roozhaye-porteghali.mihanblog.com
روزهای پرتقالی - پسر کوچولو و خانوم بزرگ
http://roozhaye-porteghali.mihanblog.com/post/179
پسر کوچولو و خانوم بزرگ. دوشنبه 12 مرداد 1388 02:49 ب.ظ. پسر کوچولویی که کسی فکر نمی کرد حتی حسی بهش پیدا کنه حالا شده بود همه زندگی خانوم بزرگ . تو رویاهاش دستش تو دستای خانوم بزرگه وقتی بیداره فکرش همه جا و هر وقت باهاشه . خانوم بزرگ تازه همه چیزشو شناخته بود بوی تنش گرمای بدنش طعمه لباش حس بودن در کنارش . که یک هو پسز کوچولوی قصه قصد رفتن می کنه ولی اون که نمی دونه با رفتنش چی به سر خانوم بزرگ میاد .ولی طفلکی پسر کوچولو چاره ای جز رفتن نداره مجبوره بره. اون به خانوم بزرگ پابند می مونه؟ اشک ها و لبخندها.
roozhaye-porteghali.mihanblog.com
روزهای پرتقالی
http://roozhaye-porteghali.mihanblog.com/post/173
چهارشنبه 26 تیر 1387 01:07 ق.ظ. باز هم قلبی به پایم افتاد. باز هم چشمی به رویم خیره شد. باز هم در گیر و دار یک نبرد. عشق من بر قلب سردی چیره شد. باز هم از چشمه ی لب های من. تشنه ای سیراب شد، سیراب شد. باز هم در بستر آغوش من. ره روی در خواب شد،در خواب شد. بر دو چشمش دیده می دوزم به ناز. خود نمی دانم چه می جویم در او. عاشقی دیوانه می خواهم که زود. بگذرد از جاه و مال و آبرو. او شراب بوسه می خواهد ز من. من چه گویم قلب پر امید را. او به فکر لذت و غافل که من. طالبم آن لذت جاوید را. من صفای عشق می خواهم از او.
roozhaye-porteghali.mihanblog.com
روزهای پرتقالی - من میگم ... تو میگی ...
http://roozhaye-porteghali.mihanblog.com/post/176
من میگم . تو میگی . دوشنبه 16 دی 1387 11:31 ب.ظ. من میگم: منو شکستن، چشم فانوسمو بستن. تو می گی:خدا بزرگه،ماهو می ده به شب من. من میگم:آخه دلم بود اونکه افتاده به خاکه. تو می گی: سرت سلامت،آینه زلال و پاکه. اینه که فاصله هارو نمی شه با گریه پر کرد. یکیمون بهار سرخوش ، یکیمون پاییز پردرد. من می گم:فاصله مرگه بین دستای تو تا من. تو می گی: زندگی اینه،حاصل عشق تو با من. من می گم:حالا بسوزم یا که با غصه بسازم. تو میگی:فرقی نداره،من که چیزی نمی بازم. من میگم:اینجا رو باختی،عمری که رفته نمی آد. اشک ها و لبخندها.
roozhaye-porteghali.mihanblog.com
روزهای پرتقالی
http://roozhaye-porteghali.mihanblog.com/post/170
یکشنبه 23 تیر 1387 01:07 ق.ظ. تو می روی و آینه پر می شود از بی کسی. از من سفر می کنی و به مرگ قصه می رسی. ببین که آب می شود قطره به قطره قلب من. مرگ و من قصه ی ماست فاجعه ی جدا شدن. گریه کنم یا نکنم آخر ماجرا رسید. گریه کنم یا نکنم قصه به انتها رسید. تا جامه دان پر می کنی. من خالی از جان می شوم. یک لحظه در چشمم ببین. ببین چه ویران می شوم. بعد از تو با من چه کنم. با من بی پناه من. کجای شب پنهان شوم. تو می روی و جان من گور ترن م می شود. خورشیدکی که داشتم در شب من گم می شود. چیزی نگو به آینه.
