gili.blogsky.com

eham.blogfa.com

کفشدوزک بدون کفش - آقایـــون روزتـــون مـبارک !!! ×:

http://www.eham.blogfa.com/post-80.aspx

تنها خوبیست که می ماند! بابابزرگم زد زد به موبایل پسر عمه ام * . دید یه دختره گوشی رو برداشت. بابابزرگم گفت: ببخشید.من با آقای میم. کار داشتم . فک کنم اشتباه گرفتم! دختره خیلی پر روو پر روو میگه : نه . میدونین؟ تو منه . سیم کارته من تو موبایله میم. بابابزرگم وقتی قطع میکنه پقی میزنه زیر خنده. میگه: شنیده بودیم قدیما میگفتن قلبامون تو هم دیگست ولی سیم کارت رو نه والله! ۱۹-۲۰ سالشه.دختره ۱۶-۱۷ سالشه! یکی از دوستانمون از دانمارک اومده بودن . که این خانم دو تا پسر بچه ی شیطون و دوست داشتنی هم داشت ! نوشته شد...

eham.blogfa.com

کفشدوزک بدون کفش

http://www.eham.blogfa.com/8612.aspx

تنها خوبیست که می ماند! سال نو مبارك . :. سلام به دوستاي عزيزمممممممم. هي هي . يه صداهايي دارم ميشنوم .يكم ساكت. ا ه ا ه . يكي داره فحش ميده. ميگه: بعد يه ماه خجالت نميكشي اومدي؟ ا ه ا ه. شما گوشاتون بگيرين.داره فحشاش ركيك ميشه. آخه عزيز دلم . اين كه ديگه فحش دادن نداره . من كه پيش همه اومدم. به همه سر زدم .خب آقا جون،من استعداد نويسندگي ندارم يا به همون عبارت خودمون نانويسنده ام، ديگه شما چرا از من انتظار دارين؟ هيچي سلامتي .اين روزا هم فك نكنم به جز خريد اتفاق ديگه اي نيافتاده باشه! دست و پاتون سالمه؟

smg87.blogfa.com

روزنگار

http://www.smg87.blogfa.com/8711.aspx

امروز موهای پسرکم رو مرتب کردم اولش که میخواستیم بریم بیرون خیلی خوشحال بود و از در و دیوار آویزون می شد ولی وقتی نشست زیر دست آرایشگر گوله گوله اشک می ریخت و البته من توی آرایشگاه نمی تونستم ازش عکس بگیرم ولی چون این عکسا کاملا با حالات آقا توی آرایشگاه می خوند اینا رو می ذارم ببینید وقتی آقا می خواد دل بسوزونه چجوری اشک میریزه. قبل از رفتن به آرایشگاه. موقع کوتاه کردن موهاش این شکلی بود :. و اما وقتی موهاش کوتاه و مرتب شد :. نوشته شده در پنجشنبه دهم بهمن ۱۳۸۷ساعت 20:2 توسط الهام. داستان زندگی من و تو.

damerah.blogfa.com

شب گیر

http://www.damerah.blogfa.com/8611.aspx

همه عمر دیر رسیدیم. دلی که تقدیرش بلاست، از پس پوست و پیراهن پیداست. خب بلاخره موفق شدم طلسم تنبلی رو بشکنم و وبلاگم را راه بیندازم، اگر چه که ممکنه دیر باشه ولی بهتر از اینه که اصلا نباشه (البته این نظر منه و شاید بقیه اینجوری فکر نکنند. البته از مدتها پیش تصمیم به نوشتن گرفته بودم اما هر بار که دست به کیبرد می شدم در میانه راه پشیمانی گریبانگیرم میشد و به خودم میگفتم: وقتی آدم دچار روز مرگی میشه، وقتی آدم همش توی برزخ باشه (خصوصا برزخ های خود ساخته! نوشتن چه سودی داره! اگر آدم خودشو بشناسه می تونه به ز...

zeytoonparvardeh.blogsky.com

زیتون

http://www.zeytoonparvardeh.blogsky.com/1386/05/28/post-86

ناچشیده جرعه ای از جام او عشق بازی میکنم با نام او. یکشنبه 28 مردادماه سال 1386. خانه ی پدربزرگ (۲). یک جا هم نصفه شب بیدار شدم دیدم آزی حالت نیم خیز شده و بهم چشم غره میره . انقدر ترسیدیم در ان تاریکی که زهله ترک شدیم! خالاصه نگاهی به او کردیم و بعد نگاهی به خودمان دیدیم دستمان تا بازو روی بالشتش است . بابا این اخه این همه خشانت داشت؟ عناوین آخرین یادداشت ها. همچنان اندر خم یک کوچه ایم! خانه ی پدربزرگ (۲). خانه ی پدر بزرگ(۱). من و آزیو امروز. بمونم یا که برم؟ ما با اینها سفر نمیرویم! فال و طالع بینی.

