ghorobebahar.blogfa.com
غروب بهارغروب بهار - میان چند کلام
http://ghorobebahar.blogfa.com/
غروب بهار - میان چند کلام
http://ghorobebahar.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Monday
LOAD TIME
0.3 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
19
SSL
EXTERNAL LINKS
59
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
0.279 sec
SCORE
6.2
غروب بهار | ghorobebahar.blogfa.com Reviews
https://ghorobebahar.blogfa.com
غروب بهار - میان چند کلام
غروب بهار - یک به روی آیدین
http://www.ghorobebahar.blogfa.com/post/71/یک-به-روی-آیدین
یک به روی آیدین. آیدین می گفت تشنه ام. ام ا هرچه می نوشید، تشنه تر می شد. می گفت گرسنه ام،. ام ا هرچه می خورد، گرسنه تر می شد. آیدین هرچه می خوابید خسته تر می شد. گویی که او وارونه می زیست. روزی گفت: می خواهم بمیرم. و ماشه را کشید. و ام ا آن روز. نوشته شده در چهارشنبه ۲۷ دی۱۳۹۱ساعت ۱۷:۳۹ بعد از ظهر توسط دانیال. من نیز یک نوشته ام. روایتی از یک انسان. که از دانیال سحرخیز. و به یقین ختم به. شکست میان دادگاهی در استکان. یک به روی آیدین.
غروب بهار - شکست میان دادگاهی در استکان
http://www.ghorobebahar.blogfa.com/post/75/شکست-میان-دادگاهی-در-استکان
شکست میان دادگاهی در استکان. گاهی شرم است انسان بودن. گاهی برای نبودن دلایل کافی وجود دارد. و تاب . . . ،. دادگاه در جایگاه متهم وارد شده ای. قاضی: مختصرا خودتان رامعرفی کنید. متهم: شغلم زندگی کردن است. عفو بفرمایید جناب قاضی. قاضی: آیا شما اتهام خود را مبنی بر جنایت علیه بشریت می پزیرید؟ قاضی : یعنی میخواهید بگویید نمیدانید؟ متهم : خیر. من تا به حال آزارم به هیچ کس نرسیده. جناب آقای انسان. حتی نام و شغل شما توهین بشریت است. متهم: انگار باید تمامی اتهامات را پذیرفت و مجازات مرک را حق دانست!
غروب بهار -
http://www.ghorobebahar.blogfa.com/post/78
چند وقت پیش دیدمش داشت میرفت پارک پشت خونشون با یه فنجون قهوه و یه نخ سیگار. مینشست عمیقا پک میزد. آخه فکر میکرد اینجوری وقتی تنهاست درگیر ژست نیست. حالا میبینمش نشسته داره این جریان رو مینویسه. یکی نیست بهش بگه لعنتی کی میخوای بفهمی ما هممون درگیر ژستیم؟ نوشته شده در پنجشنبه ۳۱ مرداد۱۳۹۲ساعت ۱:۴۰ قبل از ظهر توسط دانیال. من نیز یک نوشته ام. روایتی از یک انسان. که از دانیال سحرخیز. و به یقین ختم به. شکست میان دادگاهی در استکان. یک به روی آیدین.
غروب بهار - هفت پک سیگار
http://www.ghorobebahar.blogfa.com/post/70/هفت-پک-سیگار
پیاده . شب. هدفون . سیگار .و برگشت به خونه .همه چیز طبق معمول . هیچ جای این شهر جذاب نیست. حتی همین درخت. یا همین دختر شاه. پریونی که الان رد شد. فندک. جرقه . سیگار. دود. لعنتی همه ی چیزای تکراری مسخرش یه جذابیت خاصی داره. لااقل اونجا بین اون همه چیز مسخره احساس یه نواختی بیشتری می کردم. ولی اینجا چی انگار یه تاول متحرک ، کف پیاده رو تو ذوق می زنم. اصلا همین یارو که رو نیمکت نشسته ، یه جوری نگاه میکنه انگار زامبی دیده ، همشون چس چربن. ای جان چه فرشته ای . . هیچ چیز ناچیزی به اندازه ی خودم من رو آزار نمید...
