GHATREBARAN91.BLOGFA.COM
رویای شیشه ایرویای شیشه ای - رویاهای شیشه ای
http://ghatrebaran91.blogfa.com/
رویای شیشه ای - رویاهای شیشه ای
http://ghatrebaran91.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Thursday
LOAD TIME
0.5 seconds
PAGES IN
THIS WEBSITE
20
SSL
EXTERNAL LINKS
18
SITE IP
149.56.201.253
LOAD TIME
0.5 sec
SCORE
6.2
رویای شیشه ای | ghatrebaran91.blogfa.com Reviews
https://ghatrebaran91.blogfa.com
رویای شیشه ای - رویاهای شیشه ای
ghatrebaran91.blogfa.com
رویای شیشه ای - پروردگارا...
http://www.ghatrebaran91.blogfa.com/post/53
دست هایم را بگیر و مرا برای تماشای ستارگان محبتت به عرش ببر. می خواهم آنها را بشمارم. دست هایم را بگیر و مرا با نسیم مهربانیت آشنا کن. می خواهم خنکی اش را بر روی گونه هایم حس کنم. دست هایم را بگیر و لانه عشق را به من نشان ده. می خواهم معشوقان واقعی را ببینم. دست هایم را بگیر و درخشش قلب پاک لاله در آبی دریای ایثار را نشانم ده. می خواهم پاکی قلبش را احساس کنم. و در آخر دست هایم را بگیر و خانه قلبم را به من نشان ده. چون می خواهم بر سر درش نام تنها معشوقم را حک کنم و بزرگ بنویسم:. به نام آفریننده من وتو.
رویای شیشه ای -
http://www.ghatrebaran91.blogfa.com/post/49
چند تا حرف قشنگ. چقدر وحشتناكه كه هيچكس دلش براي من تنگ نشد هيچكس نپرسيد كجايي؟ حتي اونايي كه خيلي دم از معرفت مي زدند! ياد حرف همسايه افتادم كه يک بار بهم گفته بود . به سايه ها دل نبند! سنكا حكیم مشهور رومی میگوید : هیچ عقل بزرگی وجود ندارد مگر آنكه اندكی جنون با آن مخلوط باشد. پرسيدم چرا دوستم داري؟ توي چشمام نگاه كرد وهيچي نگفت گفتم شايد واقعا دوستم نداره؟ وقتي رفت فهميدم دوست داشتن دل ميخواد نه دليل. جرج آلن : اگر كسي را دوست داري، به او بگو. زيرا قلبها معمولا با كلماتي كه ناگفته ميمانند، ميشكنند.
رویای شیشه ای - دلم میخواهد...
http://www.ghatrebaran91.blogfa.com/post/50
تا كه ديگر نگويد سهراب : خانه دوست كجاست؟ دوشنبه بیست و یکم فروردین ۱۳۹۱. PostTi.t.l.e. برده ی شب .*. دختركي با افكار بليد.
رویای شیشه ای - دکتر شریعتی
http://www.ghatrebaran91.blogfa.com/post/40
با تمام وجود گناه کردیم اما نه نعمت هایش را از ما گرفت و نه گناهانمان را فاش کرد.بیندیش اگر اطاعتش کنیم چه میکند! شنبه ششم اسفند ۱۳۹۰. PostTi.t.l.e. برده ی شب .*. دختركي با افكار بليد.
رویای شیشه ای - غروب...
http://www.ghatrebaran91.blogfa.com/post/44
چو ماه از کام ظلمتها دميدي . جهاني عشق در من آفريدي. دريغا با غروب نابهنگام. مرا در کام ظلمت ها کشيدي. سه شنبه شانزدهم اسفند ۱۳۹۰. PostTi.t.l.e. برده ی شب .*. دختركي با افكار بليد.
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
20
شب مهتابى - قطره، باران، دريا
http://www.fereydoonmoshiri91.blogfa.com/post/11
ازدرخت شاخه در آفاق ابر،. برگ هاي ترد باران ريخته! بوي لطف بيشه زاران بهشت،. با هواي صبحدم آميخته! نرم و چابك، روح آب،. مي كند پرواز همراه نسيم . نغمه پردازان باران مي زنند،. گرم و شيرين هر زمان چنگي به سيم! سيم هر ساز از ثريا تا زمين . خيزد از هر پرده آوازي حزين . هر كه با آواز اين ساز آشنا،. مي كند در جويبار جان شنا! دلرباي آب، شاد و شرمناك،. عشقبازي مي كند با جان خاك! خاك خشك تشنه دريا پرست،. زير بازي هاي باران مست مست! اين رود از هوش و آن آيد به هوش،. شاخه دست افشان و ريشه باده نوش! چشم دل وا مي كنم.
