esparokh.blogspot.com
phantasmagoria: May 2015
http://esparokh.blogspot.com/2015_05_01_archive.html
Sunday, May 03, 2015. از نامههای ناتمام. Sunday, May 03, 2015. مرد رو به در خروجی دوید: «من از این خانه میروم. و این بار هیچ کس، هیچ چیز نگفت. Sunday, May 03, 2015. Saturday, May 02, 2015. Saturday, May 02, 2015. Friday, May 01, 2015. رفتم آب رو بذارم جوش بیاد، که دیدم توی گوشم صدای زنگِ شترِ چهارگاه مییاد. بهجاش رفتم سهتارم رو برداشتم و شروع کردم به زدن. Friday, May 01, 2015. Subscribe to: Posts (Atom). شما که غریبه نیستید. ورای یک ذهن منطقی. تاملاتی زیر دوش حمام. شمال از شمال غربی.
esparokh.blogspot.com
phantasmagoria: February 2014
http://esparokh.blogspot.com/2014_02_01_archive.html
Saturday, February 22, 2014. اگر چه به قیافهام نمی یاد… ولی یه وقتایی هم فکر می کنم من آدم تمام کردنم. آدم بستن پرونده های نصفه. آدمی که یاد گرفته کارها رو یه طوری رو هوا تموم کنه که کسی به نصفه بودنش شک نکنه. پی نوشت: آخر هفته ها به خودم سوزن می زنم … در طول هفته به دنیا جوالدوز. Saturday, February 22, 2014. Thursday, February 20, 2014. این روزها مدام توی گوشم میخونه. كار ما شايد اين است. كه ميان گل نيلوفر و قرن. پي آواز حقيقت بدويم. Thursday, February 20, 2014. Sunday, February 16, 2014.
esparokh.blogspot.com
phantasmagoria: November 2014
http://esparokh.blogspot.com/2014_11_01_archive.html
Sunday, November 30, 2014. میپیچد در سرم. دردها کش میآیند. Sunday, November 30, 2014. Saturday, November 29, 2014. Saturday, November 29, 2014. Friday, November 28, 2014. Friday, November 28, 2014. این پایین خبری نیست. این فرصتها نایابند. همانقدر که تو نایابی. همانقدر که دوستیمان نایاب است. Friday, November 28, 2014. دو کلمه هم حرف با حافظ، امروز صبح زیرِ دوش:. دورِ فلک درنگ ندارد شتاب کن. مصرع اولش رو هم بخوان لطفا: صبح است ساقیا قدحی پر شراب کن. Friday, November 28, 2014. Tuesday, November 25, 2014.
redsofa.blogfa.com
نیمکتِ قرمز ِتاریک
http://www.redsofa.blogfa.com/1392/07
روزگاری نه خیلی دور و نه خیلی نزدیک،در خانه ای سبز می نوشتم.از دست رفت. قفل میشوم . اماقفلی زیبا. قفل میشوم عریانیه بر حقم را،. در گرم ترین فصل لبهایی به سرخی نشسته،. در عنابی ترین شالگردن. در چکمه های چرم وحشی . که در بر گرفته کشیدگیه ساقهای قدم را. در گیسوان یاغی که شالی خفه اش کرده. قفل میشوم عریانیه بر حقم را. در رنگهای گرم ت بارم. در تکه پارچه های دست بافت مادربزرگ. در بوته جقه های ترمه ی جانماز مادرم که بر اندامم کوچ کرده. قفل میشوم عریانیه بر حقم را . در دیبای قدیمیه صندوق خانه . که سقف بلند پرواز...