غروب بهار - ...
http://www.ghorobebahar.blogfa.com/post/72/-
خیلی وقته هیچ چیز واسه گفتن ندارم. روزای یخ زده چشای شیشه ای . ژستی بنام غم بغض کلیشه ای. شبای لعنتی طعم گس بهار . تحویل سال نو تنها سر مزار. تو فکر سقفه نه تو فکر مردنم . بوی بد لجن پیچیده تو تنم. لب تر نکردمو هي گیج میخورم . بارون میخوای چیکار از گریه من پرم. مرداب انزلی توی اتاقم . اوق میزنم یواش تو صورت همه. لینک دانلود موزیک با حجم 13 مگ:. نوشته شده در پنجشنبه ۱۲ بهمن۱۳۹۱ساعت ۲۳:۵۵ بعد از ظهر توسط دانیال. من نیز یک نوشته ام. روایتی از یک انسان. که از دانیال سحرخیز. و به یقین ختم به. یک به روی آیدین.
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
19
می تراود مهتاب - عشق چیست؟؟؟
http://www.sahmemanazzendegi.blogfa.com/post-44.aspx
باز باران با ترانه. از معلم دینی پرسیدند عشق چیست؟ از معلم هندسه پرسیدند عشق چیست؟ گفت:نقطه ای که حول محور نقطة قلب جوان میگردد. از معلم تاریخ پرسیدند عشق چیست؟ گفت:سقوط سلسله ی قلب جوان. استlove از معلم زبان پرسیدند عشق چیست؟ از معلم ادبیات پرسیدند عشق چیست؟ از معلم علوم پرسیدند عشق چیست؟ گفت:عشق تنها عنصری است که بدون اکسیژن میسوزد. از معلم ریاضی پرسیدند عشق چیست؟ گفت:عشق تنها عددی است که هرگز تنها نیست. از معلم فیزیک پرسیدند عشق چیست؟ گفت:تنها آدم ربایی است که قلب جوان را به سوی خود میکشد.
می تراود مهتاب - دختر=؟؟؟؟؟
http://www.sahmemanazzendegi.blogfa.com/post-48.aspx
باز باران با ترانه. نوشته شده در سه شنبه هفدهم اسفند ۱۳۸۹ساعت 16:27 توسط پارمیدا. نمونه سوالات دروس دبیرستان و کنکور. اینجا قریبی خاک است. یاداشت های پسر قد بلند.
می تراود مهتاب - نمیتونم!
http://www.sahmemanazzendegi.blogfa.com/post-42.aspx
باز باران با ترانه. خودکار و کاغذم رو میذارم روی میز شروع میکنم به نوشتن. چند سطری رو مینویسم.دوسشون ندارم . پارشون میکنم. این کار رو بارها انجام میدم. خودکار و کاغذ رو کناری میگذارم. شروع میکنم به فکر کردن. میرم تو گذشته ها. یاد روزایی که باهم بودیم.اما نه دیگه دوست ندارم برم تو گذشته. میخوام تو الان ، تو امروز ، تو حال ، زندگی کنم. اما. به تو فکر نکنم ، پسره تيرماه.". وقتی که چشمامو میبندم تو رو پشت پلکای بستم نبینم.". وقتی که خوشحالم ،توی دلم تو رو هم شریک لحظه های خوبم نکنم .". خوشگل می کشن . ".
می تراود مهتاب - خفه شوووووووووووو!!!!!!
http://www.sahmemanazzendegi.blogfa.com/post-51.aspx
باز باران با ترانه. پسر : سلام عزیزم! دختر :زهر مار , خفه شو! پسر : خانمی اجازه هست من رو مخ شما کار کنم! دختر : خفه شو! پسر : دستت درد نکه , چه با ادب! دختر : خفه شو! سر : عزیز ساعت چنده؟ دختر : خفه شو! پسر : دیگه دوستم نداری؟ دختر : خفه شو! پسر : تو بم قلبم زلزله اومده! دختر : خفه شو! پسر : حتی یه لحظه , یه لحظه پیشم بمون! دختر : خفه شو! پسر : مگه دوستم نداری؟ پس چرا تنهام می زاری؟ دختر : خفه شو! پسر : I LOVE YOU. دختر : خفه شو! پسر : بی وفا دیگه دوستم نداری؟ دختر : خفه شو! پسر : شماره تلفنت را میدی؟
می تراود مهتاب - دلم گرفته
http://www.sahmemanazzendegi.blogfa.com/post-41.aspx
باز باران با ترانه. با اینکه می دونم تو هم الآن دلت. خوش به حال اونایی که. هستن و تو رو می بینن. نمی دونی چقدر دلم هواتو کرده. انصافی باشه اینی که. اما دلم خیلی تنگه با اینکه میدونم چقدر دوستم. داری اما باز هم احساس تنهایی میکنم. تونستم برای همیشه درکنارت. و در آغوش گرمت به آرامش برسم. داره بارون میاد اشکهای منم مثل بارون سرازیر شدن اصلا فکر نمی. این حس و حال تو دلم. ایجاد بشه اما عشق تو. اینقدر پاک و صادقانه است که همه. وجودمو پر کرده هر ساعت که. دوست داشتنم بیشتر و بیشتر میشه. حس نیاز دیدنت بیقرارم کرده.