شب مهتابى - زبان بسته...
http://www.fereydoonmoshiri91.blogfa.com/post/20
به او گفتند: شاعر را بيازار؟ كه شاعر در جهان ناكام بايد. چو بيند نغمه سازي رنج بسيار. سخن بسيار نيكو مي سرايد. به آو آزار دادن ياد دادند. بناي عمر من بر باد دادند. از آن پس ماه نامهربان شد. ز خاطر برد رسم آشنايي. غم من ديد و با من سرگردان شد. مرا بگذاشت با رنج جدايي. كه چون باشد به صد اندوه دمساز. به شهرت مي رسد اين نغمه پرداز. مرا در رنج برده سخت جان ديد. جفا را لاجرم از حد فزون كرد. فغان شاعر آزرده نشنيد. دل تنگ مرا درياي خون كرد. چنان از بي وفايي آتش افروخت. كه سر تا پاي مرغ نغمه خوان سوخت.
شب مهتابى - مرحوم فریدون مشیری..
http://www.fereydoonmoshiri91.blogfa.com/post/18
یکشنبه بیست و چهارم اردیبهشت ۱۳۹۱. PostTi.t.l.e. روزنه ای در تاریکی. دختركي با افكار بليد. ماييم و نواي بي نوايي.
شب مهتابى - دریای نگاه
http://www.fereydoonmoshiri91.blogfa.com/post/7
به چشمان پريرويان اين شهر. به صد اميد مي بستم نگاهي. مگر يك تن از اين ناآشنايان. مرا بخشد به شهر عشق راهي. به هر چشمي به اميدي كه اين اوست. نگاه بي قرارم خيره مي ماند. يكي هم، زينهمه نازآفرينان. اميدم را به چشمانم نمي خواند. غريبي بودم و گم كرده راهي. مرا با خود به هر سويي كشاندند. شنيدم بارها از رهگذاران. كه زير لب مرا ديوانه خواندند. ولي من، چشم اميدم نمي خفت. كه مرغي آشيان گم كرده بودم. زهر بام و دري سر مي كشيدم. به هر بوم و بري پر مي گشودم. اميد خسته ام از پاي ننشست. نگاه تشنه ام در جستجو بود.
شب مهتابى
http://www.fereydoonmoshiri91.blogfa.com/1391/01
اي عشق، شكسته ايم، مشكن ما را. اينگونه به خاك ره ميفكن ما را. ما در تو به چشم دوستي مي بينيم. اي دوست مبين به چشم دشمن ما را. جمعه بیست و پنجم فروردین ۱۳۹۱. لبخند او، بر آمدن آفتاب را. در پهنه طلائي دريا. از مهر، مي ستود . در چشم من، وليكن . لبخند او بر آمدن آفتاب بود. جمعه بیست و پنجم فروردین ۱۳۹۱. PostTi.t.l.e. روزنه ای در تاریکی. دختركي با افكار بليد. ماييم و نواي بي نوايي.
شب مهتابى - پشت اين در....
http://www.fereydoonmoshiri91.blogfa.com/post/16
صحن دكان غرق در خون بود و دكاندار، پي در پي. از در تنگ قفس. چنگ خون آلوده ي خود را درون مي برد. پنجه بر جان يكي زان جمع مي افكند و. او را با همه فرياد جانسوزش برون مي برد. مرغكان را يك به يك مي كشت و. در سطلي پر از خون سرنگون مي كرد. صحن دكان را سراسر غرق خون مي كرد. بر سر يك ". با هم جنگ و غوغا داشتند. تا برون آرند چشم يكدگر را. بر سر هم خيز بر مي داشتند. گفتم: اي بيچاره انسان! حال اينان حال توست! چنگ بيداد اجل، در پشت در،. پشت اين در، داس خونين، دست اوست. تا گريبان تو را آرد به چنگ. بر سر يك لقمه.