rosaceous.blogfa.com

آنچه اصل است از دیده پنهان است

http://www.rosaceous.blogfa.com/8704.aspx

آنچه اصل است از دیده پنهان است. هفته ای که گذشت هفته شلوغی بود،. عقد داداش کوچولوم بود، که کلی کار ریخته بود سرم، از صبح به اصرار عروس خانوم کوچولو (متولد 1365) باهاش رفتم آرایشگاه، فک کنین، از 9 صبح تا 3بعداز ظهر! دیگه بر من چی گذشت بماند! فقط یک ساعت آخر که روی من کار می کرد حوصله ام سر نرفت! عروس دوماد هم خیلی آشنا هستند. آی که اینجا کلی دوست داشتنی شده بود، از آرامش اون من و امیر هم آروم شدیم، خلاصه یه یک ربعی گذشت و روشن شد، من دوباره سوار ماشین شدم که برم و اونها هم برن آتلیه! آخر هفته یه تور.

voroonikaposts.persianblog.ir

روزهای وروونیکا

http://voroonikaposts.persianblog.ir/1387/8

ورونیکام. از خودم می نویسم و لحظه هایی که با همسرم می گذرد. بی توجه به حرف لی لی چشمامو باز می کنم و خودمو تو آینه نگاه می کنم. لی لی داره چشمامو آرایش می کنه. چشمای باز منو که می بینه صداش در میاد: مگه نگفتم تا آرایشت تموم نشده باز نکن. می خندم و می بندم. صدای قطره های بارون میاد. لی لی ذوق زده میگه : آخ جون بارون. و من که انتظار اومدنش رو داشتم دلخور میگم : وای نه.ماشین عروس. مهمونا. از پله ها بالا میرم و جرویسو می بینم که تو ماشین منتظره. ماشین گل نداره.قراره بعد از اتلیه تحویلش بدن. تور رو کنار می زنم.

voroonikaposts.persianblog.ir

روزهای وروونیکا

http://voroonikaposts.persianblog.ir/1388/2

ورونیکام. از خودم می نویسم و لحظه هایی که با همسرم می گذرد. Http:/ voroonikaposts.blogfa.com/. خوشحال میشم بازم ببینمتون. نوشته شده در ۱۳۸۸/٢/۱ساعت ۱:۳٠ ‎ب.ظ توسط وروونیکا نظرات . Design By : Night Melody. آتی و آقای نوازنده. مریم گلی و همسرش. توتی و آقای کدو. مهر بانو و شازده کوچولو. خانم زيگزاگ و آقاي زيپ. راضیه و دوست جونش. نانازی بانو و آقا خرسی. جودی ابوت و لوک خوش شانس. بی نشون و آقای همسر. مریم و آقای پتو. قالب های نایت ملودی. Design by : Night Melody. منبع کد اهنگ مینوس.

voroonikaposts.persianblog.ir

59 - روزهای وروونیکا

http://voroonikaposts.persianblog.ir/post/62

ورونیکام. از خودم می نویسم و لحظه هایی که با همسرم می گذرد. این یک درخواست کمک واقعیست. تقویم رو باز میکنم و نگاهی به صفحه دی ماه می ندازم و روزا رو میشمرم. تا سالگرد عقدمون فقط دو هفته مونده. توی برنامه ام یه شام دو نفره است و لحظه هایی پر از ما و حس های ناب. مشکل در واقه همینجاست. با خودکار دور 16 توی تقویم خط می کشم و فکر می کنم کاش شب شونزدهم مثل پارسال برف بیاد. و صبح که بیدار شم جرویس مثل اولین اس ام اسی که بهم فرستاد توی گوشم زمزمه کنه : هوای برفی رو حال میکنی؟ دنبال هدیه ای میگردیم برای شانزدهم.

pishool.blogsky.com

پیشول و رازهایش

http://www.pishool.blogsky.com/page/38

من این حروف نوشتم,چنان که غیر ندانست تو هم ز روی عنایت, چنان بخوان که تو دانی. پیشول هستم خوشحال هستم. استفاده از مطالب این وبلاگ بدون ذکر آدرس وبلاگ جایز نیست. حتی شما دوست عزیز! وبلاگت اگه به روزه کلیک کن. لیست وبلاگهای بروز شده. امروز اینو باهم گوش کنیم. دوست داشتی دانلود کن. من اگه جای تو باشم. بی تو با تو. آرین و کریس دی برگ. In A Manner Of Speaking. لینک دوستان به ترتیب بروز شدن. عنوان آخرین یادداشت ها. روزهایی که رفته اند. تعداد بازدیدکنندگان : 117848. سهشنبه 3 اردیبهشتماه سال 1387 ساعت 00:55.