می تراود مهتاب - عذاب...
http://www.sahmemanazzendegi.blogfa.com/post-57.aspx
باز باران با ترانه. حالا که امید بودن تو در کنارم داره می میره. منم و گریه ممتد نصف شبم دوباره دلم می گیره. حالا که نیستی و بغض گلومو گرفته چه جوری بشکنمش. بیا و ببین دقیقه هایی که نیستی اونقده دلگیره،. که داره از غصه می میره. عذابم میده این جای، خالی زجرم میده این خاطراتو،. فکرم بی تو داغون و خسته اس، کاش بره از یادم اون صداتو. عذابم میده این جای خالی، زجرم میده این خاطراتو،. فکرم بی تو داغون و خسته اس، کاش بره از یادم اون صداتو. عذابم میده، عذابم میده، عذابم میده. من خوابتو می بینم میگم شاید وقتش رسیده.
می تراود مهتاب - ...
http://www.sahmemanazzendegi.blogfa.com/post-49.aspx
باز باران با ترانه. البته بلا نسبت دختراااااااااا. نوشته شده در سه شنبه هفدهم اسفند ۱۳۸۹ساعت 22:37 توسط پارمیدا. نمونه سوالات دروس دبیرستان و کنکور. اینجا قریبی خاک است. یاداشت های پسر قد بلند.
می تراود مهتاب - قصه عشق
http://www.sahmemanazzendegi.blogfa.com/post-55.aspx
باز باران با ترانه. سالها میگذرد از شب تلخ وداع. از همان شب که تو رفتی و به چشمان پر از حسرت من خندیدی. که چه رنجی دارد با دل سوخته ای سر کردن. رفتی و از دل من روشنایی ها رفت. لیک بعد از ان شب. هر شبم را شمعی روشنی می بخشید. بر غمم می افزود. جای خالی تو را میدیدم. می کشیدم آهی از سر حسرت و می خندیدم. به وفای دل تو. و به خوش باوری این دل بیچاره خود. ناگهان یاد تو می افتادم. گریه سر می دادم. خواب می دیدم من که تو بر میگردی. تا سر انجام شبی سرد و بلند. اشک چشمان سیاهم خشکید. آتش عشق تو خا کستر شد.
می تراود مهتاب - زن...
http://www.sahmemanazzendegi.blogfa.com/post-60.aspx
باز باران با ترانه. در وجود هر زن . دختربچه ای چهارساله ببین که از تو فقط مهربانی و توجه می خواهد ، در آغوشش بگیر ، نوازشش کن . خیالش را راحت کن که هستی ، جایی نمی روی ، طوری رفتار کن که اطمینان حاصل کند زن های دیگر برایت مهم نیستند! وقتی با نگرانی مسیر نگاهت را دنبال می کند برگرد و به لبخندی مهمانش کن و بگو : " من فقط تو را می بینم ". نوشته شده در شنبه بیست و هشتم تیر 1393ساعت 19:6 توسط پارمیدا. نمونه سوالات دروس دبیرستان و کنکور. اینجا قریبی خاک است. یاداشت های پسر قد بلند.
می تراود مهتاب - ؟؟؟؟
http://www.sahmemanazzendegi.blogfa.com/post-43.aspx
باز باران با ترانه. سر کلاس ادبیات معلم گفت: فعل رفتن رو صرف کن! رفتمرفتی رفت.ساکت می شوم .می خندم ولی خنده ام تلخ می شود استاد داد میزند: خوب بعد؟ و من می گویم: رفت.رفت.رفت. و دلم شکست.غم رو دلم نشست. رفت شادیم بمرد.شور از دلم ببرد. رفت.رفت.رفت. و من می خندم و می گویم: خنده تلخ من از گریه غم انگیز تر است- کارم از گریه گذشته به آن می خندم. نوشته شده در دوشنبه دوم اسفند ۱۳۸۹ساعت 18:50 توسط پارمیدا. نمونه سوالات دروس دبیرستان و کنکور. اینجا قریبی خاک است. یاداشت های پسر قد بلند.