شب مهتابى
http://www.fereydoonmoshiri91.blogfa.com/1391/02
یکشنبه بیست و چهارم اردیبهشت ۱۳۹۱. دلي از سنگ مي خواهد. خروش و خشم توفان است و، دريا،. به هم مي كوبد امواج رها را . دلي از سنگ مي خواهد، نشستن،. تماشاي هلاك موج ها را! یکشنبه بیست و چهارم اردیبهشت ۱۳۹۱. صحن دكان غرق در خون بود و دكاندار. یکشنبه بیست و چهارم اردیبهشت ۱۳۹۱. شب ها كه مي سوخت. شب ها كه دريا، مي كوفت سر را. بر سنگ ساحل، چون سوگواران. یکشنبه بیست و چهارم اردیبهشت ۱۳۹۱. بنشين، مرو، چه غم كه شب از نيمه رفته است. جمعه بیست و دوم اردیبهشت ۱۳۹۱. پس از مرگ بلبل. نفس مي زند موج . چشم صنوبران سحر خيز.
شب مهتابى - پس از مرگ بلبل...
http://www.fereydoonmoshiri91.blogfa.com/post/12
پس از مرگ بلبل. نفس مي زند موج . نفس مي زند موج، ساحل نمي گيردش دست،. پس مي زند موج . فغاني به فريادرس مي زند موج! من آن رانده مانده بي شكيبم،. كه راهم به فريادرس بسته،. زمين زير پايم تهي مي كند جاي،. زمان در كنارم عبث مي زند موج! نه درمن غزل مي زند بال،. نه در دل هوس مي زند موج! رها كن، رها كن، كه اين شعله خرد، چندان نپايد،. يكي برق سوزنده بايد،. كزين تنگنا ره گشايد. كران تا كران خار و خس مي زند موج! گر اين نغمه، اين دانه اشك،. درين خاك روئيد و باليد و بشكفت،. پس از مرگ ببل، ببينيد. روزنه ای در تاریکی.
شب مهتابى - کوچه
http://www.fereydoonmoshiri91.blogfa.com/post/6
بي تو مهتاب شبي باز از آن كوچه گذشتم. همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم. شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم،. شدم آن عاشق ديوانه كه بودم. در نهانخانه ي جانم گل ياد تو درخشيد. باغ صد خاطره خنديد. عطر صد خاطره پيچيد. يادم آمد كه شبي با هم از آن كوچه گذشتيم. پرگشوديم و در آن خلوت دلخواسته گشتيم. ساعتي بر لب آن جوي نشستيم. تو همه راز جهان ريخته در چشم سياهت. من همه محو تماشاي نگاهت. آسمان صاف و شب آرام. بخت خندان و زمان رام. خوشه ماه فرو ريخته در آب. شاخه ها دست برآورده به مهتاب. شب و صحرا و گل و سنگ.
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
18
۩ اشكها و لبخندها ۩
اگه چیزی را خدا بخواد و همه نخوان میشه اما اگه چیزی را خدا نخواد و همه بخوان نمیشه. من قطره اشکی هستم تنها. تنهای تنها منم و یار همیشگی ام. یعنی صورت غمگین دختری جوان. چشمی که گریستن نتواند، زیستن نتواند. و لبانی که لبخند را ندانند. عشق را گفتن نتوانند. به قطره اشکی که از مژگانی آویخته بود. چه مدت طول میکشد. تا این گوهر تابناک از نهان روح تجلی کند. به اندازه ی پرورش یک مروارید غلطان. در دل صدفی از رنج. یا به مدت شکفتن گلی زیبا در بوستان شوق. یا به اندازه ی ساخته شدن. الماسی درخشان در دل تاریک درد. تا آن ...
قطره اشك
پیش از آنکه در اشک غرقه شوم چیزی بگوي هر چه باشد. ساعت ٩:٢٤ ق.ظ روز ۱۳٩٠/٧/٢٦. در عصر یخبندان بسیاری از حیوانات یخ زدند و مردند. خارپشتها وخامت اوضاع رادریافتند تصمیم گرفتند دورهم جمع شوند و بدین ترتیب همدیگررا حفظ کنند. وقتی نزدیکتر بودند گرمتر میشدند ولی خارهایشان یکدیگررا زخمی میکرد بخاطر همین تصمیم گرفتند ازهم دور شوند ولی بهمین دلیل از سرما یخ زده میمردند. ازاینرو مجبور بودند برگزینند یا خارهای دوستان را تحمل کنند، یا نسلشان از روی زمین بر کنده شود. و این چنین توانستند زنده بمانند. ایمان را نگهدار و.
