GIGILIII.BLOGFA.COM

parastesh3.blogfa.com

پرستش - همه زمزمه رفتنت را میکنند...

http://www.parastesh3.blogfa.com/post/25

باران پنجره را شست. از دل تنگ من اما چه کسی نقش تو را خواهد شست؟ همه زمزمه رفتنت را میکنند. همه در گوشم زمزمه میکنند. که بر نخواهی گشت. که من ماندم تنها. اما نمی دانند که وقتی رفتی. روح من را نیز با خود بردی. وتنها جسم رنجیده ام را . میان انبوهی از نبودنت تنها گذاشتی. نه تو میمانی و نه اندوه و نه هیچ یک از مردم این آبادی. به حباب نگران لب یک رود قسم. و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت. آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند. به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز. قالب های ای ک س. به حیات خلوت لحظه هایم خوش آمدی.

parastesh3.blogfa.com

پرستش

http://www.parastesh3.blogfa.com/1391/04

باران پنجره را شست. از دل تنگ من اما چه کسی نقش تو را خواهد شست؟ همه میگن از رگ گردن بهمون نزدیک تری. اما هر چی نگاه میکنم تا شاید ببینمت. ببینم حواست به من هست؟ هنوزم داری تنبیهم میکنی؟ یعنی اینقدر کارم بد بوده که اینجوری تنبیهم میکنی؟ پس خدایی کن دیگه. خیلی بهونه گیر شده. اما میخوام ازت خواهش کنم. تو تنها کسی هستی. که همیشه تنها بودی. از خر شیطون بیاد پایین. تو خدا رو میبینی؟ بهم میگی الان دقیقا کجاست؟ کار مهمی باهاش دارم. نه نمیشه فقط باید به خودش بگم. اما من که نمیبینمش. پس باشه بهت میگم. گاهی گم میش...

parastesh3.blogfa.com

پرستش

http://www.parastesh3.blogfa.com/1391/05

باران پنجره را شست. از دل تنگ من اما چه کسی نقش تو را خواهد شست؟ الان که بعد از مدتها نشستم و. دارم به آسمونت نگاه میکنم. تازه فهمیدم که چقدر دلم گرفته. به اندازه همین آسمونی که پر از ستارس. دروغ نمیگم باور کن. میشه به یکی از اون فرشته هات بگی بیاد پیشم؟ آره میدونم اما تو که خوبی. تو که تنهاترین تنهایی. بزار فرشتت بیاد اونوقت قول میدم. اصلا ولش کن من همیشه زیر قولایی که. هیچی ازت نمی خوام. فقط آسمونتو ازم نگیر. لطفا بیا نجاتم بده. نجاتم بده از این دلتنگی. از این بی قراری. کارم از یه قدم گذشته. و بنشونیش ...

parastesh3.blogfa.com

پرستش - مراقب باش

http://www.parastesh3.blogfa.com/post/26

باران پنجره را شست. از دل تنگ من اما چه کسی نقش تو را خواهد شست؟ چشم ها هم مثل دلها شیشه ای اند. مراقبشان نباشی بغض درونشان میشکند. بغض شکستن یعنی اندوه دل. چشمانم پر از بغض های شکسته است. اندوه دلم را تنها تو درمانی. نه تو میمانی و نه اندوه و نه هیچ یک از مردم این آبادی. به حباب نگران لب یک رود قسم. و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت. آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند. به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز. قالب های ای ک س. به حیات خلوت لحظه هایم خوش آمدی. قطره های اشک من. شقایق ها می میرند. اس ام اس پفکی.

parastesh3.blogfa.com

پرستش

http://www.parastesh3.blogfa.com/1391/10

باران پنجره را شست. از دل تنگ من اما چه کسی نقش تو را خواهد شست؟ مدام راه رسیدن به تو را نشانم می دهد. مدام دلتنگم می کند. و مدام صدای قدمهایت را در گوشم زمزمه می کند. فاصله عجب واژه غریبی است. این روزها کنارم ایستاده. دوریت را به رخم می کشد. تک تک خاطره هایمان را یادآوری می کند. و غم دلم را تکرار وار بر زبان می آورد. به راستی که فاصله چه تلخ و بی انتهاست. آمدنت را محال نشانم می دهد. اما می دانم که می آیی. و با نفسهایت فضا را پر می کنی. با وجود گرمت سردی لحظه هایم را گرم می کنی. می دانم که می آیی.

