا. جرعه ی نفسم نمی شود. به تو پناه آرم که از من دوری. یا که به سنگینیه این غربت بی جان. جان ببخشم و بمیرم. یا که درگیر احساس تو خار شوم و بمانم. همه شب گریه تا خواب بس نبود. سیلی آبدار به تن دل بس نبود. من دگر از دست رفته ام. صورتی بی کسر گشته ام تو بگو چه کنم؟ پن: دیگه دارم کم میارم. نوشته شده در پنجشنبه نوزدهم فروردین ۱۳۸۹ساعت 18:30 توسط . . ترنم لحظه ها(گل پسر).
marg-dar-khamoshi.blogfa.com
♠ رویــــــای خیـــــــــــــــــس ♠
http://www.marg-dar-khamoshi.blogfa.com/8904.aspx
نترس از هجوم حضورم چیزی جز تنهایی با من نیست . * * . ميخواهم برايت بنويسم، اما مانده ام که از چه چيز و چه کس بنويسم؟ بي رحمانه مرا تنها گذاشتي يا از خودم که چون تک درختي در کوير. از تو بنويسم که قلبت از سنگ بود يا از خودم که شيشه اي بي حفاظ بودم؟ از دستهايت که فقط سنگيني سيليهايت را به يادم مي آورد يا از. دستهايم که هر شب به سوي آسمان بلند ميکردم و از خدا. ميخواستم و ديدگان باراني ام را همسفر دعاهايم ميکردم تا واسطه ي شفاعتم شوند؟ امشب از چه بنويسم؟ از قلبي که مرا نخواست يا از قلبي که تو را خواست؟ ناگهان...
marg-dar-khamoshi.blogfa.com
♠ رویــــــای خیـــــــــــــــــس ♠
http://www.marg-dar-khamoshi.blogfa.com/8712.aspx
نترس از هجوم حضورم چیزی جز تنهایی با من نیست . * * . گویند که لحظه ها زود می شود دیر و ماندن در این لحظات دشوار، زمان به عقب بر نمی گردد وحتی. لحظه ای به پشت خود نمی نگرد ، آری زمان می رود و من همچنان دراولین لحظه مانده ام. باید رفت تا به انتها رسید و چه خوب است گذراندن لحظات همراه با بهترین ترانه. تیکتاک این صدای زمان است ، صدایی بی دلیل ، صدایی بی پاسخ و آهنگ آخر و پایان لحظه ها. چه زیباست صدای زمان و چه غمگین و هولناک بودن با آن. در این سکوت مرگبار صدایی نیست که پاسخ فریاد دردناک مرا بدهد ،. ترنم لحظه...
marg-dar-khamoshi.blogfa.com
♠ رویــــــای خیـــــــــــــــــس ♠ -
http://www.marg-dar-khamoshi.blogfa.com/post-55.aspx
نترس از هجوم حضورم چیزی جز تنهایی با من نیست . * * . نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند. مثل آسمانی که امشب می بارد. بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند. و چشمانم را نوازش می دهد. تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم. در امتداد نگاه تو. لحظه های انتظار شکسته می شود. و بغض تنهایی من. مغلوب وجود تو می شود. در حضور واژه های بی نفس. صدای تیک تیک ساعت را گوش کن. شاید مرهم درد ثانیه ها را پیدا کنی. دارم خفه میشم انگار ، دارم زجر میکشم ، کی پس خلاصم میکنی خداااااااااا :( ( ( ( ( ( ( ( ( (. ترنم لحظه ها(گل پسر).
marg-dar-khamoshi.blogfa.com
♠ رویــــــای خیـــــــــــــــــس ♠
http://www.marg-dar-khamoshi.blogfa.com/8807.aspx
نترس از هجوم حضورم چیزی جز تنهایی با من نیست . * * . تولدت مبارک عشق من :. تقدیم به مبدا تمامی وجودم داريوش. سالروز تنفس دوباره مبارک. روز تولدت شد و نیستم اما کنار تو. کاشکی می شد که جونمو هدیه بدم برای تو. درسته ما نمیتونیم این روز و پیش هم باشیم. بیا بهش تو رویامون رنگ حقیقت بپاشیم. میخوام برات تو رویاهام جشن تولد بگیرم. از لحظه لحظه های جشن تو خیالم عکس بگیرم. من باشم و تو باشی و فرشته های آسمون. چراغونی جشنمون، ستاره های کهکشون. به جای شمع میخوام برات غمهات و آتیش بزنم. عاشقتو یه قلب بی قرار و کوچک.
marg-dar-khamoshi.blogfa.com
♠ رویــــــای خیـــــــــــــــــس ♠
http://www.marg-dar-khamoshi.blogfa.com/8711.aspx
نترس از هجوم حضورم چیزی جز تنهایی با من نیست . * * . و باز هم تنهایی :. پريشان حالم اما چه كنم؟ گويا من و پريشاني با هم معنا ميشويم. مي دانم درك نمي شوم. بار ديگر پريشاني و تنهايي مرا احاطه كردند. اما نمي دانم از من چه ميخواهند؟ من در اين آشفته بازار به كجا كشيده مي شوم؟ از هر جايي دورم حتي همين جا. را بازي مي كنم كه نمي دانم سرانجام آن چه مي شود. بار ديگر چشمهايم را ميبندم و تمسك مي جويم. آري ديگر بايد گفت كه تنهايم. از هر كسي و از هر چيزي به تنهايي رسيدم. تنهايي را درك مي كنم و او نيز مرا درك مي كند.
marg-dar-khamoshi.blogfa.com
♠ رویــــــای خیـــــــــــــــــس ♠
http://www.marg-dar-khamoshi.blogfa.com/8811.aspx
نترس از هجوم حضورم چیزی جز تنهایی با من نیست . * * . امشب به یاد تک تک شب ها دلم گرفت. در اضطراب کهنه ی غم ها ، دلم گرفت. انگار بغض تازه ای از نو شکسته شد. در التهاب خیس ورق ها ، دلم گرفت. از خواندن تمام خبر ها تنم بسوخت. از گفتن تمام غزل ها دلم گرفت. در انتظار تا که بگیرم خبر ز تو. در آتش گرفته سراپا. دلم گرفت. متروکه نیست خلوت سرد دلم ولی. از ارتباط مردم دنیا دلم گرفت. یک رد پا که سهم من از بی نشانی است. از رد خون که مانده به هر جا ، دلم گرفت. اینجا منم و خاطره هایی تمام تلخ. تکرار می کنم که خدایا!
marg-dar-khamoshi.blogfa.com
♠ رویــــــای خیـــــــــــــــــس ♠ - ..: چشمهای بارونی :..
http://www.marg-dar-khamoshi.blogfa.com/post-48.aspx
نترس از هجوم حضورم چیزی جز تنهایی با من نیست . * * . وقتی نمی دانم چه باید گفت . چه بنویسم وقتی دستانم توان نوشتن ندارد . با بغض هایی که راه گلویم را بسته چگونه فریاد برآورم؟ فریاد برآورم و بگویم خسته ام! چقدر دوست داشتم يك نفر از من مي پرسيد. چرا نگاه هايت انقدر غمگين است؟ چرا لبخندهايت انقدر بي رنگ است؟ هيچ كس نبود هميشه من بودم. من و تنهايي پر از خاطره. اري با تو هستم . با تويي كه از كنارم گذشتي . و حتي يك بار هم نپرسيدي. چراچشم هايت هميشه باراني است؟ پن:تلاش بی فایده ست دیگه! این بار میرم واسه همیشه!