قطره باران
سهشنبه ٢٤ تیر ،۱۳٩۳. یکشنبه ۱٩ آبان ،۱۳٩٢. یکشنبه ۱٩ خرداد ،۱۳٩٢. شنبه ٢۱ اردیبهشت ،۱۳٩٢. به پرشین بلاگ خوش آمدید. قالب های کودکانه پرشین بلاگ. کد موس ستاره و قلب. نویسنده: ساغرسیدجواد - سهشنبه ٢٤ تیر ،۱۳٩۳. نویسنده: ساغرسیدجواد - یکشنبه ۱٩ آبان ،۱۳٩٢. روزی بود و روزگاری.مردی بود که بی دین بود.از خیلی از مسلمانان شنیده بودکه مردی به اسم حسین وجود داشت که بلای بسیار بزرگی سرش امده بود.ان داستان تنها داستانی بود که همه ی مردم مسلمان ان را می دانستند. چرا به او آب نمی دهید؟ به پرشین بلاگ خوش آمدید. در صورت...
باران
این دنیا یعنی:منتظر آمدنش باشیم. نوشته شده در جمعه ۲۴ شهریور ۱۳۹۱ساعت 23:35 توسط ارغوان. نوشته شده در پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۵ساعت 13:33 توسط ارغوان. نمیدونم چرا یه روز میام یه پست میذارم و فرار میکنم. من با این وبلاگ بزرگ شدم. راهنمایی دبیرستان و حالا دانشگاه. چقدر حرف زدم اینجا. چندین بار دوست وبلاگی پیدا کردم. یه نفر یه مدت عجیب اینجا بود. حالا هم یه دوست قدیمی اومده. اولین دلیلم واسه حضورم تو اینجا در این لحظه اینه. تولدت مبارک امام مهربون و دور من. چقدر دلم میگیره تو تولدت. روزای دیگه هم به نبودنت فکر کنن.
بــــــاران
گاهی می بایست چشم ها را بست. و ندید غرق شدن خود را. عمیق تر دفن مان می کند. نوشته شده در سه شنبه بیستم مرداد ۱۳۹۴ساعت 15:5 توسط باران. خوب یادمه کمتر از یک سال پیش بود که با خانواده رفته بودیم بیرون. یهو گوشیم زنگ خورد یه شماره ی ناشناس. گوشی رو برداشتم پشت خط یه آقا بود منو می شناخت و من کمی گنگ. وقتی خودشو معرفی کرد یه سطل آب یخ ریختن رو کل وجودم. تمام سلول هام یخ بست. آروم کفشامو پوشیدمو و از خانواده دور شدم. اونطرف خط کسی بود که بعد حدود شیش هفت سال دوباره داشت صداش به گوشم می خورد. و اما باز امروز.
رویای شیشه ای
پروردگارا دستهایم را بگیر. دوشنبه بیست و یکم فروردین ۱۳۹۱. به نام آنکه دوستی را آفريد عشق را رنگ را. دوشنبه بیست و یکم فروردین ۱۳۹۱. كاش ميدانستم . به چه مي انديشي؟ دوشنبه بیست و یکم فروردین ۱۳۹۱. من دلم ميخواهد . دوشنبه بیست و یکم فروردین ۱۳۹۱. چند تا حرف قشنگ. دوشنبه بیست و یکم فروردین ۱۳۹۱. به خدا می بخشمت. آنچه امروز نوشتم،همه تکرار مکررهاییست،که ز عشق تو. به هم بافته ام. دوشنبه بیست و یکم فروردین ۱۳۹۱. اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم. دوشنبه بیست و یکم فروردین ۱۳۹۱. با مدد گرفتن از عشق. پنجشنبه چها...