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
59
عاشق تنها
کاشکی پیش منم میاومدید من واقعا تنهام! نوشته شده در پنجشنبه ۲۹ دی۱۳۹۰ساعت 21:29 توسط الهام. متن زیبا ساز محشر. نوشته شده در دوشنبه ۳۱ مرداد۱۳۹۰ساعت 14:54 توسط الهام. روز تولد هر انسانی از روزها ی مهم زندگی او به حساب می آید. و هر تولد می تواند گفتنی های بسیاری برای اطرافیان یک انسان داشته باشد. اگر این اتفاق به نحو شگفت آور هم رخ دهد گفتنی های آن روز بیشتر خواهد کرد. به گزارش سایت تکناز. با داستان 10 تولد جالب و عجیب در دنیا آشنا خواهیم شد. نوشته شده در سه شنبه ۲۵ مرداد۱۳۹۰ساعت 11:30 توسط الهام. نوشته شد...
خرید مانتو قرمز/فروش مانتو رنگین کمانی 2015
خرید مانتو قرمز/فروش مانتو رنگین کمانی 2015. برای خرید توضیحات و عکسهای بیشتر روی بنر مورد نظر کلیک کنید. فروشگاه خرید مانتو سنتی فروش پستی مانتو بلند فشن سفارش مانتو خاکستری خرید مانتو مجلسی زیبا سفارش مانتو های اندامی مانتو سبز مانت. خرید پستی انواع مانتو رنگی زنانه دخترانه 2015. نویسنده : baaz bahbaz. تاریخ : 09:11 ب.ظ - یکشنبه 31 خرداد 1394. خرید اینترنتی پستی انواع مانتو رنگی زنانه دخترانه 2015. خرید پستی قیمت فقط :. خرید مانتو توضیحات کامل و مشاهده عکسهای بیشتر اینجا را کلیک کنید. دوخته شده از بهتر...
عاشق اما دل شکسته
عاشق اما دل شکسته. مرهمی بر عشق و تنهایی. تو این داستان یک پسری بود به اسم حسین این حسین نه درسش خوب. بود نه کارداشت نه پولی. که باهاش لباس بخره اما دو دست لباس داشت که خیلی با سلیقه نگه. یه روز در حال. برگشت به خونه بود دختر همسایه رو میبینه حسین دچار یه عشق ساده. میشه هر روز حسین با. دیدن دختر عاشق تر میشد روزی در حین برگشت به خانه دختر را میبیند. جلو میرود و تمام. حرفهای دلش را میزند دخترک لبخندی میزند وبا او خداحافظی میکند. باز دخترک را میبیند. پارک ها به مراکز. دیدن را از دست میدهد. احساس بد بختی کند.
دل سوخته
قرآن کتابی است که نام بیش از 70 سوره اش از مسائل انسانی گرفته شده است. و بیش از 30 سوره اش از پدیده های مادی و تنها 2 سوره اش از عبادات! هم حج و نماز. کتابی است که شماره آیات جهادش با آیات عبادتش قابل قیاس نیست. این کتاب از آن روزی که به حیله دشمن و به جهل دوست لایش را بستند، لایه. اش مصرف پیدا کرد و وقتی متنش متروک شد، جلدش رواج یافت و از آن هنگام که. این کتاب را که خواندنی نام دارد دیگر نخواندند و برای تقدیس و. تبرک و اسباب کشی بکار رفت، از وقتی که دیگر درمان دردهای فکری و روحی و. گویی مسابقه نفس است.
دریای تنهایی
پیام زنده یاد شریعتی به جوانان. تو میدانی و همه میدانند که زندگی از تحمیل لبخندی بر لبان من،. از آوردن برق امیدی در نگاه من،. از بر انگیختن موج شعفی در دل من عاجز است. تو میدانی و همه میدانند که. شکنجه دیدن بخاطر تو،. زندانی کشیدن بخاطر تو،. و رنج بردن بپای تو تنها لذت بزرگ زندگی من است! از شادی توست که من در دل میخندم ،. از امید رهائی توست که برق امید در چشمان خستهام میدرخشد. و از خوشبختی توست که هوای پاک سعادت را در ریه هایم احساس میکنم. نمیتوانم خوب حرف بزنم،. من تو را دوست دارم. آزادی تو مذهب من است،.