roozhaye-porteghali.mihanblog.com
روزهای پرتقالی - گل سرخ
http://roozhaye-porteghali.mihanblog.com/post/175
پنجشنبه 5 دی 1387 01:06 ق.ظ. او مرا برد به باغ گل. و به گیسو های مضطربم در تاریکی گل. ی با من خوابید! ای کبوتر های مفلوج. ای درختان بی تجربه ی یائسه. ای پنجره های کور. زیر قلبم و در اعماق کمر گاهم. ی دارد می روید. مثل یک پرچم در رستاخیز. آه ، من آبستن هستم آبستن آبستن! نظرتون راجع به پست ها چیه؟ بیشتر از متن استفاده بشه؟ بیشتر از شعر استفاده کنم؟ چگونه زیباتر شویم(ویژه دخترخانم ها). ماجرای یک کرم بیچاره. اشک ها و لبخندها. پسر کوچولو و خانوم بزرگ. حال همهی ما خوب است، اما تو باور نکن. بازدید این ماه :.
roozhaye-porteghali.mihanblog.com
روزهای پرتقالی
http://roozhaye-porteghali.mihanblog.com/post/167
یکشنبه 26 اسفند 1386 09:03 ق.ظ. نمی دونم چرا یه دفعه یه جور عجیبی حس کردم که بعضی وقتا می خوای بهم ثابت کنی که از من بالاتری! با اینکه من اینو خوب می دونم! یهو اشکام سرازیر شد! یه لحظه روی میز رو نگاه کردم پر شده از قطره های اشک من! انگار یه دفعه تمام وجودم خالی شد! الان هم یه دل درد وحشتناک! نظرتون راجع به پست ها چیه؟ بیشتر از متن استفاده بشه؟ بیشتر از شعر استفاده کنم؟ چگونه زیباتر شویم(ویژه دخترخانم ها). ماجرای یک کرم بیچاره. اشک ها و لبخندها. پسر کوچولو و خانوم بزرگ. من میگم . تو میگی .
roozhaye-porteghali.mihanblog.com
روزهای پرتقالی
http://roozhaye-porteghali.mihanblog.com/post/171
یکشنبه 23 تیر 1387 01:07 ق.ظ. از ریشه ی جهنم. از ریشه های یا س. وقتی که یک تفاوت ساده. باید به بی تفاوتی واژه ها. و واژه های بی طرفی. مثل نان دل بست. از هر طرف بخوانی. نظرتون راجع به پست ها چیه؟ بیشتر از متن استفاده بشه؟ بیشتر از شعر استفاده کنم؟ چگونه زیباتر شویم(ویژه دخترخانم ها). ماجرای یک کرم بیچاره. اشک ها و لبخندها. پسر کوچولو و خانوم بزرگ. حال همهی ما خوب است، اما تو باور نکن. من میگم . تو میگی . بازدید این ماه :. بازدید ماه قبل :. تعداد کل پست ها :. آخرین بروز رسانی :.
roozhaye-porteghali.mihanblog.com
روزهای پرتقالی - مطالب عشقولانه
http://roozhaye-porteghali.mihanblog.com/post/category/1
چهارشنبه 26 تیر 1387 02:07 ق.ظ. باز هم قلبی به پایم افتاد. باز هم چشمی به رویم خیره شد. باز هم در گیر و دار یک نبرد. عشق من بر قلب سردی چیره شد. باز هم از چشمه ی لب های من. تشنه ای سیراب شد، سیراب شد. باز هم در بستر آغوش من. ره روی در خواب شد،در خواب شد. بر دو چشمش دیده می دوزم به ناز. خود نمی دانم چه می جویم در او. عاشقی دیوانه می خواهم که زود. بگذرد از جاه و مال و آبرو. او شراب بوسه می خواهد ز من. من چه گویم قلب پر امید را. او به فکر لذت و غافل که من. طالبم آن لذت جاوید را. من صفای عشق می خواهم از او.
roozhaye-porteghali.mihanblog.com
روزهای پرتقالی - مطالب رضا
http://roozhaye-porteghali.mihanblog.com/post/author/5
حال همهی ما خوب است، اما تو باور نکن. جمعه 20 دی 1387 11:45 ب.ظ. از اینجا با صدای دلنشین خسروی خوبان بشنوید. حال همهی ما خوب است. ملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی دور،. که مردم به آن شادمانی بیسبب میگویند. با این همه عمری اگر باقی بود. طوری از کنار زندگی میگذرم. که نه زانوی آهوی بیجفت بلرزد و. نه این دل ناماندگار بیدرمان! تا یادم نرفته است بنویسم. حوالی خوابهای ما سال پربارانی بود. میدانم همیشه حیاط آنجا پر از هوای تازهی باز نیامدن است. اما تو لااقل، حتی هر وهله، گاهی، هر از گاهی. یک فوج کبوتر سپید.