parastesh3.blogfa.com

پرستش

http://www.parastesh3.blogfa.com/1391/08

باران پنجره را شست. از دل تنگ من اما چه کسی نقش تو را خواهد شست؟ دیروز که حرف رفتن را پیش کشیدی. یادم آمد از دفتری که روی طاقچه محبت خاک می خورد. دفتری که در لابه لای صفحاتش به جای شاخه گلی سرخ . برگهای تنهای پاییزی خشکیده بود. من در آن دفتر زندگی را سروده بودم . اولین صفحه آن را با امدنت شروع کردم . و نوشتم در ان عاشقانه های زندگیمان را. لبخندهایت را به تصویر کشیدم. اشکهایم در غم نبودنت را خط خطی کردم. غم و شادیمان و حرفهای نا گفته امان را. سطر به سطر خاطراتمان را توصیف کردم. که خیلی زود به پایان رسید.

parastesh3.blogfa.com

پرستش

http://www.parastesh3.blogfa.com/1391/11

باران پنجره را شست. از دل تنگ من اما چه کسی نقش تو را خواهد شست؟ خانه ای در قلبت. کاش می شد خانه ای در قلبت ساخت. قلبت بهترین مکان برای زندگی است. قلب تو پر از هوای تازه است. پر از پنجره هایی است که رو به قلبت باز می شود. پر از تنهایی هایی است که تنها با تو خلوت می کند. کاش می شد در قلبت خانه ای ساخت. خانه ای به وسعت نگاه مهربانت. خانه ای به وسعت دستهای گرمت. خانه ای به وسعت فراموشی یاد من از یادت. کاش می شد در قلبت خانه ای ساخت. کاش این آرزو محال نبود. کاش خیالی هم که شده. می شد در قلبت خانه ای ساخت.

parastesh3.blogfa.com

پرستش

http://www.parastesh3.blogfa.com/1392/03

باران پنجره را شست. از دل تنگ من اما چه کسی نقش تو را خواهد شست؟ تقدیم به تنها عشقم. تو یه حس آرومی. مثل رقص برگا روی آب. مثل پرواز پروانه ها. تو پر از آرامشی. مثل یک نسیم کوتاه. مثل یک رود بی انتها. مثل نیلوفر روی مرداب. مثل گندم توی گندمزار. تو یه عشقی, بی انتها. مثل رود و موجای دریا. دوستت دارم تا آخر دنیا. چشم ها هم مثل دلها شیشه ای اند. مراقبشان نباشی بغض درونشان میشکند. بغض شکستن یعنی اندوه دل. چشمانم پر از بغض های شکسته است. اندوه دلم را تنها تو درمانی. همه زمزمه رفتنت را میکنند. که بر نخواهی گشت.

parastesh3.blogfa.com

پرستش - حس قدیمی

http://www.parastesh3.blogfa.com/post/24

باران پنجره را شست. از دل تنگ من اما چه کسی نقش تو را خواهد شست؟ یه حس عجیب دارم. انگار یه حس قدیمی داره برمیگرده توی لحظه های زندگیم. آره همون حس غریبی که چند وقتی یادم رفته بود که هست. یادم رفته بود که روزگارمو باهاش سپری می کردم. یادم رفته بود که چقد غریبم توی این دنیا. اونقد غریب که یادم رفته بود زندگی کنم. بعد از مدتها دوری از این حس تلخ دوباره روز دیدار داره بر میگرده. چه حس خوشایندی بود وقتی بی دغدغه به ساعت نگاه می کردم. آسوده نفس می کشیدم و خوش زندگی می کردم. بدون هیچ غصه ای. بدون هیچ دل گرفته ای.