احمدی نژاد===دولتی ظالم
احمدی نژاد= =دولتی ظالم. پیروزی باطل بر حق. آری چه بنویسم از این دروغ بزرگ. از این بسیج سالاری پشت دینی از این دیکتاتور به ظاهر رئیس جمهور. خود قضاوت کنید در کدام حکومتها مردم و مخصوصا جوانان را اینگونه بازی میدهند؟ با باز گذاشتن فضای قبل از انتخابات و مناظره ها فقط میخواستند مردم را مانند گوسفند به پای صندوق رای ببرند. با اینکه من اصلا سیاسی نیستم اما دیگر نمی توانم بر این کودتای دولتی چشم پوشی کنم. چرا میگویم کودتا؟ آیا اینها نشانه دیکتاتوری نیست؟ آیا اینها جاه طلبی حکومت نیست؟ و هزاران آیای دیگر.
ܓ✿ قطره بارون ܓ✿
ܓ قطره بارون ܓ. زنده یاد مرتضی پاشایی. صلوات خاصه امام رضا (ع). من -س پ ی د ه - 24 سال دارم. باغ باران- - -. ضربان قلب تپنده امت. دست نوشته های زن روز. زنده یاد مرتضی پاشایی. بهت پیله کردم نمی مونی پیشم. نه میمیرم اینجا نه پروانه میشم. از عشق زیادی تورو خسته کردم. تو دورم زدی خواستی دورت نگردم. بازم شوری اشک و لبهای سردم. من این بازی و صد دفعه دوره کردم. نه راهی نداره گمونم قراره،یکی دیگه دستامو تنها بذاره. دیگه توی دنیا به چی اعتباره. کسی که براش مردی دوست نداره. منو بغض و بارون. تو حوای دنیای آدم نمیشی.
°•¸¸•°قــطــره بــارونـــ دلــــم °•¸¸•°
آنقدرازتنهایی نترس، تو تنهاوارداین دنیا شدی. بعضی چیزها را " باید " بنویسم. نه برای اینکه همه " بخونن " و بگن " عالیه ". برای اینکه " خفه نشم ". برای تو نامه ای می نویسم. دلتنگی که دست از سر دل بر نمی دارد. دلتنگی که فاصله را نمی فهمد! نزدیک باشی و اما دوردوردور! تنها که باشی تمام دنیا دیوار و جاده است. تمام دنیا پر از پنجره هایی است که پرنده ندارند. پر از کوچه های که همه ی آن ها برای رهگذران عاشق به بن بست می رسند! فکر کن پای این دیوارهای سرد و سنگین چه لیلی ها و مجنون ها که می میرند! سر به بیابان گذارد.
درد و دل
بگیم تا احساس آرامش کنیم . نسیمی کز بن آن کاکل آیو. مرا خوشتر ز بوی سنبل آیو. نوشته شده در دوشنبه یکم تیر ۱۳۹۴ساعت 14:21 توسط بهنام. ولی او اینجا نیست. چقدر جایش تو آسمان خالی ست. نوشته شده در شنبه بیست و ششم بهمن ۱۳۹۲ساعت 13:35 توسط بهنام. فقط تو رو میبینم. من و تو و دنیا. دنیا رو هم تقسیم میکنیم. هیچ کس رو دیگه نمی بینیم. پس دنیا فقط مال ماست. نوشته شده در شنبه بیست و یکم دی ۱۳۹۲ساعت 22:35 توسط بهنام. چشماش باغی است در بهشت. از اون روز که با نگاش خطی رو دلم نوشت. دوست دارم صداش کنم پرنده. حالا بعد از م...
چکه چکه کم گردد وانگهی بیابانــــ ــــ ــــــــ شـــــود
چکه چکه کم گردد وانگهی بیابان شود. بدى را از سینه جز خود بر کن با کندن آن از سینه خویشتن . [نهج البلاغه]. آب را گل نکنیم. ارسال شده توسط مهری جعفرخانی در 93/10/11: 2:4 عصر. در فرودست انگار، کفتری میخورد آب. یا که در بیشه دور، سیرهیی پر میشوید. یا در آبادی، کوزهیی پر میگردد. آب را گل نکنیم:. شاید این آب روان، میرود پای سپیداری، تا فرو شوید اندوه دلی. دست درویشی شاید، نان خشکیده فرو برده در آب. زن زیبایی آمد لب رود،. آب را گل نکنیم:. روی زیبا دو برابر شده است. چه گوارا این آب! چه زلال این رود! برای د...