غروب بهار
در یک روز برفی. و ثانیه ای پر سکوت. کسی از زمان جا مانده بود. از آن پس روزها آمدند که بگذرند. آدمها آمدند که بگذرند. لحظه ها آمدند که بگذرند. رویاها آمدند که بگذرند. و تنها یک نفر بود محکوم به ماندن. سالها ماند و غرق شد. گویی از که کشتی نوح جا مانده باشد. نوشته شده در شنبه 9 شهریور1392ساعت 1:53 قبل از ظهر توسط دانیال. یکی نیست بهش بگه لعنتی کی میخوای بفهمی ما هممون درگیر ژستیم؟ نوشته شده در پنجشنبه 31 مرداد1392ساعت 1:40 قبل از ظهر توسط دانیال. باور کنید هیچ چیز باور کردنی نیست. مرگ را میانه ی زندگی دیدن.
من دوباره برگشتم
منم دوباره برگشتم با سه تا شعبه که تا ۱/۴/۹۱آماده می شه. نوشته شده در یکشنبه بیست و یکم خرداد ۱۳۹۱ساعت 10:35 توسط میلاد سفاری. منم دوباره برگشتم با سه تا شعبه که تا ۱/۴/۹۱آماده می شه. نوشته شده در یکشنبه بیست و یکم خرداد ۱۳۹۱ساعت 10:35 توسط میلاد سفاری.
غروب بی پایان
دل دنيا رو خون کردى که اين جورى تو رفتى. سهیلا . جمعه بیست و سوم آبان 1393 . 15:59. سهیلا . جمعه بیست و سوم آبان 1393 . 15:26. غمگینی آدم هایی که "دوستشان" دارم "غمگینم" میکند. گاهی "دلم"میخواهد با انگشتانم، گوشه "لبشان" را بالا ببرم تا شاید"خنده" یادشان بیاید. اینکه کاری از"دستم" برنمی آید. اینکه زورم به "دنیا" نمی رسد. سهیلا . شنبه سوم آبان 1393 . 20:19. فقط " او " کافیست . هی ، هو او. این تشابه، تصادفی نیست . اینبار تاکید جمله را عوض میکنم. فقط او " کافی " ست . تسلیم میشوم و لبخند میزنم . سهیلا . ...
غروب بت ها
بی ربط. کاملا بی ربط. نه منتقدم و نه به پاره پاره کردن اندیشه های پیوسته ی تفکر خاص انسانی علاقه مند. گاهی چیزهایی از دیده ها و شنیده ها و خوانده ها انگار از درون می آزاردم. گویی ناخن بر شیشه میکشند در مغزم انگار تمامی انسان ها پا بر تیغ ندانم کاری اندیشه ایی میکشند. درد بی تابم میکند، صدای ضجه در سرم میپیچد و نقد نمیکنم.انزجار میجویم از رنج هایی این گونه.نقد نمیکنم.نفی میکنم بی ترس بزرگی و کوچی . گول عصمت این واژه را خورده ایم هنر! پن: بداهه انزجارم را بی ادبیات فریاد زدم چرا که واژه ها و خیال و هنر و ا...
لاغری و تناسب اندام
لاغری و تناسب اندام. استحمام بعد از لیپوماتیک. دوشنبه 11 آبان 1394. استحمام بعد از لیپوماتیک باید چگونه انجام شود؟ به گزارش وبلاگ لاغری و تناسب اندام. لیپوماتیک یکی از روشهایی است که برای از بین بردن چربی ها از آن استفاده می شود.لیپوماتیک را می توان یکی از موثر ترین روشهای لاغری دانست. لازم است که اقداماتی انجام شود تا بتوانید به زودی به بهبودی کامل برسید.در این مقاله در ارتباط با استحمام بعد از لیپوماتیک با شما صحبت خواهیم کرد. 48 ساعت بعد از انجام لیپوماتیک. البته بهتر است که قبل از انجام لیپوماتیک.
ghorobedaryadelan