redsofa.blogfa.com
نیمکتِ قرمز ِتاریک
http://www.redsofa.blogfa.com/1392/09
روزگاری نه خیلی دور و نه خیلی نزدیک،در خانه ای سبز می نوشتم.از دست رفت. هیچ وقت پر نمیشود.هیچ وقت. هارد بی وقفه قیژ قیژ میکند و بالا می آورد .هی خون بالا می آورد.گاو باز همچنان با کپل لاغرش پارچه به دست انگشت شصتش را نشانم میدهد و من سگ میشوم بو میکشم.هر روز هر روز.و به گاو زخمی با شاخی شکسته هی میزنم.که اشکهای نداشته اش را پاک کند و بیلاخ قرمز روبرویش راکله پا کند. دو فیلم: یک سقوط و فاحشه هایی دوست داشتنی . ا ین شبهای کسل بی خود آخر های پاییز را می ک شم.با فیلم و دستهای خونی ام را با لذت نگاه میکنم.
esparokh.blogspot.com
phantasmagoria: December 2014
http://esparokh.blogspot.com/2014_12_01_archive.html
Wednesday, December 31, 2014. Wednesday, December 31, 2014. Wednesday, December 31, 2014. Monday, December 29, 2014. دنبال میکنم،. Monday, December 29, 2014. The letters of Vincent Van Gogh. Edited by Mark Roskill. Monday, December 29, 2014. Sunday, December 28, 2014. اصراری نداشت که بفهممش،. Sunday, December 28, 2014. Saturday, December 27, 2014. Saturday, December 27, 2014. Friday, December 26, 2014. Friday, December 26, 2014. طریقهی ساخت ادیان. Friday, December 26, 2014. Friday, December 26, 2014.
redsofa.blogfa.com
نیمکتِ قرمز ِتاریک - برای جوان ماندن رویا ببافید... رویا ...
http://www.redsofa.blogfa.com/post/31
روزگاری نه خیلی دور و نه خیلی نزدیک،در خانه ای سبز می نوشتم.از دست رفت. برای جوان ماندن رویا ببافید. رویا . چند روز پیش موهامو سپردم به قیچی آریشگر ماهری که ناشنوا بود .با سنی بالا و تتو بسیار زیبایی بر دستش می خندید و من به رنگ پریدگی وحشت آور روحم در آیینه نگاه می کردم .از من پرسید چند سالت هست .خندیدم .گفتم چند ساله به نظر میرسم؟ آهو نمی شوی به این جست و خیز گوسپند. کاغذ پاره های دیوانه. Living on the moon (مژگان). وقتی در متن خیابان سقوط میشوی. زیر دنده های چرخ. سرریز های توله خرس.
redsofa.blogfa.com
نیمکتِ قرمز ِتاریک
http://www.redsofa.blogfa.com/1393/06
روزگاری نه خیلی دور و نه خیلی نزدیک،در خانه ای سبز می نوشتم.از دست رفت. برای جوان ماندن رویا ببافید. رویا . چند روز پیش موهامو سپردم به قیچی آریشگر ماهری که ناشنوا بود .با سنی بالا و تتو بسیار زیبایی بر دستش می خندید و من به رنگ پریدگی وحشت آور روحم در آیینه نگاه می کردم .از من پرسید چند سالت هست .خندیدم .گفتم چند ساله به نظر میرسم؟ آهو نمی شوی به این جست و خیز گوسپند. کاغذ پاره های دیوانه. Living on the moon (مژگان). وقتی در متن خیابان سقوط میشوی. زیر دنده های چرخ. سرریز های توله خرس.
redsofa.blogfa.com
نیمکتِ قرمز ِتاریک
http://www.redsofa.blogfa.com/1393/04
روزگاری نه خیلی دور و نه خیلی نزدیک،در خانه ای سبز می نوشتم.از دست رفت. ترسهایت را قورت بده ،تپلی خندانی روزت را میسازد. با لبخند ژکوند گفتم:" نه ."میخواست خیلی صمیمی برخورد کنه خبر نداشت که الان شبیه زامبی می بینمش نه آدم .از شانس بی خود من سوزن شماره مورد نظر تمام شده بود و با همان لبخند مسخره اعلام کرد که ممکن یک کم درد داشته باشه مشکلی که ندارید؟ گفتم:" آره اما جیش ندارم ."با خنده گفت:" برو اتاق بغلی آب بخور بعد نیم ساعت حل " تشکر کردم . آهو نمی شوی به این جست و خیز گوسپند. کاغذ پاره های دیوانه.